برخيز و اول بكش (344)
فصل سي و يكم
سرپيچي از فرمان
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
تلفن بيوقفه از طرف نيروي هوايي و آمان شروع به زنگ زدن در واحد 8200 كرد. سرتيپ يايير كوهن، فرمانده وقت واحد 8200 به خاطر ميآورد كه «آنها ميگفتند» گوش كن، واحد شما از دادن اطلاعات به ما خودداري ميكند، «من گفتم كه آنها قطعا اشتباه ميكنند، چنين اتفاقي كه اطلاعاتي در 8200 جمعآوري نشود، رخ نداده و هرگز هم رخ نخواهد داد.» ساعت 10:05 دقيقه آمير تماسي از فرماندهي 8200 دريافت كرد. به او گفته شد «يايير ميگويد، زمان پرسيدن سوال نيست بلكه زمان عمل است.» دستور عملياتي ايجاب ميكرد كه بمباران تا ساعت 11:30، زماني كه كودكان به حياط مدرسه ساختمان كناري رفتند، تمام شود. آمير گفت: «اين يك دستور كاملا غيرقانوني بود و نيت من اين بود كه از آن اطاعت نكنم. حقيقت اين بود كه فرمانده اظهار كرده بود كه قانوني بودن (صدور دستور) آن را قانوني نميسازد.» مكثي در مكالمه رخ داد. به آمير گفته شد: «من پيام را از فرماندهي همان طور كه صادر شده، منتقل كردم. خوشحال هستم كه در حال حاضر در موقعيت شما نيستم.» چند دقيقه بعد، يكي از سربازان آمير به او گفت كه تماسهاي تلفني در ساختمان فتح برقرار شده است. مردي كه با پرداختهاي دستمزدي سروكار دارد به رغم زمانهاي سختي كه در تشكيلات خودگردان فلسطين و جنگ ادامهدار است، سعي دارد تا به برخي از كاركنانش پول بدهد. يك منشي هم داشت درباره يك رقاصه شايعهپراكني ميكرد. بايد علامت داده ميشد. اف -16 ميتوانست شليك كند. اسراييل ميتوانست آن هر دو را بكشد. آمير در صندلياش به مثابه يك كارشناس شبكه اطلاعات موظف نشست. او گفت: «يك آرامش مطمئني بر من مستولي شد. حس كردم كه فقط يك كار درست است كه ميشود، انجام داد. براي من واضح بود كه اين عمليات نبايد به پيش ميرفت، اين عبور از خطر قرمز بود كه كاملا يك دستور غيرقانوني بود كه روي آن يك پرچم سياه برافراشته شده بود و اينكه اين مسووليت من به عنوان يك سرباز و يك انسان اين بود كه از اجراي آن خودداري كنم.» او دستور داد كه اطلاعات رد نشود. او دستور داد تمامي فعاليتها متوقف شود. ساعت 10:50 دقيقه، درست 40 دقيقه قبل از آنكه پنجره عمليات بسته شود، فرمانده مستقيم آمير، «ايكس»، به پايگاه رسيد و آمير را از پستش بركنار كرد و خودش شخصا بر صندلي كارشناس شبكه اطلاعات نشست. او به يكي از سربازان دستور داد كه افراد درون ساختمان را گزارش بدهد. بمباران حالا ميتوانست پيش برود. اما تقريبا ديگر دير شده بود: جنگندهها مجبور شده بودند كه به پايگاه هوايي تل نوف برگردند. حالا كه اطلاعات به آنها داده ميشد دوباره بايد پرواز ميكردند اما زماني آنها به هدف ميرسيدند كه ساعت 11:25 دقيقه را نشان ميداد و زنگ مدارس به صدا درآمده بود.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه