دانشگاه، خدمتگزار علم
يا نهاد سودآور
مهسا كلانكي| شانزدهمين نشست از سلسلهنشستهاي فرهنگ و دانشگاه به معرفي و كتاب «كاربردهاي دانشگاه» اختصاص داشت. اين كتاب تاليف كلارك كر و با ترجمه علي گلمحمدي و سيدمصطفي حدادي ازسوي پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري منتشر شده است. اين نشست عصر دوشنبه 28 بهمن با حضور رضا ماحوزي، عضو هيات علمي پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري، خسرو باقري استاد فلسفه تعليم و تربيت دانشگاه تهران و مصطفي حدادي يكي از مترجمان كتاب در سراي اهل قلم موسسه خانه كتاب برگزار شد.
سيدمصطفي حدادي، مترجم كتاب | يك دهه از عمر ترجمه اين كتاب ميگذرد. اين كتاب مانند هر اثر ديگر در بستر زمان و جغرافيايي نويسنده بسيار حائز اهميت است. تقريبا قرن بيستم از صدسالهاي خاص تاريخ است و در بازه زماني كوتاه رخدادهاي عجيب اتفاق افتاد. اين رخدادها با جنبشهايي كه در حوزه آيتي اتفاق افتاد، دگرگون شد. روابط سياسي تغيير كرد و سازمان ملل شكل گرفت. مولف در اين دوره با تبعات اين اتفاقات مواجه ميشود. در اين دوره تاريخي بحث مطالعات آينده مطرح ميشود كه مورد توجه انديشمندان قرار گرفت. در لابهلاي مباحث كلارك كر افقي را براي روند دانشگاه در مقابل خود ديد و جرياني را كه بر تاريخ حاكم شد، توصيف ميكند. اعتراضاتي در اين قرن شكل گرفت مانند اعتراضات به حضور امريكا در جنگ ويتنام كه موج نخست ميان دانشجويان است و فردي مانند كلارك كر به اين موضوع پرداخت و طرح جديدي از دانشگاه پيش رو خود قرار داد و ايده ابردانشگاه را مطرح ميكند. اين ايده ابردانشگاه در مقابل اصطلاح «مولتي ورسيتي» مطرح شده است. مولف در دل مفهوم دانشگاه به تكثرگرا بودن آن تاكيد و تلاش كرده بگويد كه دانشگاه تكثرگرايي را در هدف خود خلاصه كند. او اعتقاد داشت رييس دانشگاه بايد يك رهبر سياسي و فردي فعال باشد و لذا در طول اين فصول تلاش ميكند تا اين مفهوم مولتي ورسيتي را به لحاظ محتوايي باز كند. يكي از موضوعاتي كه نويسنده تاكيد دارد استقلال دانشگاه حين داشتن روابط با نهادهاي بيروني است.
مفهوم ابردانشگاه گويا نيست
خسرو باقري، استاد دانشگاه تهران | مفهوم ابردانشگاه براي مولتي ورسيتي گويا نيست و ما از اين واژه مفهوم بزرگتري را درك ميكنيم. در واقع نويسنده اين ايده را نفي كرده و در حقيقت با ايده وحدت مشكل دارد و ميخواهد كثرت را به جاي وحدت بگذارد. اين نگاه يك رويكرد فلسفي است و به ديدگاه ويليام جيمز و پراگماتيسم (عملگرايي) او بازميگردد. به دليل اينكه پراگماتيستها درباره جهان اين ديدگاه را دارند كه جهان آشوبناك است يا از جهانهاي متفاوت سخن ميگويند. نويسنده با ديدگاه وحدتگرا مخالف است. در يك نگاه متافيزيك ويليام جيمز به تكثر معتقد است. او از اين زمينه متافيزيكي نويسنده الهام ميگيرد و در اينجا يونيورستي به مولتي ورسيتي تبديل ميشود. براي مثال در كتاب اين واژه به ابردانشگاه ترجمه شده كه اشتباه است و صحيح آن «جهان متكثر» است. ما اگر بخواهيم دانشگاه را بفهميم بايد از اثر بيروني گذاشتن آن را ببينيم يعني به عبارتي مكانيسم آن را و نه اثر دروني.
نويسنده ميخواهد كاركردهاي دانشگاه را بيان كند؛ يعني استفاده و بهرههاي دانشگاه را بگويد. نيومن در انگلستان و آكسفورد ايده دانشگاه حقيقتگرا را مطرح كرد. به عقيده اينها علم حقيقتي در جهان است كه ميخواهيم حقيقت را كشف كنيم و دانشگاه جاي يادگيري حقايق است. هومبولت در آلمان دانشگاه برلين را تاسيس ميكند و عقيده داشت دانشگاه براي پژوهش است. نويسنده ميگويد، در امريكا اتفاق سومي ميافتد كه دانشگاه ديگر نه براي حقيقتجويي است و نه براي پژوهش. مساله ديگر اينجا تكثر و سازگاري با شرايط مختلف است.
در حال حاضر به سمت دانشگاههايي ميرويم كه هم خدمتگزار علم است و هم به عبارتي به دنبال سود ميگردد. نويسنده كتاب معتقد است دانشگاه جديد بايد درآمدزا باشد. شايد دانشكدههاي پزشكي و مهندسي درآمدزا باشد، اما اين موضوع كه آن را براي دانشگاههاي فلسفه، ادبيات و علوم اجتماعي الگو كنيم كه همه درآمدزا باشند يك فاجعه خواهد بود و جامعه ما بدون تمييز و تمايز وارد اين معضل شده است.
نسبت دانشگاه با جامعه چيست؟
رضا ماحوزي، عضو هيات علمي پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري | برحسب دغدغهاي كه خودم دارم دنبال اين بودم كلارك كر در مقابل الگوهاي جهاني چه الگويي را معرفي ميكند. اين كتاب همزمان با تاسيس دانشگاه پهلوي شيراز نگارش شده و ميدانيم تاسيس اين دانشگاه مصادف با انقلاب سفيد است و شخص شاه از سياستگذاران اين درخواست را داشته كه الگوي نظام آموزش امريكا را دنبال كنند. كلارك كر ما را متوجه اتفاقي ميكند كه در جنگ جهاني دوم براي امريكا افتاد. سفارشهاي پژوهشي متعددي از بيرون به دانشگاه شد. دانشگاه برحسب اين الگو يكباره از الگوي آموزشي به الگوي پژوهشي در امريكا تغيير وضعيت داد. الگويي كه با الگوي آلماني متفاوت بود. ما در الگوي آلماني با يك نگاه ناسيوناليسمي مواجه هستيم اما كلارك كر به دانشگاه وحدت طلب آلماني حمله ميكند. در الگوي امريكايي كثرتي مطرح است كه گويي هيچ ارتباطي با هم ندارند. تيپ متفاوتي كه كر از آن سخن ميگويد، تيپي است كه با طبقه متوسط دموكراسيخواه متناسب است. طبقه متوسط دموكراسيخواه كه ميگويند متناسب با رشد جامعه امريكايي به دنبال آرمانخواهي خود هستند. دانشگاه بايد بتواند ارزشهاي طبقه متوسط امريكا را راهنمايي و تاكيد ميشود دانش قدرت طبقه متوسط را توسعه دهد، يعني در الگويي متفاوت دانشگاه سعي ميكند دموكراسي را تثبيت كند.