پتانسيلي براي يك تغيير
باز هم خبر ناپديد شدن كولبران در ارتفاعات سقز و مرگ 2 نفر از آنان دل ما ايرانيان به عنوان هموطنان آنها را به درد آورده است. پرسش اين است كه موضوع را ميدانيم، مشكلات و موانع را هم كم و بيش ميشناسيم و شرايط اقتصادي كشور را هم باخبريم. با اين مولفهها و با اين دادهها چگونه ميتوانيم معادله موجود را در يك استان مهم از كشورمان حل كنيم. اصلي كلي پيش رويمان است كه توسعه محقق نميشود مگر همه در آن نقش ايفا كنند و نميتوان انتظار داشت كه چرخ اقتصاد در كردستان بچرخد بيآنكه زنان در اين استان در آن نقشي داشته باشند. قرار نيست از كردستان و زنان آن خطه همان انتظاري را داشته باشيم كه در تهران يا مشهد يا تبريز و كلانشهرهاي ديگر داريم. كردستان به عنوان يك استان مرزنشين ايران را ميتوانيم با يك مرزنشين ديگر مقايسه كنيم. سيستان و بلوچستان هم مرزنشين است. هر دو استان در فرهنگهايي به هم شباهت دارند. اكثريت مردمان اين دو استان اهل تسنن هستند. در انتخابات سال 1392 مردم سيستان و بلوچستان و مردم كردستان بعد از آنها بيشترين راي را به «حسن روحاني» دادند. استاندار سيستان و بلوچستان بيش از 70 زن را در شرايطي كه هنوز دستورالعملي براي انتصاب زنان به مديريتهاي ارشد نبود به پستهاي معاون استاندار، فرماندار، بخشدار و مديركلي برگزيد. پيش از آن زنان در انتخابات شوراها كرسيهاي زيادي را از آن خود كرده بودند. در نهايت سيستان و بلوچستان ركورددار اتفاقات مثبتي شد كه نگاهها را به خود جلب كرد. اما در كردستان چنين اتفاقي روي نداد. گرچه در دوره سوم شوراها يك زن راي اول شهر سنندج را از آن خود كرده بود و گرچه در دوره چهارم شاهد رياست يك زن بر شوراي استان كردستان بوديم، اما تعداد زناني كه نامزد انتخابات شوراها شده بودند آن قدري نبود كه به چشم بيايد. در مجموع 25 زن در دوره چهارم بر صندلي شوراها تكيه زده بودند. در چنين شرايطي مديريت استان كردستان هم كار خاصي براي به كارگيري زنان در اين خطه نكرد. همين موضوع سبب ميشود اين پرسش برجستهتر شود كه اگر زنان كردستان نقش بيشتري در اداره امور اين خطه برعهده داشتند باز هم وضعيت به همين شكل باقي بود؟ تلاش براي پيدا كردن جايگزيني براي كولبري محقق نميشود مگر آنكه زنان كردستان هم پا به ميدان بگذارند.