ادامه از صفحه اول
ترامپ و امريكاي لاتين
سوال مهم قابل توجه اين است كه چرا با وجود سابقه نه چندان خوب چپگرايان در امريكاي لاتين(به استثناي شيلي و برزيل) در بهبود شرايط اقتصادي و سياسي كشورهاي امريكاي لاتين كه زمينه پايان كار آنها را در نيمه دوم دهه اخير فراهم كرد، اقبال مردم اين منطقه در فاصله كوتاهي بار ديگر به سوي اين دولتها نشانه رفته است؟ در پاسخ به اين سوال به طور مشخص بايد به عملكرد ضعيف دولتهاي راستگرا در اصلاح امور اقتصادي و گرايش بدون پشتوانه خارجي به سياستهاي اقتصادي نئوليبرالي اشاره كرد. اين مهم به خصوص در مورد آرژانتين و شيلي مصداق دارد. اما عامل مهمي كه اين ناكامي را براي دولتهاي راستگرا به ارمغان آورد، سياست خارجي دولت ترامپ در قبال كشورهاي امريكاي لاتين به خصوص عملكرد ضعيف آن در قبال دولتهاي راستگرا كه به طور طبيعي مورد حمايت دولت امريكا قرار داشتند، بود. ترامپ به دو صورت زمينه قدرت گرفتن دوباره چپگراها را در امريكاي لاتين موجب شد. صورت اول مواضع تند، افراطي و نژادپرستانه او در قبال خارجيان به خصوص لاتينيها بود كه از زمان روي كار آمدن و با طرح احداث ديوار در مرزهاي امريكا و مكزيك كليد خورد. سياستهاي ترامپ در قبال مهاجران لاتيني، روندي كه در حال اصلاح چهره امريكا در ميان جوامع امريكاي لاتين بود را متوقف كرد و بار ديگر خاطرات تلخ تجربه حضور و مداخله امريكا در كشورهاي امريكاي لاتين را زنده كرد و موجب تقويت جريانهاي ضد امريكايي در اين كشورها شد. احداث ديوار ميان امريكا و مكزيك صرفا ديواري براي مكزيكيها نبود بلكه به نماد سياست خصمانه امريكا عليه امريكاي لاتين تبديل شد. مهمترين و فوريترين اثر اين نارضايتي در شورشهاي خياباني عليه دولتهاي راستگراي مورد حمايت دولت امريكا همچنين نتايج انتخابات رياستجمهوري ديده شد. صورت دوم به كيفيت پايين حمايت سياسي و اقتصادي دولت ترامپ از دولتهاي راستگراي نوظهور در امريكاي لاتين بازميگردد. انتظار جريانهاي سياسي راستگرا و حاميان مردمي آنها اين بود كه دولت ترامپ با حضور اين جريانها در قدرت، حمايت همه جانبه اقتصادي از آنها را در دستور كار قرار دهد كه نه تنها اين مساله محقق نشد بلكه با سياستهاي سختگيرانه و محدودكننده ترامپ در حوزه سياست خارجي و مناسبات اقتصادي، فشارهاي مضاعف اقتصادي و تجاري به دولتهاي راستگرا تحميل شد. در واقع دولت ترامپ با سياستهاي نادرست، دولتهاي متحد خود در امريكاي لاتين كه به سختي به قدرت رسيده بودند را خيلي سريع ناكام گذاشت. سرنوشتي كه در صورت عدم اصلاح سياستهاي دولت امريكا نسبت به متحدين سياسي خود در امريكاي لاتين در انتظار دولت راستگراي برزيل و ديگر كشورهاي اين منطقه خواهد بود. اما رويه كنوني البته محدود به امريكاي لاتين نيست. آيا اين سرنوشت براي خود ترامپ در انتخابات سال آينده نيز رقم خواهد خورد؟ به بيان دقيقتر آيا ترامپ با دست خود سال آينده با كاخ سفيد خداحافظي ميكند؟
مدل امنيتي در خليجفارس
از طرف ديگر خصومت ديرينه ايران و امريكا به صورت مانعي بزرگ در اجرايي شدن كامل طرح صلح هرمز قرار دارد. امروز روابط ايران با مجموع كشورهاي عربي منطقه و امريكا از اصل «ريگا» تبعيت ميكند. اين اصل برگرفته از روابط امريكا و روسيه است. امريكا در اجلاسي با عنوان اجلاس ريگا اين تصميم را گرفت كه روسيه كشوري توسعهطلب است و بايد اين كشور به هر طريق ممكن محدود شود. متاسفانه با وجود اينكه ايران همواره كشورهاي منطقه را به صلح و آشتي دعوت ميكند و اتفاقا معتقد به يك امنيت درونزاست؛ نوع نگاهها به ايران از جنس تهديدمحور است. ديد كوتاهمدت سران عربي و منافع قدرتهاي بيروني به خصوص امريكا و رژيم صهيونيستي باعث شده كه ايران به عنوان تهديدي براي منطقه تلقي و معرفي شود. از اينرو كشورهاي منطقه و امريكا بر اساس كدهاي عملياتي اقدام ميكنند. منظور اين است با توجه به اينكه روابط طرفين خصمانه است، هر گونه رفتار و كنش سياسي منفي نگريسته ميشود و تصور بر اين است كه پشت اينچنين طرحهايي هدفي خاص و پنهاني نهفته است. براي همين كشورهاي عربي با چنين پسزمينه ذهني به طرح ايران نگاه ميكنند. اما نكته در اينجاست، همانطور كه ذهنيتها لايتغير نيستند، گذر زمان و كنشهاي كلامي و رفتاري بر ذهنيتها تاثير ميگذارد. نداي صلحطلبي ايران هم ميتواند به تدريج بسترها را براي شكلگيري مدل بومي امنيتي منطقه فراهم كند.
جمهوريت و قائم مقام اجرايي
بنابراين و با توجه به تاكيدات مكرر بنيانگذار جمهوري اسلامي به توجه تمام و كمال به هر دو اين اصول بايد به صراحت اعلام كرد كه هيچيك از اين دو اصل نبايد تحتالشعاع ديگري قرار گيرد. كساني كه صرفا به دنيال مساله جمهوريت هستند و همه چيز را به راي مردم واگذار كرده و اسلام را در نظر نميگيرند، راه امام را نميروند همان طور كه افرادي كه تنها و تنها اتكا امور را به خيرخواهان واگذار ميكنند از راه امام دور هستند. دسته دوم معتقدند كه راي مردم صرفا زينت نظام جمهوري اسلامي است؛ حال آنكه امام راحل راي مردم را اصل و ركن نظام جمهوري اسلامي برميشمرد نه زينت آن. با اين حال نگارنده معتقد است كه در دورههاي مختلف ميزان توجه به جمهوريت و اسلاميت نظام جمهوري اسلامي با يكديگر متفاوت بوده و بعضا شاهد غلبه يكي بر ديگري بودهايم. در دوران رياستجمهوري سيدمحمد خاتمي توجه به جمهوريت و اسلاميت با دوران محمود احمدينژاد متفاوت بوده؛ همان طور كه دوران رياستجمهوري حسن روحاني نيز با ساير روساي جمهوري متفاوت بوده اما بايد در نظر داشت كه راه پيروزي و پيشرفت جمهوري اسلامي، توجه تمام و كمال به جمهوريت و اسلاميت نظام به صورت توامان است.