سينا قنبرپور
«بيتفاوتي» و «نگاه سنتي» دو مشكل عمدهاي كه به عقيده يكي از فعالترين زنان استان كردستان مانع توسعه اين خطه شده است. «زهرا آوجيان» كه 4 سال پياپي از شوراهايي كه 4 هزار و 200 مرد و تنها 25 زن بودند راي گرفت و رييس شوراي استان كردستان در دوره چهارم بود، ميگويد: «ساليان سال است بيتفاوتي نسبت به سرمايهگذاري در استان كردستان كار را به آنجا رسانده كه امروز شاهد پديده كولبري هستيم. ببينيد مشكل ديگري به جز بيتفاوتي هم داريم. سرمايهگذاراني آمدهاند و حمايت مسوولان را هم داشتهاند، اما حمايت از سرمايهگذاران در اقداماتي بود كه توجيه اقتصادي نداشته است.» او تحصيلاتش را با گياهپزشكي آغاز و كسب و كار در مديريت استراتژيك در مقطع دكتري ادامه داد و تدريس در دانشگاه پيامنور را در 22 سال گذشته در كردستان و تهران داشت. حالا هم رييس اداره كارآفريني و نوآوري اين دانشگاه در تهران است. با او به عنوان زني كه علاوه بر داشتن فرزند و خانواده فعاليت اجتماعي متنوعي داشته و حتي ان.جي.اويي در كردستان در حوزه آسيبهاي اجتماعي را اداره ميكرده است گفتوگو كرديم تا ببينيم چرا در اين استان باوجود مشابهتهايي كه در مقايسه با سيستانوبلوچستان دارد، فعاليت زنان كمرنگتر است و اين موضوع تا چه اندازه به كند شدن روند توسعه منجر شده است.
شما 4 دوره پياپي در استان كردستان رييس شوراي استان بوديد. اگر بخواهيد درباره وضعيت و نقشآفريني زنان استان كردستان و سيستان و بلوچستان مقايسهاي كنيد چه تحليلي ارايه ميكنيد؟ موضوع از اين جهت جالب توجه است كه اگر زنان كردستان ميتوانستند در تصميمگيريها در چرخههاي مختلف اقتصادي موثر واقع شوند ممكن بود به جاي كولبري شاهد رونق گرفتن گردشگري يا بومگردي يا صنايعي ديگر در اين استان ميبوديم. فرض ما با مقايسه دو استان اين است كه زنان در كردستان نتوانستهاند آنطوركه بايد و شايد وارد عرصههاي مختلف شوند و نقشآفريني كنند.
اگر بخواهيم نقش زنان را در توسعه استان كردستان و ايجاد چرخههاي جديد اقتصادي بررسي كنيم يا بحث جايگزينهايي براي كسب درآمد به جاي كولبري را ارزيابي كنيم بايد اول به باوري برسيم كه متاسفانه هنوز در ميان مديريت كلان استان كردستان چنين باوري وجود ندارد. اگر قرار باشد زنان استان كردستان با تكيه بر بومگردي و گردشگري نقشآفرين شوند بايد بستري از قبل فراهم شود. باورپذيري نقش موثر زنان و مشاركت آنها براي رسيدن به توسعه اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و حتي سياسي و همينطور توسعه روستايي و در يك كلام توسعه پايدار قطعا موقعيت زنان ما در جامعه عميقا متاثر از شرايط و سطوح مختلف توسعه كشور است. اجتنابناپذير است كه بتوانيم آنها را از هم تفكيك كنيم. هرچه جامعهاي توسعهيافتهتر باشد قطعا شكاف كمتر ميشود اما از الزامات توسعه بهبود وضعيت زنان و بهبود شاخصهاي توسعه مربوط به آنهاست. نتيجه كلي از اين مقدمه اين است كه بدون توجه به زنان توسعه ممكن نخواهد بود و شرايط دستيابي به توسعه ميسر نميشود.
مقايسه فعاليت زنان در سيستان و بلوچستان و آنچه در كردستان شاهد بودهايم اين نكته را برجسته ميكند كه زنان دستكم در انتخابات شوراها توانستند خود را پيش بيندازند. شايد بسترها و زيرساختهاي مناسبي در سيستان و بلوچستان هم نبود و با وجودي كه مردان اين استان درگير پديده سوختكشي و قاچاق سوخت با آن شرايط نابسامان شدند زنان توانستند در شوراها توانمندي خود را نشان دهند. بعد بحث مدير كلان اجرايي و نقشش در مورد بهكارگيري زنان مطرح شد.
واقعيت جامعه ما نشان ميدهد در كل برخلاف بيانيهها، شعارها و بخشنامهها و با وجود آنكه سازمانها و ارگانهاي مختلفي در كنار سمنها هزينههاي در خور توجهي ميكنند اما زنان ما از مشكلات زيادي رنج ميبرند كه قطعا در مشاركت آنها تاثير ميگذارد. بايد بستر براي ورود و بهكارگيري زنان فراهم شود و من اين مهم را در نقشي ميبينم كه مديريت كلان استان كردستان يعني شخص استاندار آن را ايفا نكرده است. استاندار هم متولي امور اجرايي است و هم به صورت مستقيم ميتواند سرمايهگذاريهايي در اين عرصه انجام دهد. منظورم سرمايهگذاري ريالي نيست. سرمايهگذاري فكري براي تغيير نگرش و ديدگاه خود و مديرانش است. اگر اين اتفاق بيفتد بعد تازه ميرسيم به مهارت و آموزش و مقوله توانمندسازي زنان كه حالا فرض كنيد در مقوله بومگردي ميتوانيم بياييم و زنان را آموزش دهيم تا بتوانند چنين چرخه اقتصادي را ايجاد كنند. بعد از استاندار، معاونان اقتصادي استانداري و مديريت حوزه زنان نقش اساسي در اين عرصه دارد. شناسايي، هدايت و تعامل با زنان فعال و موثر از وظايف اصلي اين حوزه است. اما الان شاهد آن هستيم كه در بحث مديريت بخش زنان ضعف شديدي حاكم است و اين برميگردد به ضعف مديريت استانداري. ساليان سال است كه اين مديريت يا بيتوجه بودند يا موضوع زنان را در كردستان در اولويت قرار ندادهاند. حداقل 15- 16 سال است كه خودم بالشخصه در دو دولت متفاوت يعني دولت محمود احمدينژاد و دولت حسن روحاني اين وضعيت را از نزديك تجربهكردهام و متاسفانه همچنان هم ادامه دارد. نيازي به بررسي موشكافانه هم ندارد. كافيست مروري بر وضعيت موجود كنيد و ببينيد كه هيچ خروجي در اين عرصه نيست. گاه وضعيت رفتار مديريت در اين بخش شده كه نهتنها موضوع تعامل با فعالان حوزه زنان، كار به دستان و لينك كردن اين افراد به هم مطرح نبوده كه حتي به چشم رقيب به آنها نگاه شده است. ارتباط بين استانداري و زنان فعال استان برقرار نشده است. «روزمرّگي» و «بيتفاوتي» دو آفت مهم در مديريت كلان استان بوده كه بارها و بارها بالشخصه از استاندار در اين زمينه خواهش كردهام رسيدگي كند. اما نه تنها تغييري ايجاد نشده كه شاهد وضعيتي هستيم كه استاندار كار را به افراد غيرمتخصص سپرده است و از افرادي حمايت كرده و ميكند كه در اين زمينه ابتكار عملي نداشتهاند. اينكه ما در برنامههاي ساير ارگانها شركت كنيم و در جلسههاي ساير نهادها حضور داشتهباشيم براي تعامل خوب است اما اين حوزه زنان است كه بايد بتواند در تعامل با ساير معاونتهاي استانداري و ارگانهاي اجرايي كار برجستهاي در خور شأن استان انجام دهد. اين كاستي را متوجه استاندار كردستان ميدانم. به تاكيد ميتوانم بگويم در كردستان بسياري از محروميتهايي كه در استان سيستان و بلوچستان هست را نداريم اما ديديم استاندار فهيمي چون آقاي علياوسط هاشمي در سيستان و بلوچستان چگونه توانست فضا را براي مشاركت زنان فراهم كند و اين كار را براي پركردن سهميه 30درصدي مديريت زنان نكرد و در عمل بنا به تخصص و توانمندي زنان آنها را به فرمانداري، بخشداري و مديركلي منصوب كرد. براي همين هم شاهد بوديم كه فرماندار زني كه او منصوب كرده بود به عنوان سفير انتخاب شد. اما در مقايسه اين دو استان شاهد هستيم كه بيشتر با اهداف سياسي به انتصاب در حوزه زنان مشغول هستند و بيش از توانمندي به تبليغات ميانديشند. حتي ميشد با بسترسازي براي ورود زنان به عرصه اجرايي زمينه را براي تعديل اقتصاد مردانه كردستان فراهم كنند. زنان حتي ميتوانستند در سلامت اقتصادي استان هم موثر باشند. فرصتسازي وظيفهاي است كه استاندار ميتوانست به خوبي آن را اجرايي كند تا بتواند از ظرفيت نيمي از منابع انساني موجود در اين استان به نفع توسعه كردستان بهره بگيرد. به هر حال زنان ريسكپذيرتر هستند و اگر تغيير رويه و تغيير نگرش در مديريت كلان ايجاد نشود سختي فعاليتهاي آنها دوچندان ميشود. من برپايه حدود 20 سال كار در عرصه مديريت شهري و 22 سال كار در دانشگاه و تدريس و همينطور فعاليت ان.جي.اويي در حوزه اجتماعي اين را عرض ميكنم كه زنان كردستان به خودباوري رسيدهاند ولي زمينه و بستر لازم براي فعاليت آنها بايد در اختيارشان قرار گيرد. اگر قرار باشد در روستاها بومگردي توسعه پيدا كند بدون باور و تغييرنگرش مديران نميتوانيم شاهد شكوفايي فعاليت زنان باشيم. همانطوركه ميدانيد در عرصه اقتصاد مهمترين مولفه بحث تامين مالي است و اين چالش برجستهاي است. مسوولان استان بيايند و بگويند در اين زمينه براي فعاليتهاي زنان چه كردهاند؟ به هر حال زنان نقشهاي مختلفي دارند و به ويژه در شهرهاي كوچك بايد به شكلي كار كنند كه فرزندان و خانوادهشان دچار آسيبهاي اجتماعي نشوند. ما در اين زمينه كمبود سرمايه انساني نداريم بلكه با ناديده گرفته شدن زنان كردستان در اجرا مواجهيم و اين امر موجب شده ضربهاي به چهره استان وارد شود. به هر حال بايد بپذيريم آن زمان كه كردستان مشغول دفاع از مرزهاي ايران بود خيلي از استانهاي ديگر در آرامش داشتند به توسعه زيرساختهاي خود ميپرداختند. ببينيد در يك مثال ميتوانم برايتان بگويم كه چگونه با حمايت استاندار قبلي كردستان ما در شوراي استان كردستان توانستيم رتبه نخست كشوري در ميان شوراهاي اسلامي را براي مردم كردستان كسب كنيم. اما حمايت مسوولان در كنار فعاليتهاي زنان در استان نيست. زناني كه در كردستان به اصطلاح قد علم كردهاند بر پايه توانمندي و تلاش خود پيش آمدهاند و از سوي نهاد يا مسوولي حمايت نشدهاند. مسوولان عالي استان درگير اهداف سياسي هستند و ورود افراد غيرمتخصص ولي تاثيرگذار در اتخاذ تصميمها باعث شده از مديراني كه غيرمتخصص هستند حمايت شود.
شما به مقايسه عملكرد دو استاندار به عنوان مدير كلان اجرايي در استان اشاره ميكنيد. آيا صرفا شيوه مديريت موجب بروز چنين وضعيتي شده و از به وجود آمدن بستر براي فعاليت زنان جلوگيري كرده يا مولفههاي ديگري از جمله جامعه مردسالار هم در آن نقش داشته است؟
بخشي از اين وضعيت ناشي از باور سنتي در مديران اجرايي است. اين چالش اكثر مديران ماست. ببينيد، الان من به عنوان رييس اداره كارآفريني و نوآوري دانشگاه پيامنور خدمت ميكنم و در تفاهمنامهاي كه با معاونت توسعه روستايي و مناطق محروم رياستجمهوري امضا كردهايم مقرر شده 7 استان به صورت پايلوت در مهارتي خاص توليد محصول داشته باشند. مثلا استان سيستان و بلوچستان با محور بومگردي، استان لرستان به محور گياهان دارويي، استان كرمان با خرما، استان همدان با صنايعدستي و استان فارس با گليم يا استان مركزي با پوشاك. هيچ تفكيكي هم در اين عرصه نداشتهايم. با وجود عرقي كه به كردستان داشتم تلاش كردم اين استان هم در اين موقعيت وارد شود و از تسهيلاتي كه معاونت توسعه روستايي در اختيار استانها قرار ميدهد و محدوديتي هم ندارد بهره بگيرد. ولي واقعيت اين است كه تاكنون عزم و اراده جدي در اين زمينه وجود نداشته و كاري انجام نشده است. بستر همكاري و همدلي در ميان مسوولان عالي استان وجود ندارد. بگذاريد از تجربه خودم در حوزه گياهان دارويي در استان كردستان بگويم. من 20 سال است كه به جز تدريس در دانشگاه در حوزه توليد گياهان دارويي كار كردهام. وقتي براي توليد مجوز كارخانه گرفتم و به مرحله تحويل زمين و مسائل ديگر رسيد آنقدر سنگ جلوي كارم انداختند كه كاملا منصرف شدم. در نهايت دو سال است كه به تهران آمدهام. تجربه ديگري در زمان رياست شوراي استان كردستان داشتم. در جلسهاي با مسوولان مرتبط از موضوع كودكان بيهويت گفتم. مسوولان استاني اصرار داشتند كه اصلا نبايد وارد اين مقوله شد. درحالي كه ميدانيد اين كودكان مثل بمب خوشهاي در جامعه ما در كنار فرزندان ما در حال زندگي هستند و هر آن ممكن است منفجر شده و آسيب اجتماعي توليد كنند. جالب است وقتي از مادران معتادي كه فرزند معتاد به دنيا ميآورند، گفتم و از مسوولان علوم پزشكي خواستم تجهيزات و امكانات سمزدايي از اين نوزادان را در استان فراهم كنند اصل قضيه را منكر شدند. اميدوارم آمارشان واقعي بوده باشد زيرا تاكيد كردند ما در كردستان اصلا مادري نداريم كه نوزاد معتاد به دنيا آورده باشد. يا وقتي با وزارت راه و شهرسازي قرار بود به بازآفريني شهري و ساماندهي حاشيهنشينهاي سنندج بپردازيم تاكيد داشتم علاوه بر پيشرفتهاي فيزيكي بايد به توسعه كالبدي و انساني هم توجه كنيم. اين موارد را عرض كردم تا اين نكته را بگويم كه من به عنوان زني كه 4 دوره متوالي در ميان شورايياني كه آمار آنها به 4هزار و 200 مرد و فقط 25 زن ميرسيد توانستم به عنوان رييس شوراي استان كردستان راي بياورم وقتي تلاش ميكردم با در بسته و انواع سنگاندازيها مواجه شدم. وقتي ديگران من را با اين حجم كار براي شورا ديدند و سنگاندازيها را هم ديدند نتيجهاش اين شد كه ديگر رغبتي براي حضور در عرصههاي كاري و اجتماعي نداشتند. نگاه كنيد ببينيد در اين دوره از شوراها تعداد زنان از همين 25 عضو در شوراهاي شهري و روستايي بهشدت كاهش يافت. در سنندج كه از دوره اول زنان عضو شورا شده بودند ديگر زني حضور ندارد. بعد ميبينيم تنها 2 زن به عنوان بخشدار در كردستان منصوب شدهاند كه بيشتر جنبه تبليغاتي دارد و براي همان است كه بگويند بخشنامه مربوط به 30درصد مديريت زنان را اجرا كردهايم. چرا اين ادعا را مطرح ميكنم چون هيچ خروجياي نميبينيد. بستن فضاها چالش اصلي زنان فعال است. باورهاي سنتي مديران اين وضعيت را رقم زده است. آن هم نه از سوي همه مردم كه از سوي مديران و مسوولاني كه تخصصهاي لازم را نداشتهاند ولي منصوب شدهاند و مسووليت به آنها سپرده شده است. بگذاريد دوباره به همان مقايسه استان سيستان و بلوچستان و كردستان برگردم. وقتي در سيستان و بلوچستان زنان ديدند كه خانمهاي فعال حمايت شدند و علاوه بر فرمانداري به بخشداري هم منصوب شدند يا مدير كل ادارهاي شدند يا معاون استاندار شدند آن وقت يك پيام مهم دريافت كردند و ديديد كه در انتخابات سال 96 در شوراهاي شهر و روستا تا آنجا پيش رفتند كه در محدوده خاش در شورايي فقط زنان راي آوردند. اين پيام مديران كلان استان بود كه به آنها گفته بود تشريف بياوريد فضا برايتان فراهم شده است و ما هم حمايت ميكنيم. الان وقتي يك زن از سيستان و بلوچستان سفير ايران در برونئي شده است ديگر زنان سيستان و بلوچستان تشويق ميشوند كه بيشتر تلاش كنند. اما اين را مقايسه كنيد با سنگاندازي در برابر زني كه در كردستان رييس شوراي استان بود. من از تلاشهايي كه كردم، از وقتي كه گذاشتم و انرژياي كه صرف كردم پشيمان نيستم. اين مهم ممكن نبود به جز همراهي و حمايت همسرم و خانواده او. تجربههاي خوبي به دست آوردهام اما آنچه الان شاهد هستيم اين است كه شوراي شهر سنندج برخلاف دورههاي پيشين حتي يك عضو زن هم ندارد. چه بسا الان به عنوان استاد دانشگاه و رييس اداره كارآفريني و نوآوري در دانشگاه پيامنور با طمانيه و آرامش بيشتري به كارهايي مشغول باشم كه علاوه بر خير عمومي مرا هم اقناع ميكند اما هنوز قلبم براي كردستان ميتپد و دلم ميخواهد براي آنجا كاري بكنم.
ببينيد الان وضعيت كشور ما در شرايط خاصي است. دولت منابع محدودي دارد و ديگر مثل سابق درآمدهاي نفتي نداريم. بنابراين سرمايهگذاري در زيرساختهاي اقتصادي كه ميتواند منجر به ايجاد اشتغال شود را هم نميتوانيم انتظار داشته باشيم. اما اگر اقداماتي در بخشهاي خدماتي كه سرمايه اوليه كمتري ميخواهد انجام شود ميتوان به تاثير آن اميد داشت. مثلا بومگردي برپايه فرهنگ و سنت بومي منطقه ميتواند جاذب گردشگر داخلي باشد و زنان در اين عرصه ميتوانند نقشآفرين باشند. آيا با همين امكانات زنان را دعوت ميكنيد تا براي جايگزيني بومگردي با كولبري پيشقدم شوند؟
معتقدم و ايمان دارم كه زنان كردستان ميخواهند كه در ايجاد توسعه شريك شوند و براي رسيدن به آن تلاش كنند و انرژي صرف كنند. من در جايگاهي نيستم كه توصيهاي به آنها بكنم و مطمئنم خود زنان پيشقدم هستند اما بايد مديريت كلان استان از آنها حمايت كند. زنان بازرگان و كارآفرين زيادي در كردستان هستند كه اگر مورد حمايت قرار گيرند ميتوانند وضعيت را تغيير دهند. اگر مسوولان كلان استان كردستان به حرفهاي من اعتراض دارند بيايند و بهطور ملموس نشان دهند كه چه تغييري را ايجاد كردهاند. دادن آمار به تنهايي كفايت نميكند بايد ببينيم واقعا تغيير كجا رقم خورده است. من در شوراي شهر سنندج بارها تاكيد كردم ما بايد دست سرمايهگذار را ببوسيم تا او راغب شود به شهر ما بيايد. حتي ميگفتم اگر از حق برخي موارد قانوني شهر بگذريم تا فضايي براي ورود سرمايهگذار فراهم شود بايد اين كار را بكنيم تا اعتماد او جلب شود. آن موقع تحريم نداشتيم و شرايط خيلي بهتر بود. الان كه وضعيت با تحريمها دستخوش تغييرات زيادي شده است.
فكر ميكنيد اين نگاه سنتي است كه موجب سنگاندازي مديران اجرايي پيش پاي فعالان يا زنان شده است يا دنبال علل ديگري هم بايد بگرديم؟
به نظرم حاصل ادغامي از نگاه سنتي و مولفههاي ديگري است. ممكن است مسوولي در استان نگاه سنتي نداشته باشد اما بيتفاوت است. مسوولي داريم كه سنتي نيست اما نسبت به روزمرّگي در حوزه زنان بيتفاوت است. وقتي هيچ تغييري در وضعيت و در كارها صورت نميگيرد اين ناشي از آن است كه مديريت كلان استان نسبت به وضعيت بيتفاوت است.
يكي از موانعي كه زنان را در كسب پستها و مسووليتهاي مهم بازداشته بحث تحصيلات و تجربه است. آيا وضعيت تحصيلات زنان و دختران در كردستان آنقدر مناسب هست كه مديران اجرايي بهانهاي براي بهكارگيري زنان نداشته باشند؟
ببينيد، به عنوان يك عضو خانواده دانشگاه پيام نور اين را عرض ميكنم كه در همه شهرهاي استان كردستان به جز دهگلان دانشگاه پيامنور فعال است. دسترسي به آموزش عالي در استان خوب است. اين به جز شعبه ديگر دانشگاهها از جمله علمي كاربردي و آزاد است. هيچكس نميتواند بگويد دسترسي نيست اما ميتوانند بگويند اين دختران و زنان تحصيلكرده زماني كه بايد به كار گرفته شوند تا نقش خود را در توسعه ايفا كنند ناديده گرفته ميشوند. جالب است كه من به عنوان مدرس به دانشجويانم در مورد كسب و كار تاكيد ميكنم بايد بتوانيد از حداقلها پتانسيل بسازيد. اما ساليان سال است بيتفاوتي نسبت به سرمايهگذاري در استان كردستان كار را به آنجا رسانده كه امروز شاهد پديده كولبري هستيم. ببينيد مشكل ديگري به جز بيتفاوتي هم داريم. سرمايهگذاراني آمدهاند و حمايت مسوولان را هم داشتهاند. اما حمايت از سرمايهگذاران در اقداماتي بود كه توجيه اقتصادي نداشته است. مثلا تا مواداوليه براي توليد به بيجار برسد آن توليد آنقدر هزينههاي تمامشدهاش بالا ميرود كه نميتواند با محصول مشابه رقابت كند. براي همين كارگاهها و كارخانههايي داريم كه نه تنها فضاي اقتصادي و توليد استان را توسعه ندادهاند كه همانها هم به دليل توجيه نداشتن متوقف ماندهاند.
ممكن است مسوولي در استان نگاه سنتي نداشته باشد اما بيتفاوت است. مسوولي داريم كه سنتي نيست اما نسبت به روزمرّگي در حوزه زنان بيتفاوت است.