موزه، اتمام يا آغاز
سارا كريمان
موزه شدن سرنوشت متعالي و عاقبت خيري است كه براي هر خانه و محوطه تاريخي در ذهن متبادر ميشود. اين تغيير و بازتعريف، گاه در امتداد هويت مكاني و گاه تماما منفصل و تازه است كه در خصوص هريك از اين دو رويكرد مصاديق بيشمار جهاني وجود دارد. موزه انتخابي امن است براي اثبات خيرانديشي، پيگيري دغدغه انتفاع عمومي و بقاي فضاهاي تاريخي. پذيرش قالب موزه تا حدودي به معناي حقانيت يافتن و گذار از معبري سهلالوصول است. در ميان فضاهايي با ويژگيهاي يكسان تاريخي و هنري آنكه در هيات موزه در آمد، پيروز ميدان شده و سر و گردني بر ديگران برتري يافته. در ميان فضاهاي تاريخي كه به موزه تبديل ميشوند گروهي ذات پيشين خود را در قالبي ديگر جستوجو ميكنند بهطور مثال خانه موزه شهيد مدرس و گروهي ديگر با محتوايي كاملا متفاوت يا صورتي تحوليافته ظهور مييابند. همانند خانه تيمورتاش كه امروزه به عنوان موزه جنگ دربهاي آن به روي عموم گشوده است. از طرفي خانهاي كه ديگر به هيچ وجه خانه نيست و از طرفي با مسند تيمور تاش در ارتباط است يا خانه خيابان وليعصر كه روزگاري يكي از هزاران بود اما اكنون ديگر يگانهاي در بردارنده هزاران است. به نظر ميرسد فرآيند موزه شدن وجاهت پايانبخشي به حيات پيشين مكانها را داشته و آغازيدن سرنوشتي تازه به معناي ختم كاربري و گذشته هويتي آن بوده. اما چنانچه فضا و ساختمانها را فراتر از ظروفي براي نمايش و انباشت بدانيم، تاثيرات حسي و همچنين توانايي معماري در انتقال دادههاي تاريخي و فرهنگي غير قابل انكار است؛ بهطوري كه خانه قاجاري نسبتا در بازگويي مفهومي مدرن ناتوان است. جنبش قابل تقدير تبديل خانهها و فضاهاي تاريخي به موزه، اگرچه به رشد فضاهاي فرهنگي در شهرها ميانجامد از طرفي نهيب عدم ايجاد و طراحي موزههايي با انگيزه تولد موزه و محتوايي تازه را گوشزد ميكند، چنانچه در دهههاي اخير از طراحي بناي معماري قابلتامل با كاركرد موزهاي خبري نيست و در واقع ميتوان پديده موزه شدن خانههاي تاريخي را راه گريزي بر فقدان اين مهم دانست چرا كه همواره خانههاي تاريخي محدوديتهايي را در طراحي موزه تحميل ميكنند و بعضا مفاهيم را تحتتاثير قرار ميدهند، در حاليكه چنانچه فضايي از ابتدا در راستاي هدف يك مجموعه موزهاي طراحي و ساخته شود، تمامي اجزاي ايجادشده، معنادار و در راستاي بيان رسالت آن موزه قرار ميگيرند. بازنگري در فلسفه حضور و تاسيس يك موزه، جايگاه اجتماعي آن و اهميت تخصيص و طراحي معماري موزههاي نوظهور را يادآور ميكند. اگرچه ادامه حيات يك فضاي تاريخي به عنوان موزه نويدبخش است اما عدم سرمايهگذاري براي تاسيس فضاهاي فرهنگي در شكلي خارج از مجموعههاي مال، رستوران و سينما بسيار تاسفبار و بدون چشمانداز است.