• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4577 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۱۴ بهمن

به مناسبت بيست‌‍‌وپنجمين سالمرگ عباس زرياب خويي

دلبسته حقيقت و سكان‌دار فرهنگ

نادره جلالي

14بهمن‌ماه مصادف با بيست و پنجمين سال درگذشت يكي از برجسته‌ترين و تاثيرگذارترين استادانِ تاريخ اين كهن مرز و بوم دكتر عباس زرياب خويي است كه در دوران دانشجويي در درس فلسفه تاريخ مفتخر به شاگردي او بود‌ه‌ام و توفيق درك محضر پر فيض او را داشته‌ام. استادي كه از ذخاير پر ارج فرهنگ ملي ما بود، از سويي در حوزه علميه قم، علوم اسلامي را آموخت و از سوي ديگر در آلمان در رشته‌هاي تاريخ و فلسفه تحصيل كرد و با فراگيري دو سنت آموزشي شرقي و غربي، جامع‌الاطراف در فلسفه، كلام، تاريخ، ادبيات فارسي و عربي و نسخه‌شناسي و متبحر در زبان‌هاي عربي، انگليسي، فرانسوي و آلماني شد و فهرست آثارش نشان از جايگاه رفيع و مراتب علمي و تحقيقاتي‌اش دارد.

 

استاد متعهد

زرياب، استادي متعهد، دلسوز، مهربان و بي‌اعتنا به ماديات بود كه جز درس و تحقيق كاري نداشت و دانش را با بينش مثمر ثمر مي‌دانست و از پيشگامان و نام‌آوران تاريخ‌نگاري جديد در ايران به شمار مي‌رفت كه تسلط شگرفي بر ميراث تاريخي و ادبي اسلامي- ايراني داشت و با دقت علمي و موشكافي‌هاي دقيق و عالمانه خود همواره تحقيقاتش در باب مسائل و موضوعات مربوط به تاريخ اسلام و ايران و حاوي نكته‌هاي نو و بديع بود. او به فرهنگ و تمدن غني ايران مي‌باليد، ساده و روان مي‌نوشت و فصيح سخن مي‌گفت. در ميان خاورشناسان مورد احترام و استناد بود و نسبت به بعضي از آنها احترام خاصي داشت. پرورش‌ يافته مكتب استاداني مانند رويمر (Roemer)، شيمل (Shemeel) و بابينگر (Ba binger) كه به دعوت پروفسور والتر هنينگ ايران‌شناس نامي به دانشگاه بركلي رفت و او را مفتون وسعت علم و حافظه كم‌نظير خود كرد. او استادي فراگير و آموزنده بود كه سال‌ها در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به تدريس پرداخت و شاگردان متعددي را در مكتب خويش تربيت كرد و ناملايمات زيادي ديد، اما صبورانه و با متانت و وقار در برابر سعايت حاسدان و بدانديشان سكوت كرد و همچنان پرتوان به پژوهش و تاليف و ترجمه ادامه داد. به دنبال تاسيس دايره‌المعارف تشيع و دايره‌المعارف بزرگ اسلامي با توجه به جامع‌الاطراف بودن و سابقه همكاري كه با دايره‌المعارف اسلام و دايره‌المعارف فارسي مصاحب در زمينه دانشنامه‌نگاري داشت، به همكاري با آنها پرداخت و در توسعه و غني شدن آنها نقش موثري ايفا كرد.

استادي حقيقت‌جو و دلبسته حقيقت كه به مدد حافظه قوي و شگفت‌انگيز، علاقه و عشق در كار تحقيق، همواره مباحث جديدي در كلاس درس و كنفرانس‌ها در باب تاريخ و فرهنگ ايران و اسلام مطرح مي‌كرد و با حضور و عضويت در مجامع علمي و ادبي مايه سرافرازي ايران و هر ايراني بود. استادي كه به هويت ايراني اهميت مي‌داد و اعتقاد داشت پيام شاهنامه، پيام دفاع از مليت و قوميت ايراني است. مليتي كه اساس معنوي و روحي آن دين اسلام و زبان پارسي و تاريخ چندهزارساله آن است. استادي كه از تحريف تاريخ بيزار بود و اعتقاد داشت هر واقعه تاريخي را به صورت‌هاي مختلف مي‌توان تفسير كرد اما وجود و قطعيت خود واقعه انكارناپذير است. استادي كه دروغ علمي را نه‌تنها خيانت به نسل حاضر بلكه خيانت به آيندگان مي‌دانست و در باب تاريخ‌نگاري و فلسفه تاريخ در ايران معتقد بود تاريخ‌نگاري (وقايع‌نگاري) در ايران از زماني آغاز شد كه ملت ايران از درون و چارچوب مملكت خود پا فراتر نهاد و بر همسايگانش تاثير گذاشت و يك دولت جهاني تشكيل داد يعني از زمان هخامنشيان كه داريوش، پادشاه هخامنشي دستور داد آن كتيبه بزرگ 20 تني را بنويسند. در دوره ساساني نيز خسرو انوشيروان كه پادشاهي ادب‌پرور، حكيم و دانشمند بود، به فكر تدوين تاريخ ايران افتاد و به اين ‌ترتيب كتاب معروف خداينامه به رشته تحرير درآمد.

چنانكه اشاره شد دكتر زرياب اعتقاد داشت در حوادث بزرگ است كه تاريخ‌نگاري آغاز مي‌شود و مورخان برجسته‌اي پا به عرصه وجود مي‌نهند كه جهاني فكر مي‌كنند و تاريخ را تاريخ يك ملت، يك دين يا يك مذهب نمي‌دانند. از اين‌ رو، مورخاني چون طبري، ابوريحان بيروني، حمزه اصفهاني و بيهقي را ارج مي‌نهاد. طبري را به واسطه آنكه يك تاريخ جهاني ‌نوشته، بيروني را براي توجهي كه به تاريخ اقوام و ملل ديگر كرده و در كتاب آثارالباقيه خود صفحات زيادي را به تقويم ايران و يهود اختصاص داده و مهم آنكه كتاب تحقيق ماللهند را نيز نوشته است و سرانجام بيهقي را به جهت روح انتقادي كه در نگارش حوادث و وقايع تاريخي داشته و جهاني فكر مي‌كرده است. زيرا تاريخ بيهقي تنها تاريخ يك محل و دولت و تاريخ غزنويان نيست بلكه تاريخ تمام ايران و مردم آن است. بيهقي مورخي است كه با نگارش قضاوت در باب اسكندر و اردشير، درست است كه در راستاي انتقاد از دولت غزنوي گام بر‌مي‌دارد ولي در حقيقت انتقادي است از تمام تاريخ. چرا كه او به‌رغم آنكه از اسكندر به عنوان بزرگ‌ترين پادشاه جهان و سردار عالم ياد مي‌كند ولي حكومت او را مثل يك سيل و توفاني مي‌داند كه با آمدنش همه‌چيز را در هم نورديده و هيچ چيز از خود باقي نمي‌گذارد. به اعتقاد دكتر زرياب تاريخ‌نگاري ايران در دوره حكومت سلجوقيان اگرچه حكومتي جهاني بودند ولي چون ايرانيان آنان را دوست نداشتند رو به افول نهاد و رونق چنداني نيافت و از اين ‌رو تواريخي ناقص، كم‌‌اهميت و كوچك نگاشته شد. اما با حمله مغول، بار ديگر تاريخ‌نگاري شكوفا شد و مورخان بزرگي چون خواجه رشيدالدين فضل‌الله همداني و جويني كتاب‌هاي ارزنده‌اي چون جامع‌التواريخ و جهانگشاي جويني را تاليف كردند.

در پايان بايد گفت دكتر زرياب وظيفه يك مورخ را خيلي مشكل مي‌دانست چراكه او بايد انساني تيزبين و باهوشي باشد و از علوم طبيعي و روانشناسي هم بهره‌مند تا از هر سند، نوشته يا گفته‌اي ‌انگيزه آن شخص و اسرار پشت پرده‌ را درك كند. بي‌ترديد او خود با صفات بارزي چون تقوا و شرافت انساني و تاليف و ترجمه ده‌ها اثر گرانقدر نام نيكش در بين اهل علم جاويدان خواهد ماند.

دكتراي تاريخ

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون