• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4547 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۷ دي

نگاهي انتقادي به وضعيت آموزش در ايران به عنوان يكي از عوامل موثر در توسعه- بخش اول

دارالفنون؛ الگوي توسعه آموزشي ايران

حسن بلورچي

پرسشي داريم زين راه نهان

از براي درك اسرار جهان

مشي خود را از فضا آغاز كن

در جوار ماجراهاي زمان

(مولوي)

پيشنهاد شده است در صورتي كه به وسيله تلسكوپ فرهنگستان با نگاهي جامع‌نگر به مجموعه مراحل آموزش و پرورش نگاه شود، نتايج جالب توجهي به دست مي‌آيد. هم مي‌توان مسائل و هم راه‌حل‌هاي مختلف را ديد. اين ديدگاه كمتر مورد توجه قرار گرفته است. نگارنده نيز پيشنهادهايي در اين زمينه مطرح كرده است. بعضي از آنها آنقدر روشن است كه بلافاصله مي‌تواند مورد استفاده قرار بگيرد. همچنين پيشنهاد شده است يك گروه پژوهشي مولتي ديسيپلين زير نظر فرهنگستان علوم با استفاده از اين روش به مطالعه دقيق‌تر مسائل مطرح شده در سازمان تاليف كتاب‌هاي درسي بپردازد.

 

پيشرفت كنيم يا نكنيم؟

من هميشه علاقه‌مند بوده‌ام كه بدانم كشورها چگونه توانسته‌اند پيشرفت كنند. با كمي تامل درمي‌يابيم غالبا از راه رجوع به علم بوده است. ابتدا ملت‌ها سعي مي‌كنند شرايط علمي خود را بهبود بخشند. سپس به كشورهاي ديگر توجه مي‌كنند و به آنها سفر مي‌كنند تا هر آنچه خود ندارند از ديگر كشورها بيابند. مثلا معروف است كه ژاپني‌ها با يك دوربين در دست به همه جا سفر مي‌كنند و هر چه را هر جا ديدند عكس مي‌گيرند، كپي مي‌كنند. همچنين از آنجا كه آموزش و پرورش موتور پيشرفت يك كشور است، بسياري از كشورها در دهه‌هاي اخير توانسته‌اند از اين طريق راه پيشرفت را بپيمايند. از جمله گفته مي‌شود كه كشور برزيل توانسته است در ظرف سي سال از اين راه و كاربرد علوم شناختي و روش‌هاي تفكر نقادانه خود را از يك كشور جهان سوم به پنجمين قدرت صنعتي جهان برساند. من خود در كشور‌هاي مختلف شاهد بودم كه برزيلي‌ها در اين سي سال اخير بيشترين سفر‌ها را بين مراكز پژوهشي و دانشگاه‌ها و صنايع و هر جا كه بتوانند چيزي را بياموزند، داشتند .

يعني هر كشوري كه بيشتر به عمق علم غور كند و روش‌هاي آموزشي بهتري داشته باشد و بيشتر به گرد جهان بچرخد تا همه سخنان را بشنود و از ميان آنها بهترين را انتخاب كند، شانس موفقيت بيشتري دارد.

در توضيح اينكه ما چگونه بايد پيشرفت كنيم و چگونه صاحب صنعت و تكنولوژي شويم، هرگز نفهميده‌ام استراتژي ما چيست؟ حتي از زبان مسوولان هم نشنيده‌ام؛ يعني حتي آرزو و روياي پيشرفت را هم نشنيده‌ام؛ يعني آن روياي كره شدن يا ژاپن شدن را.

اما در ميان انواع هياهوها، عموما دو نظريه شنيده مي‌شود:

1) دشمناني وجود دارند كه از پيشرفت ما جلوگيري كرده‌اند. اگر راه اين دشمنان سد يا به‌طور كلي حذف شوند، پيشرفت ما به صورت خودكار محقق خواهد شد.

2) عده‌اي از روشنفكران براي رسيدن به توسعه، بازگشت به خويشتن خويش را پيشنهاد داده‌اند. اما آنها نه متخصص توسعه بودند و نه ملزومات اين پيشرفت را تعيين كرده‌اند؛ نگفته‌اند براي تهيه ملزومات توسعه به كدام‌يك از مشخصه‌هاي خويشتن خود بايد باز گرديم.

ما حتي خود نيز درصدد آن بر نيامديم كه دريابيم آيا در گذشته خود نمونه‌هايي از پيشرفت وجود داشته است كه ما بتوانيم به آن رجوع كنيم يا درصدد آن بر نيامده‌ايم، بدانيم كه دشمنان ما چگونه ملزومات توسعه خود را فراهم كرده‌اند كه به سبب آن توسعه بر ما فائق آمده‌اند.

 

جست‌وجوي عناصر پيشرفت در گذشته

من مي‌خواهم در اينجا به چند نمونه از عناصر پييشرفت در قرون طلايي تمدن اسلامي كه به‌ كار آموزش و پرورش ما هم مي‌‌آيد، اشاره كنم:

1- استفاده از خودآموزي در آموزش

2- امكان قدرداني از دانشوران؛ تعزز علم و عالم

3- امكان تبادل آزاد ايده

4- امكان استفاده از فرصت‌هاي يادگيري بين‌المللي

5- امكان دستيابي به كتاب‌ها و مدارك علمي بين‌المللي

من در يك دايره‌المعارف به زبان انگليسي ديدم كه پورسينا را بزرگ‌ترين دانشمند تاريخ خوانده‌اند. چون توانسته بيشترين حجم اطلاعات را در زمان محدودي مرتب كند. بايد توجه داشته باشيم پورسينا از همه اين ملزومات مورد نياز توسعه علم در زمان خود بهره برده است. به‌طور مثال اگر مي‌شنيده دانشمندي در بغداد ايده يا نظريه جديدي مطرح كرده است از سمرقند راه مي‌افتاده، دو ماه هم در راه بوده تا به بغداد برسد. حالا بايد سوال كنيم آيا دانشوران كنوني ما، امكانات مشابه را دارند؟ مثلا يك استاد دانشگاه فني مي‌تواند از لابراتوار تحقيقاتي مشابه كار خود در آلمان يا در هندوستان بازديد كند؟ در ضمن شايد بتوانيم نتيجه‌گيري كنيم كه اگر در يك زمان ما توانسته‌ايم به قله علم جهاني صعود كنيم هم اسلام و هم ايران ظرفيت رشد علم را تا بالاترين سطح دارد. اگر تا به حال به اين سمت حركت نداشته‌ايم، اين اشكال نه از اسلام است نه از ايران.

 

دو بال ابن‌سينا

پورسينا پرنده‌اي بوده است داراي دو بال؛ يكي علم و ديگري دين و با هر دو بال تا بالاترين اوج تاريخ پرواز كرده است. او توانايي عجيبي در گريختن از تصلب فكري ديني و روي‌آوري به دينداري اصيل داشته است. در سفرهاي علمي هميشه مغرضان در تعقيب او بوده‌اند و او به چابكي از آنها مي‌گريخته است. او تعصبي در انتخاب منابع خود نداشته و از همه منابع موجود از هندي گرفته تا يوناني و غير آن بهره مي‌برده و در سفرهاي علمي خود به دامنه دانسته‌هاي خود مي‌افزوده است. هنر اصلي او توانايي نبوغ‌آميز در دسته‌بندي اطلاعات بوده و هنر محيط پرورشي او از دربار ساماني تا خاندان دانش پرورش، حفاظت از خلاقيت‌هاي متنوع او بوده است. او هرگاه محيط را مناسب نمي‌ديده به جاي ديگر مي‌رفته و چندين بار محل زندگي خود را عوض كرده است. استراتژي غالب او اين بوده است كه همه ‌چيز را همگان دانند و همگان هنوز به دنيا نيامده‌اند. اكتشافات او پس از جمع‌آوري اطلاعات از منابع متنوع و دسته‌بندي آن صورت مي‌گرفته است. او نه خود افكارش را غالب‌سازي مي‌كرده و نه اجازه مي‌داده محيط اطرافش اين كار را بكند. او از دينداري متصلبانه گريزان و به دينداري اصيل روي آورده است. بايد ببينيم پور سينا براي محافظت از خلاقيتش از چه مي‌گريخته است؟ اكنون هم علت گريز مغز‌ها از همان قسم است.

من واژه الگو را در آموزش و پرورش نمي‌پسندم، چون الگو بيشتر در خياطي كاربرد دارد. اما پورسينا مي‌تواند براي توسعه علم و دين مورد توجه قرار گيرد. علم و دين وقتي كاربرد حداكثري دارند كه به صورت مستقل از هم عمل كنند. وقتي سعي مي‌كنيم دو بال پرنده را به هم بچسبانيم، پرنده ابتدا ضعيف مي‌شود و در نهايت مي‌ميرد.

 

عناصر پيشرفت در دارالفنون و تدبير اميركبير

آنچه از مشاركت در باب آموزش و پژوهش در مدرسه و آموزش فعال صحبت مي‌شود، در اولين مدرسه يا دانشگاه ايران، دارالفنون وجود داشته است.

دارالفنون در سال 1228 به دستور اميركبير تاسيس شد. شش نفر استادان خارجي از اتريش به خواست اميركبير استخدام شدند. اميركبير استادان بي‌طرف اتريشي را به انگليسي و فرانسوي ترجيح داد تا مبادا مطامع استعماري آنها بر وجدان انساني و علمي‌شان تاثير بگذارد. اين استادان كه هر يك در زمره دانشمندان عصر خود بودند، دانش اروپايي را كه براي توسعه صنعتي آماده شده بود به ايران آوردند. آنها استراتژي توسعه صنعتي اروپا را مي‌دانستند. هم علم را مي‌شناختند و هم روش توسعه آن را. هم روح علم را مي‌شناختند و هم روح انسان را. اين استادان به كمك مدير دانشمند مدرسه و استادان ايراني و مشاركت مستقيم شاگردان، اين مدرسه را به يك مركز مهم انتقال دانش و تكنولوژي تبديل كردند. آموزش دريافتي بلافاصله مورد بهره‌برداري عملي قرار مي‌گرفته است. بعضي نتايج به دست آمده به صورت ذيل بوده است:

الف) دانش‌آموزان دارالفنون به راهنمايي معلم علاقه‌مند خود كرشيش اتريشي، اولين فرستنده و‌ گيرنده تلگراف را در سال 1236 ساختند و با سيم‌كشي آزمايشي بين دو كلاس خود آزمايش كردند.

ب) نخستين نقشه‌اي كه به دست ايراني تهيه شده، نقشه‌اي است كه شاگردان مدرسه به راهنمايي كرشيش اتريشي از تهران و اطراف آن تهيه كرده‌اند.

پ) دو بالون از دارالفنون به هوا صعود كرد.

ت) عكاسي و نگارگري از درس‌هاي دارالفنون بود. شاگردان مدرسه كه نزد مسيو كارل‌يان عكاسي مي‌آموختند، توانسته بودند از خطوط «مسير عماد» چنان عكس‌هايي تهيه كنند كه هيچ فرقي با اصل آن نداشت.

د) در اين مدرسه يك چاپخانه براي چاپ كتاب‌هاي درسي و غير درسي وجود داشته است.

ذ) در آزمايشگاه مدرسه اولين اسيدها و مواد مورد لزوم براي كشف معادن ساخته مي‌شده است.

ج) نخستين مايه‌كوبي آبله در دارالفنون و نخستين عمل جراحي سنگ مثانه و چشم و بعضي سرطان‌ها در بيمارستان وابسته به اين مدرسه انجام مي‌شده است.

ح) در دارالفنون كتابخانه‌اي براي نگهداري كتاب‌هاي خطي و چاپي وجود داشته و كتابخانه به روش باز اداره مي‌شده است.

در واقع، مثل آن بود كه همه‌ چيز در اين مدرسه به سوي ساختن كشوري بزرگ نشانه رفته بود. پيشرفت دارالفنون چنان چشمگير بود كه گفته مي‌شود، ماموران ژاپني با ديدن آن، بيست سال بعد از گشايش دارالفنون به فكر تاسيس سازمان مشابهي در ژاپن افتادند.

دكتر رضا منصوري مي‌نويسد: «تقي اراني در دانشگاهي كه در طبقه دوم دارالفنون بوده، مشغول پياده كردن علم مدرن به جاي نقل علمي كه مرسوم آن روز بوده و تاكنون ادامه دارد، بوده است.» او مي‌نويسد: «سخت است اين باور كه او در سال ۱۳۱۱ كتابي در زمينه فيزيك نوشته كه در آن بخش‌هايي به مكانيك كوانتوم و نسبيت خاص و عام پرداخته است (جلد سوم فيزيك، رساله در فيزيك مدرن با مفاهيم و رياضيات نسبيت و مكانيك كوانتوم، يونسي، ص ۱۸۳)؛ موضوع‌هايي كه حدود ۴۰ سال بعد از تاسيس دانشگاه تهران تازه در دانشگاه‌هاي تهران يا شريف يا شيراز به تدريس آنها پرداخته شد و به هنگام تاسيس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ هيچ خبري از آن نبود! او درست در زماني كه پلانك و اينشتين و بسياري ديگر از فيزيكدانان و شيميدانان مهم قرن بيست در آلمان و در برلن بودند در كلاس آنها نشسته بوده، گرچه رشته او شيمي بوده و رساله‌اش هم همين‌طور و چه خوب اصالت اين علوم را درك كرده بوده كه براي من بسيار شگفت‌انگيز است. او را مقايسه كنيد با هر ايراني ديگر كه در تاسيس دانشگاه تهران يا رشته‌هاي آن موثر بوده است. اراني به وضوح علم را از دانش مكتوب آن زمان جدا مي‌كند. بينش او در مورد علم همان چيزي است كه امروزه فقدان آن را به ‌شدت حس مي‌كنيم. اگر بينش اراني در علم بر ايران آن زمان حاكم مي‌شد به‌طور قطع ايران الان وضع ديگري داشت و پيشرفت و توسعه آن شكل ديگري به خود مي‌گرفت. اينكه بينش اراني حاكم نشد و اينكه تصور غالب چيز ديگري بود، لابد ناشي از عقب‌افتادگي عميق تاريخي ما بوده است؛ از جنس تصور عصر بهت و حيرت (ر.ك. به: كتاب معماري علم) و تازه الان پس از ۹۰ سال به مرور داريم متوجه مي‌شويم كه علم مدرن ديناميكي دارد كه در دانش نيست و نقل علم هم به آن بي‌توجه».

دكتر رضا منصوري ادامه مي‌دهد: «او شخصيت علمي پر رنگ و شخصيت سياسي كم رنگ داشته است. اراني ايراني در سال‌هاي ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۶ هم علم و هم درد جامعه را درك كرد و صابون داروگر را براي صنعت توليد كرد (يونسي، ص ۱۸۳)».

مطلب ظريفي كه در اينجا وجود دارد اينكه اميركبير مي‌توانست انتخاب‌هاي زير را داشته باشد:

1) محصولات را از خارج وارد كند.

2) تكنولوژي‌ها را از خارج وارد كند.

3) مهندساني را استخدام كند تا تكنولوژي‌هاي نوين را وارد كنند.

4) استادان خارجي را استخدام كند تا ملزومات ايجاد تكنولوژي را تهيه كنند.

اما اميركبير راه چهارم را انتخاب كرد كه از همه ارزان‌تر و مطمئن‌تر بود. او براي انتقال تكنولوژي راه دست يافتن به سرچشمه علم را انتخاب كرد؛ آنگاه كه سرچشمه علم بجوشد، همه ‌چيز را به دنبال خود مي‌آورد.

خلاصه اينكه در اين مدرسه هم نظام علم مدرن و هم نظام آموزش و پرورش مدرن در حال شكل‌گيري بوده است. به نظر من بهترين انتخاب ما براي توسعه، پيگيري روش كار اين مدرسه يا دانشگاه است، زيرا همه انتخاب‌هاي آن درست بوده است.

 

عناصر پيشرفت در حوزه‌هاي علميه

شما وارد هر حوزه علميه‌اي كه بشويد، مي‌بينيد چند نفر طلبه دايره‌وار دور هم نشسته‌اند و مشغول يادگيري دروس و مباحثه هستند، اين همان شيوه آموزش مشاركتي است كه ما الان مي‌خواهيم پياده كنيم.

سابقا من نزد يك روحاني عاليقدر براي آموزش مي‌رفتم و مي‌ديدم روشي كه او در آموزش به‌ كار مي‌برد همان روش دانشجو‌محوري است كه هم اكنون در بهترين دانشگاه‌هاي امريكا به‌كار مي‌رود. آيت‌الهش سوژ‌ه‌هايي به طلاب داده بود و آنها رفته بودند مطالب خود را آماده كرده بودند و ارايه مي‌دادند و او در موارد كمي دخالت مي‌كرد و تذكراتي مي‌داد و در نهايت خضوع گوش مي‌داد. عجيب است كه من عين اين صحنه را در دانشگاه بركلي ديدم؛ نزد يك استاد هفتاد ساله كه او را پدر مهندسي شيمي مي‌خواندند.

او يك دانشجوي 22 ساله را مامور كرده بود كه مطلبي را تحقيق كند. دانشجو گزارش مي‌داد. استاد گفت يك مطلب را نمي‌فهمد. دانشجو دوباره تكرار كرد. باز گفت نمي‌فهمد. بار سوم دختر دانشجو عصباني شد و نام كوچك او را صدا زد و گفت اين بار آخر است كه توضيح مي‌دهم خوب گوش كن بفهمي!

من يقين دارم اگر تحقيقي صورت گيرد، ما نمونه‌هاي زيادي را مي‌يابيم كه مي‌توانيم از آن استفاده كنيم و در حوزه‌ قرن‌هاست انجام مي‌شود. اما كنجكاو نشده‌ايم. البته اين يك فرضيه است؛ از اين نظر كه اگر مطالعاتي شده بود ما زودتر از اينها بايد به فكر آموزش مشاركتي و دانشجومحور مي‌افتاديم.

 

عناصر پيشرفت در عرفان فعال

به نظر من نوعي عرفان فعال در آثار عارفان ما از فردوسي تا حافظ و به خصوص مولوي وجود دارد كه با صوفي‌گري منفعل و منزوي كاملا تفاوت دارد. حتما ما آثار بسياري داريم كه اين را توضيح دهد. من يك كتاب در زمينه آموزش تفكر نقادانه در زمينه آموزش مهندسي ترجمه كرده‌ام. اين كتاب به صورت خلاصه و با كدهايي در جمله‌هاي كوتاه آموزه‌هاي خود را ارايه مي‌دهد كه به سرعت مي‌تواند تبادل ايده صورت گيرد. اما حيرت‌انگيز است. به نظر من مي‌رسد كه تقريبا براي هر يك از اين كدها مي‌توان يكي از شعرهاي مولوي را آورد. چون امروزه ساده‌سازي و تلخيص را مي‌پسندند. البته نبايد آثار بزرگان ادب خود را جايگزين آموزش‌هاي مدرن كنيم. اما مي‌خواهيم نشان دهيم كه آموزش‌هاي مدرن در فرهنگ گذشته ما وجود داشته است هرچند ما نتوانسته‌ايم آنها را فرمول‌بندي كنيم.

دكتراي مهندسي شيمي از فرانسه، فوق دكتراي علوم مواد و نانو كوتينك از كانادا

عضو پيوسته انجمن آموزش مهندسي


آموزش و پرورش موتور پيشرفت يك كشور است، بسياري از كشورها در دهه‌هاي اخير توانسته‌اند از اين طريق راه پيشرفت را بپيمايند. از جمله گفته مي‌شود كه كشور برزيل توانسته در ظرف سي سال از اين راه و كاربرد علوم شناختي و روش‌هاي تفكر نقادانه خود را از يك كشور جهان سوم به پنجمين قدرت صنعتي جهان برساند. من خود در كشور‌هاي مختلف شاهد بودم كه برزيلي‌ها در اين سي سال اخير بيشترين سفر‌ها را بين مراكز پژوهشي و دانشگاه‌ها و صنايع و هر جا كه بتوانند چيزي را بياموزند، داشتند .

در خصوص اينكه ما چگونه بايد پيشرفت كنيم و چگونه صاحب صنعت و تكنولوژي شويم، هرگز نفهميده‌ام استراتژي ما چيست؟ حتي از زبان مسوولان هم نشنيده‌ام؛ يعني حتي آرزو و روياي پيشرفت را هم نشنيده‌ام؛ يعني آن روياي كره شدن يا ژاپن شدن را.

عده‌اي از روشنفكران براي رسيدن به توسعه، بازگشت به خويشتن خويش را پيشنهاد داده‌اند. اما آنها نه متخصص توسعه بودند و نه ملزومات اين پيشرفت را تعيين كرده‌اند؛ نگفته‌اند براي تهيه ملزومات توسعه به كدام يك از مشخصه‌هاي خويشتن خود بايد باز گرديم.

دارالفنون در سال 1228 به دستور اميركبير تاسيس شد. شش نفر استادان خارجي از اتريش به خواست اميركبير استخدام شدند. اميركبير استادان بي‌طرف اتريشي را به انگليسي و فرانسوي ترجيح داد تا مبادا مطامع استعماري آنها بر وجدان انساني و علمي‌شان تاثير بگذارد. اين استادان كه هر يك در زمره دانشمندان عصر خود بودند، دانش اروپايي را كه براي توسعه صنعتي آماده شده بود به ايران آوردند. آنها استراتژي توسعه صنعتي اروپا را مي‌دانستند؛ هم علم را مي‌شناختند و هم روش توسعه آن را.

هنر اصلي ابن‌سينا توانايي نبوغ‌آميز در دسته‌بندي اطلاعات بوده و هنر محيط پرورشي او از دربار ساماني تا خاندان دانش پرورش، حفاظت از خلاقيت‌هاي متنوع او بوده است. او هرگاه محيط را مناسب نمي‌ديده به جاي ديگر مي‌رفته و چندين بار محل زندگي خود را عوض كرده است.

پورسينا پرنده‌اي بوده است داراي دو بال؛ يكي علم و ديگري دين و با هر دو بال تا بالاترين اوج تاريخ پرواز كرده است. او توانايي عجيبي در گريختن از تصلب فكري ديني و روي‌آوري به دينداري اصيل داشته است. در سفرهاي علمي هميشه مغرضان در تعقيب او بوده‌اند و او به چابكي از آنها مي‌گريخته است. او تعصبي در انتخاب منابع خود نداشته و از همه منابع موجود از هندي گرفته تا يوناني و غير آن بهره مي‌برده و در سفرهاي علمي خود به دامنه دانسته‌هاي خود مي‌افزوده است. هنر اصلي او توانايي نبوغ‌آميز در دسته‌بندي اطلاعات بوده و هنر محيط پرورشي او از دربار ساماني تا خاندان دانش پرورش، حفاظت از خلاقيت‌هاي متنوع او بوده است. او هرگاه محيط را مناسب نمي‌ديده به جاي ديگر مي‌رفته و چندين بار محل زندگي خود را عوض كرده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون