ادامه از صفحه اول
استمرار «سياست عماني»
عمانيها به دلايل فرهنگي، سياسي، اجتماعي و موقعيت جغرافيايي در شرايطي قرار گرفتهاند كه باعث ميشود از لحاظ فرهنگي، مذهبي و سياسي با كشورهاي پيرامون دچار معضلاتي باشند كه سياست توازن از سوي آنها را ضروري ميكند. عمان در ميان كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس، در رويكرد نسبت به ايران، در طيف روبهروي عربستان سعودي قرار ميگيرد. در شوراي همكاري خليج فارس، عربستان بيشترين رويكردهاي تقابلي با ايران را دنبال ميكند، اما در اين شورا عمان دقيقا در نقطه مقابل عربستان سعودي قرار دارد. عمانيها فارغ از نوع حكومتي كه در ايران حاكم باشد، استقلال و حاكميت سرزميني خود را مديون ايران ميدانند. ساختار ژئوپليتيك منطقه باعث ميشود كه امنيت و ثبات در ايران، بر امنيت و حاكميت ملي عمان، تاثير عميقي بر جاي بگذارد. مذهب اباضي در عمان و آثار فرهنگي آن در ميان عمانيها در تقابل با حاكميت وهابيت در عربستان و كشورهاي ديگر پيرامون عمان، لزوم ايجاد نوعي توازن منطقهاي ميان قدرت منطقهاي ايران با عربستان سعودي و نوعي توازن بينالمللي براي مهار اثر همسايگان ايجاد ميكند. در واقع عمانيها تلاش كردهاند وجود تضادهاي فرهنگي و مذهبي با عربستان سعودي را از طريق روابط مسالمتآميز و ديپلماتيك با اين كشور حل و فصل كنند و از سوي ديگر با ايجاد توازن قوا در رابطه با تهران، ايجاد ايده تلاش براي سلطه بر سرزمين عمان را خنثي كنند. منهاي نفوذ، وزن و كاريزماي سلطان قابوس در چند دههاي كه در عمان حكومت داشت، سياست عماني به همان شكل گذشته ادامه پيدا خواهد كرد. هيثم بن طارق، سلطان جديد عمان نيز مانند سلفش، همين سياست توازن و بيطرفي را در منطقه ادامه خواهد داد. موفقيت سلطان هيثم بن طارق براي ادامه مسير سلطان پيشين به دو عامل نياز دارد، اول پذيرش بينالمللي جانشيني او است كه تا اين لحظه به نظر ميرسد تا حد گستردهاي عملي شده است. عامل دوم عملكرد او در مقام حاكم عمان است كه ميتواند به او اجازه دهد از جايگاه خود در داخل كشور براي سياست خارجي بهرهمند شود. سابقهاي كه از هيثم بن طارق در مقامهايي كه تاكنون داشته است، نشان ميدهد كه به عنوان نماينده و فرستاده معتمد سلطان، چه در مقام يك ديپلمات و چه در مقام وزارت فرهنگ، در مجموع از ظرفيت كافي براي كسب محبوبيت و مشروعيت داخلي برخوردار بوده است. چند سالي بود كه وضعيت سلامت سلطان قابوس رو به وخامت گذاشتهبود و مدتها بود كه از هيثم بن طارق به عنوان يكي از گزينههاي جانشيني او نام برده ميشد. عليرغم اينكه تا پيش از امروز كسي از هويت جانشين سلطان قابوس خبر نداشت، اما در سالهاي اخير آمادهسازي افكار عمومي در عمان دست كم به عنوان يكي از اصليترين گزينههاي جانشيني سلطان، آغاز شدهبود. در نتيجه در حال حاضر ظرفيتهاي ملي، منطقهاي و بينالمللي در اختيار سلطان جديد است تا همان راه گذشته را به ويژه در تعاملات منطقهاي و بينالمللي ادامه دهد. من از لحاظ استمرار استراتژي سياست خارجي عمان، هيچ مشكل و چالش عمدهاي پيش روي سلطان هيثم نميبينم، مگر اينكه در روزها و ماههاي آينده اتفاق ويژه و رويداد خاصي اتفاق بيفتد. اما در داخل عمان شرايط افكار عمومي براي ادامه سياستهاي حاكم وجود دارد، بعيد ميدانم در خاندان سلطنتي، سران قبايل و شهروندان، چالش عمدهاي در مقابل پذيرش مقام سلطان هيثم وجود داشتهباشد. تا اين لحظه هيچ گزارشي از مخالفت با سلطان جديد چه درون خاندان سلطنتي و چه در ميان قبايل منتشر نشده است.
آنچه به نظر ميرسد اين است كه شرايط و زمينههاي كافي براي توفيق سلطان هيثم، براي ادامه مسير مرحوم سلطان قابوس وجود داشتهباشد. سلطان قابوس توانست عمان را از يك كشور محروم و عقبافتاده به يك كشور به لحاظ اقتصادي قدرتمند و به لحاظ ديپلماتيك قابل اتكا تبديل كند. پيشبيني ميشود همين مسير از سوي سلطان هيثم هم ادامه پيدا كند و نگراني از وقوع تغيير شديدي كه باعث نگراني براي جمهوري اسلامي ايران يا ديگر كشورهاي منطقه باشد، وجود ندارد.
فقدان وحدت در مديريت
متاسفانه تعدد مراكز تصميمگيري در ايران باعث ميشود تصميمگيري واحد در لحظات بحران انجام نشود. ميگويند در شب وقوع حادثه سقوط هواپيماي اوكراين، شرايط بحراني بود اما اعلام نشده بود كه همان شب و همان ساعت پرواز هواپيما، چنين آمادهباش موشكي طراحي شده است. اگر چنين آمادهباش موشكي طراحي شده بود، آيا نهادهاي تصميمگير نبايد تمام مسوولان داراي كاركرد در اين موضوع مثل سازمان هواپيمايي كشور را مطلع ميكردند؟ مسوول اين سازمان، دو روز قبل به تلويزيون آمد و مساله اصابت موشك را بهطور كلي رد كرد، علاوه بر آنكه ساير مسوولان هم پاسخهاي مختلف در اين باره داشتند كه اين اتفاق، گوياي يك جور پراكندگي و يك جور گسست در زمان بحران به دليل فقدان مديريت بحران در جامعه است. وقايع متعاقب سقوط هواپيماي اوكراين به دليل فقدان مديريت بحران در نهاد حكمراني در جامعه ايران بود وگرنه اگر در وضعيت بحران و در شرايط جنگ با يك كشور خارجي هستيم، آيا نبايد تمام پروازها در اين ساعت متوقف ميشد ؟ مديريت بحران در جامعه ايران دچار مخاطره است و به همين دليل هم وقايع مشابه بحرانهايي همچون آتش گرفتن ساختمان پلاسكو را شاهد هستيم، چون يك نهاد تصميمگير و قادر به اعمال مديريت صحيح و پاسخگوي سوالات وجود ندارد بلكه تمام نهادهاي صاحب قدرت، موازي براي مديريت بحران اقدام ميكنند و به همين دليل در حادثه سقوط هواپيماي اوكراين هم شاهد بوديم هر مقامي به تلويزيون آمد و حرف متفاوتي زد آن هم به اين دليل كه پيشبيني چنين وضعيتي را نميكردند. اگر فقط با يك دستگاه مسوول و شفاف مواجه بوديم، همان لحظات اول واقعيت ماجرا اعلام ميشد و همين اتفاق، داغ جامعه را تا حدي كمتر ميكرد ولي متاسفانه ما بعد از وقوع حادثه، متوجه شديم كه بخشهايي از حكمراني بهطور سيستماتيك در اطلاعرساني، شفاف نيستند. مهمتر از همه، فقدان يك دستگاه تصميمگيري واحد براي مديريت بحران است.