گام چهارم ايران در مسير كاهش تعهدات برجامي عدهاي را اميدوار و بسياري را نگران كرده است. امريكا و متحدانش در منطقه به شمول رژيم اسراييل و عربستان سعودي اميدوار هستند كه مخلوط تحريمهاي امريكا به اضافه تعلل 1+4 و افزايش شماره گامهاي معكوس برجامي ايران اندك اندك به پايان توافق هستهاي منتهي شود.
در آنسوي ميدان، چين، روسيه و حتي اروپا نگران پايان توافقي هستند كه قرار بود در يك بازه زماني 10 تا 15 ساله از تاريخ اجرا، صلحآميز بودن فعاليتهاي هستهاي ايران را تضمين و تاييد كرده و به علاوه به بستري براي همكاريهاي بيشتر منطقهاي با تهران در روزهاي بحران در غرب آسيا تبديل شود. ظهور و حضور دونالد ترامپ در كاخ سفيد نه تنها روياي برنامه بلندمدت غرب براي همكاري با ايران را زير سوال برده بلكه توافق هستهاي موجود را هم در چندقدمي خط پايان قرار داده است.
هرچند كه ايران از ارديبهشت ماه در مسير كاهش تعهدات برجامي قرار گرفت اما گام چهارم كه هفته گذشته برداشته شد به نسبت سه گام پيشين سر و صداي بسياري به راهانداخته و البته ايران ميگويد كه پس از اين گام، اقدامهاي فني آنچناني بيشتري در چنته ندارد. در حال حاضر به نظر ميرسد كه مذاكره سياسي تنها مفر به منظور نجات برجام است اما نهتنها بستر اين مذاكره به شمول اعضاي آن مهيا نيست بلكه ايران هم تن به رايزنيهاي سياسي بينتيجه نميدهد و مذاكره براي مذاكره را فرصتي صرفا در اختيار رسانهها براي عكاسي ميداند.
ايران از ارديبهشتماه ليستي از اقدامهاي احتمالي در گامهاي آتي را مشخص كرده و هر 60 روز يكبار با مشاهده عدم موفقيت طرف مقابل در وفاي به تعهدات برجامي، يك تا چندمورد از موارد مشخص شده وارد فاز اجرا ميشوند. تروييكاي اروپايي ميگويند حفظ برجام مهم است و ايران ميگويد تامين منافع مردم مهم است و نه حفظ نمادين يك توافق.خواستههاي ايران همان است كه وعده تحقق آن را در مذاكرات هستهاي از 1+5 وقت گرفته بود: عاديسازي رابطه اقتصادي و تجاري با غرب به شمول عاديسازي روابط بانكي و مالي، فروش نفت و دريافت درآمد حاصل از آن . اروپا كه پس از خروج امريكا از اين توافق از تهران خواست در برجام بماند و وعده داد كه راهي براي حفظ منافع اقتصادي ايران پيدا خواهد كرد 500 روز پس از كنارهگيري واشنگتن از توافق ميگويد تحريمهاي يكجانبه امريكا دست و پاي تجارت با ايران در حوزههاي نفتي و غيرنفتي را بسته و چارهاي نيست جز آتشبس ميان تهران و واشنگتن. دولت ترامپ در سايه سياست فشار حداكثري، جنگ اقتصادي عليه ايران را رقم زده و تهران نيز مقاومت حداكثري را در پيش گرفته است؛ جدالي كه به نظر نميرسد فعلا حد يقفي براي آن قابل تصور باشد.
با اينهمه تبعات پايان برجام يا متزلزل شدن بيش از پيش آن دامنه محدود و صرفا هستهاي را در برنخواهد گرفت و اين همان نكتهاي است كه بازماندگان در برجام را نگران كرده است. همزمان با سياست فشارحداكثري امريكا عليه ايران كه حوزههاي اقتصادي، سياسي و امنيتي را شامل شده است منطقه غرب آسيا هم ناامنتر از پيش شده و به آبستني از حوادث كه عمدتا عوامل مخرب پشت سر آن نيز مشخص نيستند تبديل شده است.
دستهايي در پشت پرده كه تلاش كردند در دوره باراك اوباما برجام به نتيجه نرسد و پس از آن تمام تلاش خود را براي كنارهگيري دونالد ترامپ از توافق به كار بستند در يك سال و اندي گذشته در دو حوزه به فعاليت خود ادامه دادند: 1.تنگتر كردن حلقه تحريمي پيرامون ايران به گونهاي كه منافع اقتصادي ايران از برجام به حداقل كاهش پيدا كند. 2. تلاش براي رويارويي نظامي مستقيم ايران و امريكا ولو به شكل محدود و موردي.
دولت ترامپ در يك سال و اندي گذشته اضافه بر بازگرداندن تحريمهاي هستهاي و سختگيري بر اجراي تحريمهاي غيرهستهاي موجي از تحريمها عليه نهادهايي چون سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و مقامات عالي كشور را به گونهاي پيش برده كه امروز كمتر كسي در سطح بينالمللي است كه به تلاش واشنگتن براي فروپاشي حاكميت ايران اعتراف نكند.هرچند ماهيت بحثهايي كه در مسير كاهش تعهدات برجامي ايران صورت ميگيرد مانند افزايش سطح ذخاير ايران يا رسيدن به نسل جديدي از سانتريفيوژ يا گازدهي به ماشينها در فردو، بحثهاي تخصصي را پيرامون تاثير اين اقدامهاي ايران بر ماهيت صلحآميز برنامه هستهاي كشورمان به راه مياندازد اما همه ميدانند كه قفل اين كليد در توافقي سياسي است. اروپا پس از بازگشت تحريمهاي هستهاي امريكا، تلاش كرد اعتماد به نفس خود را حفظ كرده و نويد راهاندازي مكانيسمهايي نظير اينستكس را براي عاديسازي رابطه تجاري و اقتصادي با ايران بدهد اما امريكا در پشت پرده تهديد اين مكانيسم و چهرههاي حاضر در هيات رييسه آن را هم پيش برد و در نهايت اروپا اعتراف كرد كه حتي براي پيشبرد كامل نخستين تراكنشهاي مالي با ايران در قالب اينستكس هم با مشكلاتي روبهرو است و اين كانال در بهترين حالت در شرايط راهاندازي هم صرفا به اقلام غيرتحريمي خواهد پرداخت؛ مكانيسمي كه ايران آن را براي باقيماندن يكطرفه در برجام كافي نميداند. تكليف اروپا در برجام تقريبا مشخص است و جامعه جهاني شاهد تكرار تجربه شكست اروپا در پيشبرد سياست خارجي واحد و مستقل در قبال ايران پس از سالهاي 2003 تا 2005 است. رابطه ايران با چين و روسيه نيز چه با برجام و چه بدون آن با مختصات شايد متفاوت اما در ماهيت يكسان ادامه پيدا خواهد كرد و منافع دوجانبهاي جدا از فرجام برجام تهران را به مسكو و پكن نزديك نگاه خواهد داشت.
در حال حاضر ميتوان گفت كه گام چهارم ايران، عملا تهران و واشنگتن را در يك دوئل مقابل هم قرار داده است. سيدعباس عراقچي، معاون سياسي وزير خارجه در تازهترين اظهارنظر درباره كاهش تعهدات برجامي ايران ضمن تاكيد بر تداوم اين مسير در صورت ادامه تعلل اروپا اذعان داشته كه امريكا بايد تحريمهايي را كه عليه ايران وضع كرده به عقب بازگرداند. در آنسوي ميدان خبري از اين بازگشت به عقب به گوش نميرسد. مايك پمپئو، وزير خارجه امريكا ضمن تكرار ادعاهاي بيپايه و اساس درباره ماهيت برنامه هستهاي ايران، كاهش تعهدات برجامي تهران را باجخواهي خوانده و نه تنها از كاهش فشارها بر تهران سخن نگفته بلكه از متحدان خود در اروپا هم خواسته به كمپين فشار حداكثري عليه ايران بپيوندند.
برآيند اتفاقهايي كه در يك سال و اندي گذشته براي برجام رخ داده هم اروپا را از سياست دونالد ترامپ در قبال ايران به خشم آورده و هم تروييكاي اروپايي را براي نجات توافق با تهران به واشنگتن وابستهتر از پيش كرده است.هرچند كه در فضاي رسانهاي در چند روز گذشته پيشبيني مايك پمپئو به تاريخ يك سال پيش درباره عدم قرارگرفتن ايران در مسير معكوسسازي تعهدات برجامي دست به دست ميشود اما نگاهي به مسيري كه دولت ترامپ در دو سال اخير در قبال ايران داشته نشان ميدهد كه واشنگتن طعنهها و غرولندهاي متحدانش درباره در خطر قرار گرفتن حيات برجام را به جان خريده تا شاهد به ظن ترامپ بازگشت ايران به ميز مذاكره باشد.
گام چهارم ايران در نتيجه تعلل اروپا، روي كار آمدن مديركلي در آژانس بينالمللي انرژي اتمي كه به امريكا و اسراييل نزديكتر است و البته نزديك شدن به فضاي انتخاباتي 2020 در امريكا زمين بازي را براي واشنگتن و به تبع آن تلآويو تغيير داده است، تغييري كه نشانههاي آن را در سخنان روز پنجشنبه بنيامين نتانياهو نخستوزير رژيم اسراييل در واكنش به گام چهارم ايران ميتوان يافت. بازگرداندن تحريمهاي همهجانبه عليه ايران در سايه قطعنامههاي شوراي امنيت، مطلوبي است كه بيبي رسيدن به آن را ميخواهد و ترامپ آن را اهرم فشاري پاياني براي نشاندن ايران پاي ميز مذاكره ميداند.
شطرنج ايران و امريكا به مرحله حساس خود نزديك شده است.ايران در راهبردي هدفمند، يك سال نخست كنارهگيري امريكا از برجام را به صبر استراتژيك گذراند و پس از آن پيشروي مهرهها در مسير كاهش تعهدات برجامي، حركتي واجب و اجتنابناپذير بود. طرف امريكايي به كمتر از كيش و مات ايران در اين شطرنج رضايت نميدهد و اين در حالي است كه ايران ناچار است دفاع و حمله را همزمان در دو جبهه پيش ببرد. حفظ توازن مهرههاي اين دو جبهه نيز كار آساني نخواهد بود خاصه آنكه اروپا به عجز خود در برابر امريكا واقف شده و چين و روسيه نيز در جبهههاي ديگر در حال جنگ يا رقابت با امريكا هستند.
تهران ميگويد توقفي در كار نيست و گام پنجم را كمتر از 60 روز ديگر برخواهيم داشت، امريكا نيز ميگويد ماشين تحريم ترمز ندارد مگر آنكه ايران تسليم شده و اين كوتاه آمدن تهران به دستاندازي مقابل اين ماشين تبديل شود. اروپا با ميدانداري امانوئل مكرون خواهان مذاكره ايران و امريكا است اما سكاندار امروز كاخ سفيد مردي است كه علاقهاي به آغاز مذاكره در موقعيت برابر با طرف مقابل را ندارد و اين درست همان نقطهاي است كه ايران آن را شرط لازم براي آغاز هر گفتوگويي ميداند. در حالي كه اروپا براي متوقف كردن تهران تمركز خود را بر متقاعد كردن ايران گذاشته اما به نظر ميرسد كه روند كاهش تعهدات برجامي ايران ادامه پيدا كند مگر آنكه تروييكاي اروپايي از متحد سنتي خود واشنگتن بخواهند كه در اجراي تحريمها عليه ايران آتشبس موقت اعلام كند. اروپا كمتر از 60 روز تا فرونشاندن اين آتش فرصت دارد.