دوره جديدي شروع شده
معالوصف در اين خصوص من دو، سه ملاحظه دارم كه در كمال تواضع خدمتتان عرض ميكنم. روي سخنم البته با خوانندگان بزرگوار «اعتماد» است ليكن به در ميگويم كه ديوار هم بشنود كه البته بعيد است، بشنود. در اين سرسام و شلوغي كه صدا به صدا نميرسد، بعيد است كسي گوشش بدهكار عرايض اين حقير فقير سراپا تقصير باشد.
يك- خود نهاد پارلمان اقتضائاتي دارد كه سخت بشود نديدهشان گرفت. پارلمان ظرف نيست كه بشود، مظروفش را به دلخواه تغيير داد. حتي اگر عين دويست و نود نفر را از يك طايفه انتخاب كنيم باز ميبينيم كه در وسط ماجرا، چند نفري تغيير راي و عقيده ميدهند و بر خلاف روش و منش گذشته خود موضع ميگيرند و بر سر موضع جديد ميايستند. اينها كه امروز اصلاحطلب شدند، اغلبشان در آغاز راه به معني واقعي كلمه اصولگرا بودند. علي مطهري البته كه جنم حقگويي و عدالتخواهي داشته است اما خوب كه نگاه كنيد، ميبينيد اين پارلمان بوده كه از نويسنده كيهان، علي مطهري ساخته است. منظور اينكه هيچ بعيد نيست 3 سال ديگر يامينپور و دوستانش هم همينجا بايستند كه رد صلاحيت شدهها، ايستادهاند. پارلمان نهاد قدرتمندي است كه نمايندگان را، اگر نه همهشان را تعدادي از آنها را كه متفاوتترند، تبديل به «صداي ملت» ميكند. كلا مسووليتهاي مدني و نهادهاي دموكراتيك شبيه گيتهايي هستند كه از اين طرفش اصولگراي سر بهراه و وفادار وارد ميشود اما از آن طرفش منتقد مخالفخوان بيرون ميآيد. كافي است به ادوار مختلف مجلس نگاه كنيد تا دريابيد به رغم همه نظارتها و سختگيريها چطور مدافعان وضع موجود تبديل به منتقدان وضع موجود شدند. گويي مجلس و زمان در حكم مربيان صبوري هستند كه از مردم عادي، وكيلالمله ميسازند. صريحتر بگويم، پارلمان موجود زندهاي است كه از خواست و دستور مسوولان تبعيت نميكند بلكه به راه خود ميرود. بنابراين تا زماني كه نهاد پارلمان برقرار است كماكان ميتوان به آينده اصلاحات اميدوار بود.
دو- همه بزرگان معتقدند كه در اين برهه حساس كنوني، ما نياز به يك انتخابات پرشور با حضور پررنگ مردم داريم. اين نكته را حتي علي مطهري رد صلاحيت شده هم در بيانيهاش متذكر شده و از مردم خواسته تا براي حفظ ايران به ميدان بيايند و آمار رايدهندهها را بالا ببرند. ضرورت حضور حداكثري مردم را در انتخابات، مسوولان عاليرتبه نظام بيشتر و بهتر از بقيه درك ميكنند. به خصوص اينكه آنها بر مناسبات داخلي و خارجي وقوف بيشتري دارند و بهتر ميدانند كه حضور مردم چگونه ميتواند اوضاع را تغيير دهد. از اين نظر ما روزنامهنگاران نيز در زمره مبلغان انتخابات پرشور بوده و هستيم و همواره بر اهميت صندوق راي تاكيد كردهايم. اين تاكيد چنان با شداد و غلاظ همراه بوده كه گاهي خوانندگان روزنامه را به عكسالعمل وا داشته و باعث شده تا بعضي از ايشان زبان به ملامت ما بگردانند كه «طرف را به ده راه نميدادند سراغ خانه كدخدا را ميگرفت.» با اين حال ما كماكان بر اين عقيدهايم كه براي حفظ كشور هم كه شده بايد رايدهندهها را ترغيب كنيم كه در انتخابات شركت كنند. اما اين بحث رد صلاحيتها، زبان ما را بسته و دستمان را از حجت خالي كرده. به مخاطبان خود به آنها كه هنوز نيمنگاهي به رسانه دارند، چه بگوييم و آنها را چطور و به بركت وجود چه نامزدهايي تحريض كنيم كه پاي صندوق بروند؟ «گفت اي موسي دهانم دوختي/ وزپشيماني تو جانم سوختي». شوراي نگهبان هم با استفاده از اختيارات قانونياش، دهان ما را دوخته و زبانمان را براي دعوت مردم به پاي صندوق كوتاه كرده است. اگر رايدهندهاي از من روزنامهنگار بپرسد «بروم به چه كسي راي بدهم؟ نماينده من كيست؟ در جايي كه علي مطهري، رحيمي و صادقي را هم تحمل نميكنند من به چه كسي بايد راي بدهم؟» چه جوابي بايد به او بدهم؟ چه جوابي ميتوانم بدهم؟
سه- شخصا به هيچ عنوان از اصلاح امور كشور نااميد نيستم. اتفاقا در اين شرايط است كه اميدواري معنا مييابد. نه تنها براي آينده كشور اميدوارم بلكه اوضاع سياسي و اقتصادي را نيز ناگزير از اصلاح ميبينم. بر اين عقيدهام كه الان وقت خوبي است كه تصميمهاي بزرگ گرفته شود و در مسيرهاي گذشته، به طور جدي، بازنگري شود. الان دقيقا بزنگاهي است كه ابر و باد و مه و خورشيد و فلك دست به دست هم دادهاند تا بزرگان كشور حين گذر از سال سخت، تصميم سخت و بزرگ بگيرند و نشدنيها را تبديل به شدني كنند و كاري كنند كه در تاريخ از آن به كارستان ياد شود.