خاستگاه چاووشخواني
سپيده موسوي| در ميان سنتها و آداب و رسومي كه در عزاي محرم و اربعين حسيني(ع) به جاي مانده است، به نظر ميرسد تعزيه توانسته است جايگاه گذشته خود را حفظ كند اما به دليل تغيير آداب و رسوم زيارت، چاووشخواني به مرور كمرنگ شده است و جز در برخي روستاهاي كشور، سنتي است فراموششده. با اين حال ريشه چاووشخواني، برخلاف مبهمبودن خاستگاه اصلي آن، حتي ميتواند به دوران پيش از اسلام بازگردد. به نقل از دانشنامه جهان اسلام، ريشه چاووشخواني را ميتوان طبق شباهتهايي كه با آيين سوگ سياوش دارد به آن نسبتداد. كما اينكه در حال حاضر و در برخي از نواحي روستايي كشور مثل مازندران، در روزي كه به نام مرگ سياووش شناخته ميشود، محليها با فراهمكردن دو اسب سفيد و سياه و چاووشخواني به عزا مينشينند. از طريف ديگر درگذشته و ميان شتربانان كاروانهاي عرب رسمي به نام «حديخواني» رواج داشت كه به چاووشخواني بيشباهت نيست. به هر حال اگر بپذيريم كه چاووشخواني ميتوانست در گذشته ايران با اساطير پيوند بخورد، بعد از حكومت شيعيان صفوي وجهه اساطيري اين سنت در سنت گم شد و اين مراسم به هنگام سفرهاي زيارتي خصوصا سفر به مكه و مدينه، سفر به مشهد مقدس و از آن مهمتر سفر به كربلا خوانده ميشد. به نقل از هوشنگ جاويد، نويسنده و پژوهشگر در گفتوگو با «دفاع پرس» ريشه اوليه چاووشخواني را بايد در سوره حج و در سفر زيارتي حج ديد. طبق اين سوره خداوند ميفرمايد «وقتي به سمت خانه خدا حركت ميكنيد، بانگ بلند كنيد به گونهاي كه مردم با خبر و دلها بيدار و آگاه شوند.» به زعم جاويد هنر چاووشخواني هم ميتواند از اين دستور الهي نشأت بگيرد اما در گذر زمان به ساير سفرهاي زيارتي از جمله زيارت كربلاي حسيني(ع) نقش پررنگي داشته باشد. به گفته جاويد هنگامي كه واقعه مهم كربلا پايان ميگيرد و كاروان اهلبيت ميخواستند به منزلشان برگردند، امام سجاد(ع) با توجه به اينكه پدر بشير شاعر بود و صداي خوشي هم داشت، از وي ميخواهند: «برو و ورود ما را اعلام كن.» بشير همچنين ميكند و با شعرهاي جانسوز از ورود امام و يارانش خبر ميدهد بهطوري كه گفته ميشود تمام شهر تخليه ميشود و به استقبال امام سجاد(ع) و يارانش ميروند. اين سنت بيش از همه در دوره قاجار رواج ميگيرد و در سفرنامههاي قاجاري، خصوصا سفرنامه جكسن پولاك ميتوان شرحهاي متعددي را از چاووشخوانيخواند.