نگاهي به فيلم انگل ساخته بونگ جونهو
راه نافرجام و روياي ديگر
كامل حسيني
در سكانسهاي آغازينِ فيلم ميزانسني مملو از ايماژ به سنگيني فقر بر وضعيت يك خانواده و سپس واكنش حيلهگرانه يكي از افراد اين خانواده در برابر كارمند يك شركت تجاري تماشاگر را به ادامه تنشهاي احتمالي ناشي از وضعيت فلاكتباري فرا ميخواند كه در زير كاخ ثروتها به حيات خفتبار خود همچنان ادامه ميدهد. آغاز كشمكشها از سكانسي عجيب رقم ميخورد كه شايد بتوان آن را نخستين غافلگيري هم محسوب كرد، زيرا تماشاگر سقوط اعتماد معلم خصوصي اول دختر نوجوان خانه مرد ثروتمند را ميبيند و از طرفي ديگر برملا شدن اينگونه رفتار غيراخلاقي پتانسيل شكلگيري پيرنگ برخاسته از تنش و رقابت عشقي ميان دو جوان را درون خود پنهان كرده است. اما تعليق ناشي از آن در نطفه ميميرد و چرخش متفاوتتر و خطرناكتري به خود ميگيرد. در واقع، اينگونه است كه در ميانه روايت تا نزديكيهاي پايان بيشتر تنشها مبني بر يك تكنيك عظيم در مسير ايجاد تعليقهاي مكرر يعني رخ دادن هرگونه احتمال تشديد خطرها كه در آن، شخصيتها بايد در يك واكنش سريع و در زمان نسبتا معين، خطر را از خود دور كنند.
فرم و تم فيلم هم تا حدودي پيچيده و گسترده است و در عين حال حامل تفسيرهاي گوناگون و گاه ممكن است متضاد باشد. به ياد بياوريم معناي نمادين تصويرِ همزمان دو توالت در دو نقطه مختلف در زمان سيل يعني زمان بالا آوردن مستخدم زن سابق و تدوين اين نما با صحنه بالا آمدن سيلاب از آن در نقطه ديگر تا فرو ريختن ديوار اعتماد بر اثر بنيادي سست درون انسانها، بحران بيكاري و ثمره فقر اقتصادي و... اما آنچه در لابهلاي تفسيرهاي مختلف همچنان ميدرخشد مسير از پيش آشكار كج و معوج هميشگي افرادي است كه در فقر مداوم بهسر ميبرند.
اما راه بيرونرفت از آن را نه در تلاش انساني شايسته بلكه در دوز و كلكهايي ميبينند كه ره صدساله را ميخواهد يك شبه طي كند. با اين وجود فرم اين فيلم مانند برخي فيلمهاي اين روزها از آسيبي اخلاقي رنج ميبرد، زيرا كارگردان در عين پايبندي به فرمي قدرتمند براي تصويرگري علايق عاطفي زن و شوهري ميتواند از نمايش اينگونه صحنههاي زندگي خصوصي
سر باز بزند بدون اينكه هيچگونه آسيبي جدي به فيلمنامه وارد شود و اما مثلث پايانبندي فيلم از طريق واقعيت آميخته به رويا يعني يك پنهان شدن پدر در زيرزمين و انتظار براي رهايياش در روياي پسرش و دو ضلع ديگرش جهان واقعي مادر و پسر و درنهايت دگرگوني شخصيتي پسر. در شرح اين پايانبندي شايد بتوان به يك حقيقت مهم در دفاع از فيلم اشاره كرد و اينكه در ظاهر امر اينگونه به نظر ميرسد كه فيلم گونهاي از همدردي با يك خانواده شياد و دزد را به همراه ميآورد اما فرم و ديالوگهاي پاياني شايد نقطه عطفي بر يك دگرگوني شخصيتي پسر خانواده است كه از اين پس راه كسب ثروت و «خانه مجلل» را تنها در تلاشي سختكوشانه و مقاومتي شرافتمندانه ميداند نه كوره راهي كه سرانجامش به مرگ يا زندگي در پنهانيترين و مخوفترين لايه زمين ميانجامد.