رييسجمهور و روح قانون
در نتيجه افراد بسيار شايستهاي كه ميتوانستند در موقعيتهايي براي اداره كشور قرار بگيرند، از اين موقعيتها كنار گذاشته يا محروم شدند. اين باعث شد كه ما در هر انتخابات، عده بيشتري از افراد شايسته را كنار بگذاريم و غربال نيروهاي صاحب صلاحيت تا جايي ادامه پيدا كند كه تعداد نيروهاي نابرخوردار از شايستگي كه در مسووليتها و كسوتهاي مهم قرار ميگيرند، بيشتر شود.
مهمترين كاري كه رييسجمهور ميتواند و بايد انجام بدهد، اين است كه روح حاكم بر قانون اساسي را به اجرا دربياورد و آن عبارت از فراهم كردن شرايط براي آزادي انتخاب مردم به دور از محدوديتهايي است كه ارگانهاي مختلف ايجاد ميكنند. اين اصليترين مصداق گزارهاي خواهد بود كه رييسجمهور در ارتباط با فداكاري خود براي مردم در سخنانشان مطرح كردند.
قانون اساسي ما ميگويد خداوند حاكم بر امور است و حاكميت خود را در زمين به خليفه خود كه انسان است، واگذار كرده است. بنابراين انسان است كه بايد مسوولان امور خود را در هر سطحي تعيين كند. اگر اين اصل درست اجرا شود، قانون اساسي در ابعاد ديگر خود هم درست اجرا خواهد شد و اهداف و آرمانهاي اوليه انقلاب هم درست تحقق پيدا خواهد كرد.
يكي از مشكلات روساي جمهور ما اين بوده كه از اختيار خود براي اجراي تام و تمام قانون اساسي استفاده نكردند و بيشتر بر اساس بدعتهايي كه گذاشته شده بود، عمل كردند. بدعتهايي كه با روح قانون در تعارض است. اين انتقاد به همه روساي جمهور از جمله آقاي روحاني هم وارد است. شعارهاي انتخاباتي آقاي روحاني در سال 92 كاملا منطبق بر قانون اساسي بود. اگر امروز آن شعارها تحقق پيدا نكرده، ايشان بايد موانع تحقق آن را با مردم در ميان بگذارد و شفافسازي كند.
در انتخابات هم اگر قانون اجرا نميشود، رييسجمهور مسوول است و بايد از اختياري كه قانون به او داده براي جلوگيري از تخلفات قانوني استفاده كند. انتخابات بايد كاملا بر اساس قانون برگزار شود و مادامي كه اينطور نبود، رييسجمهور به عنوان مسوول اصلي، مقاومت كند. اينجاست كه آن فداكاري كه رييسجمهور از آن سخن گفته، موضوعيت پيدا ميكند.