منطق اعتدال رييسجمهور و داستان تلخ سردر سفارت برلين
داستان تلخ اين نماد هويت بناي سفارت نيز از همان جا آغاز ميشود. محتواي كتيبه همان ذات سياست خارجي رييسجمهورمان را ميگويم اما ظاهرا به مذاق دوستان وزارت خارجه جناب احمدينژاد خوش نيامده بود. هنرمند كه براي نظارت بر نصب آن در برلين بار سفر بسته بود به وزارت خارجه خوانده و با هزار بهانه، پرسش و اما و اگر مواجه شد: چرا اين شعر را انتخاب كردهايد؟! چه سنخيتي بين اين شعر و سياست ما وجود دارد؟! چرا حرف از تعامل با دشمنان زدهايد؟ چرا از مدارا با آنان گفتهايد؟! چرا و چرا... بهانهجوييها ادامه يافت و نهايت داستان اين شد كه اين اثر برجسته هنري، كه ميتوانست آبروي هنر كشورمان در يك پايتخت مهم اروپايي باشد راهي انبار شد و جاي خالي آن بر پيشاني سفارت ماند و ماند و هنوز هم مانده است!كار خود را ناتمام ميديدم. از طريق همه دوستاني كه بعد از من بر مسند سفارت در پايتخت آلمان نشستند موضوع را پيگيري كردم. آن طور كه دوستان به من گفتند پيگيري هم كردند و ظاهرا به نتيجه نرسيدند. از كنه ماجرا و آنچه به دوستان گفته شده بيخبرم اما آنچه را ميدانم اين است كه اين فضا در زمان مسووليت رييسجمهور روحاني نيز همچنان خالي است. كاش ميشد مهر حافظ نه فقط بر پيشاني سفارتمان در برلين كه بر سردر همه سفارتهاي كشورمان زده ميشد.
٭سفير اسبق جمهوري اسلامي ايران در برلين