پاورقي
سخنراني منتشر نشده استاد شهيد مطهري(5)
سياستنامه| استاد شهيد آيتالله مطهري در بيان معارف و حقايق اسلامي، زبان گويا و قلم رساي خويش را به كار ميگرفت و برتري مكتب اسلام را بر مكاتب قديم و جديد برملا ميساخت. مطلب زير گواه صادق اين مدعاست. استاد شهيد در اين مطلب، قوت و استحكام منطق اسلام را در برابر مكتب هندي در موضوع خودسازي و مبارزه با نفس به خوبي نشان داده است. شايان ذكر است كه اين مطلب مشتمل بر دو جلسه سخنراني استاد مطهري در زمستان 1350 و بهار 1351 هجري شمسي است و بخشي از كتاب «انسانشناسي قرآن» را كه توسط انتشارات صدرا به چاپ رسيده است
تشكيل ميدهد.
سياستنامه متن اين دو سخنراني منتشر نشده از استاد مطهري را در چند شماره متوالي به مناسبت فرارسيدن سالروز شهادت آن مرحوم منتشر خواهد كرد. بخش پنجم اين متن
به شرح ذيل است.
نقد برخي اعضاي هشتگانه يوگا
كتابي است به نام اديان و مكتبهاي فلسفي هند تاليف آقاي داريوش شايگان كه كتابش نشان ميدهد مرد واردي بوده است. ما اعضاي هشتگانه رياضتهاي يوگا را از اين كتاب نقل كرده و بعد براي هر كدام توضيحاتي عرض ميكنيم. اول: پرهيزكاريها. (مفهوم پرهيزكاريِ اينها را با آنچه در اسلام هست مقايسه ميكنيم.) دوم: واجبات يا تكاليف. سوم: حالات مختلف يوگا، كه مقصود، رياضتهايي است كه به بدن ميدهند. چهارم: حبس دم و تنظيم تنفس (مساله حبس نفس به اصطلاح) . پنجم: تجرد حس باطن از محسوسات. ششم: تمركز و توجه نيروي معنوي. هفتم: حالت تفكر و مراقبه. هشتم: وصال مطلق يا استغراق در ذات خويش.17 اين همان است كه عرفاي اسلام به آن «فناء فيالله» ميگويند و به تعبير اينها تركيب بخشيدن به وحدت انسان و عالم، متصل شدن به گوهر عالم و جوهر عالم و به يك اعتبار اتحاد انسان با عالم.
عضو اول: پرهيزكاريها
اكنون به توضيح اين هشت قسمت ميپردازيم. گفتيم عضو اول از اعضاي هشتگانه يوگا «پرهيزكاريها» است. ميخواهيم ببينيم پرهيزكاريها را در چه توجيه ميكنند. يكي از پرهيزكاريهايي كه اينها ميگويند، بيآزاري است. عدم آزار از نظر اينها يعني «عدم ظلم به جميع موجودات در هرجا و به هر وسيلهاي كه باشد». بعد ميگويند «بيآزاري ريشه كليه پرهيزكاريهاي ديگر است و ساير منهيات از براي تحقق يافتن اين اصل ممتاز اخلاقي وضع شدهاند.»18
توجيه مساله بيآزاري
مساله بيآزاري را خودشان مبتني بر عدل و ظلم كردهاند. اگر بر اساس عدل و ظلم بخواهيم اين را تقرير كنيم اصلا ملاك عدل و ظلم، خود ناموس خلقت است، خود خلقت است، چون حق از متن خلقت پيدا ميشود؛ يعني در متن خلقت، هرچيزي براي هرچه آفريده شده همان درست است و ظلم يعني اينكه شيئي در حالي كه در متن خلقت براي شيئي ديگر آفريده شده است اختصاص به خودش داشته باشد و به حق طبيعي و حق تكويني يك شيء ديگر تجاوز كند. اگر انسان به حسب متن خلقت گوشتخوار آفريده شده باشد -كه همين طور هم هست، يعني انسان هم گوشتخوار و هم گياهخوار آفريده شده است- اين حق در متن خلقت به انسان داده شده كه از گوشت حيوانات استفاده كند. بيآزاري به مفهوم كلي بيآزاري حرف درستي است ولي هنديها از بيآزاري منظور ديگري دارند. پس اگر مقصود اين است كه هيچ جانداري به هيچ نحو از انسان آزار نبيند به اين معنا كه عملي كه برخلاف ميل آن جاندار است صورت نگيرد، لازمهاش اين است كه انسان گوشتخواري را بهطور كلي ترك كند، چون گوشتخواري از نظر اينها آزار است، مستلزم كشتن حيوانات است.
به اينها ميگوييم اينكه حيواني از حيوان ديگر ارتزاق كند جزو نواميس خلقت است. اصلا در خود خلقت، بعضي حيوانات، گوشتخوار آفريده شدهاند؛ اگر اين عمل را زايد يا ناصحيح ميدانيد، آيا معتقد هستيد كه در متن خلقت اساسا كار بد و زشت رخ داده است؟
به همين دليل است كه ما براي طفل حق اولويتي نسبت به شير مادر قايل هستيم. اگر مادري از شير خودش مضايقه كند و به بچهاي كه از خودش به دنيا آمده است شير ندهد، آيا به اين بچه ظلم كرده است يا نه؟ آيا ظلم كرده يا فقط ترك احسان كرده است؟ (ترك احسان يعني تفضلي كه ميتوانست بكند نكرده است، ولي ظلم يعني حق واقعي اين موجود را به او نداده است.) اين مادر واقعا ظلم كرده، نه اينكه ترك احسان كرده است. چرا ظلم كرده است؟ شير مال اوست، به اين بچه چه مربوط است؟ جواب اين است كه در متن خلقت يك هماهنگي ميان پيدايش اين بچه و پيدايش اين شير وجود دارد، به نحوي كه اگر اين بچه نميبود اين شير به وجود نميآمد. در اصل متن خلقت و طرح خلقت اين دو با هم پيوسته هستند، اگر اين آكل نبود آن ماكول هم نبود، همانطور كه اگر آن ماكول نبود اين آكل نبود. اگر ماكول نبود آكل بدون غذا ميماند و اگر آكل در متن خلقت و طرح خلقت نبود ماكول اصلا به وجود نميآمد.
همچنين است ذيحق بودن حيوانات نسبت به گياهان؛ اينها هم در متن خلقت و در طرح خلقت با يكديگر پيوسته و وابسته هستند، يعني اين براي آن آفريده شده و آن براي اين. اين حيوان آفريده شده است كه اين گياه را بخورد و آن گياه آفريده شده است كه رزق و روزي اين حيوان باشد. اينكه ما اشياء را مستقل از يكديگر تصور كنيم و دنيا را يك جنگل بيحساب و بيارتباط بدانيم، آن حيوان بگويد به تو چه مربوط، من براي خودم آفريده شدهام، درست نيست. هيچكس براي خودش آفريده نشده است؛ همه جزءيك طرح كلي هستند و با توجه به آن طرح كلي، هر موجودي ذيحق است. بدون توجه به آن طرح كلي اساسي، هيچ موجودي هيچ حقي ندارد.
اگر اينطور باشد، گوسفندي را بدون دليل زدن، ظلم است. گوسفند براي زده شدن آفريده نشده است، اسب براي شلاق خوردن بيجهت آفريده نشده است، اين ظلم است. گربه را در يك خانه حبس كنيم و غذا ندهيم، ظلم است. حيواني را بياوريم، كاه و جو به او ندهيم ظلم است، يعني كاري خارج از متن خلقت است. اما گوسفندي را آب و غذا بدهيم، پروارش كنيم و بعد، از گوشتش استفاده كنيم، اين ظلم نيست، كاري است منطبق با طرح اصلي خلقت.
بنابراين مساله بيآزاري به معناي ترك حيواني در فلسفه هندي، كه خيلي هم هنديها روي آن تكيه ميكنند، حرفي است كه اساسا درست نيست.
آنچه يوگا در مورد جانداران ميگويد اساسا عملي نيست و به قول مرحوم اشراقي19 قتل، قتل است. ما گاهي پشه را ميكشيم. (گفته بود پشه حتما بايد آشيخ پشه باشد كه احترامش واجب باشد؟!) آن پشه هم يك چيزي است. آيا از نظر يوگا واقعا فقط گاو و گوسفند و مرغ و امثال آن جاندار هستند يا در مايعي كه آنها مصرف ميكنند، ميليونها جاندار وجود دارد؟ گياهي كه ميخورند خودش يك موجود زنده است و ميلياردها جاندار در همان گياه وجود دارد. آيا جاندار حتما بايد به صورت مرغ و گاو و گوسفند باشد؟ يك سلول هم جان دارد. اتفاقا به آدمها آنقدر احترام نميگذارند كه به گاوها احترام ميگذارند.
در مورد پرهيزكاريها پنج مورد را ذكر ميكنند. اول بيآزاري كه بحث كرديم و گفتيم تفاوتي ميان منطق ما و منطق آنها هست. دوم راستگويي كه حرف خاصي نيست و درست است. سوم دزدي نكردن، يعني تصاحب نكردن آنچه به ديگران تعلق دارد و حتي ميل و خواهش آن را هم نداشتن. اين هم حرف خاصي نيست و مورد قبول است.
پينوشت:
17. ادیان و مکتبهای فلسفی هند انتشارات امیرکبیر، 1346، ج2 ص687-667.
18. همان، ص669.
19 .[ مرحوم اشراقي واعظ، پدر مرحوم اشراقي داماد امام خميني(ره).]