• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4526 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۱۲ آذر

كوتاه درباره محمد‌رحيم اخوت به مناسبت سالروز تولدش

استاد در شكار موضوعات داستاني

رسول ‌آباديان

 

 

محمد‌رحيم اخوت يكي از نويسندگان سختكوش ايراني است كه آثاري مثال‌زدني چون «تعليق/ نيمه سرگردان ما، باقي‌مانده‌ها / شكارچي خرگوش / نام‌ها و سايه‌ها / خورشيد/ نمي‌شود / مشكل آقاي فطانت / پاييز بود / تماشا و...» منتشر كرده است. اخوت از آن ‌جمله نويسندگاني‌ است كه بيشتر به دليل نوع نگاهش به پرورش شخصيت‌هاي داستاني معروف است. اين نويسنده گرچه در نوشتن داستان داراي شيوه‌ مخصوص به خود است اما آنچه بيش از موارد ديگر برايش اهميت دارد، تغيير ذائقه مخاطب در مواجهه با داستان است. اخوت استاد تغيير زاويه ديد و امتحان فضاهاي بكر در اتمسفر داستاني هم هست، به اين معنا كه مي‌تواند خواننده را در لابه‌لاي تخيل خلاق خود سهيم كند. خود اخوت در جايي پيرامون فضاهاي داستان‌هايش گفته است: «از خودم تا اطرافيانم تا كساني كه در زندگي‌ام هستند، حتي شخصيت‌هاي داستاني‌اي كه مي‌خوانم، مجموعه اينها مي‌آيند در داستان. البته من خودم هم در خيلي از داستان‌هايم هستم، چه با نام خودم، چه نام مستعار. منتها اين را بعد از 50 سال نوشتن، مي‌دانم كه اگر شخصيتي در متن داستان تناسب نداشته باشد، يعني مسير بيراهه است و شخصيت براي خواننده باورپذير نخواهد بود. همه شخصيت‌هايي كه در رمان‌ها و داستان‌هاي من آمده، با اين آگاهي شخصيت‌پردازي شده كه كسي كه داستان را مي‌خواند و به زعم من بيش از يك‌بار، اين شخصيت در ذهن او مي‌ماند. ما در زندگي‌مان فراوان آدم مي‌‌بينيم، ولي خيلي از اينها بعد از يكي، دو ماه فراموش مي‌شوند، اما هستند كساني كه فراموش نمي‌شوند. شخصيت‌هاي داستاني هم همين‌طور هستند. تلاش من اين بوده شخصيت‌هايي خلق كنم كه با خواننده بمانند و فراموش نشوند...» اخوت در همين چند سطر درك جهان داستاني خود را شرح ‌داده است. كساني كه حداقل چند اثر از اين نويسنده را خوانده‌اند، بدون شك دريافته‌اند كه اخوت نويسنده‌اي نيست كه بخواهد خواننده‌اش را در هزارتوهاي عجيب و غريب غرق كند و لذت خواندن داستان را از او بگيرد. او همان‌گونه كه خودش هم گفته براي دست ‌يافتن به يك موضوع اصيل براي نوشتن يك داستان خوب راه دوري نمي‌رود، چون همه‌ چيز و همه ‌كس از نگاه او داراي قابليت‌هايي براي تبديل شدن به داستان را دارند. موضوعي كه در اثري چون «نام‌ها و سايه‌ها» به اوج خود رسيده است. بسياري از منتقدان اين كار نويسنده را در رديف شاهكارهاي ادبيات داستاني كشور ارزيابي كرده‌اند، زيرا آنچه در اين رمان اتفاق افتاده درست همان ‌چيزي است كه اخوت براي رسيدن ‌به آن، سال‌ها و سال‌ها نوشته و مطالعه كرده است. نام‌ها و سايه‌ها تا حد زيادي توانست نام اخوت را بيش از گذشته بر سرزبان‌ها بيندازد. كتابي كه موفق به دريافت جايزه‌هاي متعددي هم شد. نويسنده درباره اين اثرش گفته است: «اينكه ايده اين رمان از كجا آمده، شايد دقيق نتوانم بگويم، ولي فردي هست در داستان به نام «خان‌دايي» كه يك خويشاوندي خيلي دوري با ما داشت. خان‌دايي مردي بود مسن‌تر از من. ايشان سال‌ها خارج از ايران در يك تبعيد خودخواسته بود، به دليل اينكه گويا وابسته به حزب توده بود. بعد كه از ايران مي‌رود در شهر دوشنبه ساكن مي‌شود و آنجا ادامه تحصيل مي‌دهد و در دانشگاه مشغول تدريس مي‌شود. بعد از سال‌ها كه برگشته بود ايران، از طريق دختر خواهرش در كتابفروشي زنده‌ياد ميرعلايي با او آشنا شدم. مدت كوتاهي يا شايد چند ماهي برخي عصرها با هم راه مي‌رفتيم و ايشان خاطراتش را براي من مي‌گفت. شايد آن آدم و سرگذشت و خاطراتش در شكل‌گيري شخصيت خان‌دايي بي‌تاثير نبوده...»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون