اعتراضات متحول شده
اكنون در فاصله كمتر از دو سال و اينبار معترضان خشنتر و ناشناختهتر هستند و محكومكنندگان هم سكوت كردهاند، زيرا از نظر منطقي دچار ابهام شدهاند كه چرا فقط بايد خطاهاي يك طرف را گوشزد كنند؟ بدتر از همه شاهد عملكرد فاجعهبار تندروهاي اصولگرا بودند كه دستان تيرانانشين را از هر جهت از پشت بسته و يكهتاز ميدان شده بودند. فعالان و مقامات آنان در صف توييت عليه دولت و تصميم اعلام شده يا ابراز برائت از اين تصميم بودند. زهي نابخردي!! اين حد از سادهلوحي و نشناختن جامعه فقط يك علت دارد؛ اتكاي رانتي به منابع رسانهاي و مصونيت از پاسخگويي. سخنگوي نهادي كه در عمر ۴۰ سالهاش كوششي براي اقناع يك كارشناس و نخبه حقوقي هم نكرده، دولت را نصيحت ميكند كه مردم را قانع كند!! و فتوا به حق اعتراض عليه تصميمات اجرايي يعني دولتي ميدهد! جالب اينجاست كه اين مدعيان انقلاب در مواجهه با اين حوادث مثل برفي كه ذوب شده و به زمين فرو ميرود، غيبشان ميزند و از آن قلدرمآبي و ادعاهاي عجيب و غريبشان اثري بروز پيدا نميكند. حملهكنندگان به كوي دانشگاه كه تعدادي دانشجو را به آن روز انداختند، امروز كجايند كه جلوي اين تخريبها را بگيرند؟ ميگويند مومن دوبار از يك سوراخ گزيده نميشود. به همين منطق بايد گفت كه اين جماعت ذرهاي ايمان ندارند كه پياپي از يك سوراخ در حال گزيده شدن هستند.