• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4550 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۱۰ دي

به مباركي زادروز شاعر باراني

غلامرضا امامي

گاه مي‌شود با يك شعر سهل ساده ماندگار شد، گاه مي‌شود با يك ترانه زيبا جاودان ماند، گاه مي‌شود كه با يك تصوير بديع، ديده و دل ربوده شد. گلچين گيلاني‌زاده رشت هر چند كه نام مستعار گلچين را برگزيد و پسوند زادگاهش را. نام شناسنامه‌اي‌اش سيدمجدالدين ميرفخرايي بود.‌ زاده رشت‌، سبزه ميدان رشت به سال 1288. نخستين شاعري كه به روزگار ما شعرش در كتاب‌هاي درسي آمد. شعر زيباي «باز باران» كه نخستين‌ بار در مجله «سخن» نشر يافت و پس از آن اقبال عام يافت. سروده‌هايش سرود كودكي و جواني است، سبكبار و شاد:

باز باران

با ترانه

با گوهرهاي فراوان

مي‌خورد بر بام خانه

آب چون آبشار ريزان

مي‌ريزد بر سر ايوان

من به پشت شيشه تنها

ايستاده در گذرها

روها راه افتاده

...

شادماني شعرش در اين سروده هويداست‌‌ و گيلان، باران‌هاي گيلان و جنگل‌هاي گيلان چه زيبا به تصوير كشيده شده:

شاد و خرم

يك دو سه گنجشك پرگو

باز هر دم

مي‌پرند، اين سو و آن سو

..

اين ‌زاده رشت هر چند كه نيمي از عمرش را در غربت غرب زيست اما زمين و سرزمينش را از ياد نبرد.

يادم آرد روز باران

گردش يك روز ديرين

خوب و شيرين

توي جنگل‌هاي گيلان

كودكي ده ساله بودم

شاد و خرم

نرم و نازك

چست و چالاك

او كه پس از تحصيلات دبستاني و دبيرستاني و دانشگاهي در رشته ادبيات فارغ‌التحصيل شد و به سال 1312 در آزمون اعزام به خارج دانشجويان پذيرفته شد از راه روسيه به اروپا رفت. زماني را در فرانسه گذراند و منزل آخر انگليس بود. در رشته پزشكي نام‌نويسي كرد و متخصص پزشك عمومي و بيماري‌هاي سرزمين‌هاي گرمسيري شد و در آنجا ماند. در ايام جنگ به عسرت و اما به عزت زيست، چندي نيز براي گذران عمر در انگلستان به رانندگي پرداخت.

او ريشه در رشت داشت. در سروده‌هايش نم‌نم باران، بوي گس شاليزارهاي گيلان، جنگل‌هاي انبوه، ‌آسمان آبي و زمين سبز نقش بسته است. گلچين گيلاني رنج روستاييان زادگاهش را از ياد نبرد و به زبان ساده اين شعر كودكانه زيبا را سرود. پيوندي زيبا ميان انسان و حيوان:

اي گاو عزيز و باوفايم

اي ياور جمله كارهايم

اي نور دميده‌، راحت دل

اي يار ضعيف و بي‌نوايم

از توست كه زندگي نمايم

شاعر شاد رشت كه به زباني ساده و روان شعر مي‌سرود در سروده‌هايش پيچيدگي كمرنگ است و خواننده همراه شعر او چون جويباران زلال و صاف شمال سفر مي‌كند. شاعري دوستدار طبيعت و دوستدار انسان.

به گمانم خود سروده بود:

شعر بايد گفت و شعر تازه گفت

شعر خوش‌ آهنگ و خوش اندازه گفت

تازگي ربطي ندارد با زمان

تازه آن باشد كه ماند جاودان

كهنه ديروز‌گر زيبا بود

تازه هم امروز و هم فردا بود

شاعر شمالي ما شيفته و دلداده صلح بود. در لندن پس از ويراني‌هاي جنگ جهاني دوم خانه ويراني را ديد و چنين سرود:

از خانه تار و نيمه ويران

آواز جگرخراش برخاست

رفتم به درون آن شتابان

فرياد زدم: كسي در اينجاست

وان گاه تصوير زيبا از يك خانه كه خود گفت پس از ويراني اين خانه اين شعر را سروده است:

روميزي، فرش، پاره پاره

آجر، گچ، گل، به هر كناره

چون بوم سياه چشم بسته

ساعت با شيشه شكسته

اين دست بريده روي ديوار

مي‌زد پيوسته رنگ هستي

...

حتي فاجعه جنگ را با زباني ساده و تصويري شگفت شاعرانه براي ما به يادگار گذاشت. زادروز شاعر گيلان، گلچين گيلاني مبارك باد. تبريك به گيلان، به رشت، به آن سرزمين سبز و آن آسمان‌ها.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون