از زبان نويسنده
ابزارهاي لازم براي نويسندگي
ابوتراب خسروي
فيالواقع وقتي كه نويسندهاي مينويسد داستانش از دو لايه برخوردار است؛ يكي سطح رويي آن است كه نويسنده در آن روابط بين شخصيتها را ايجاد ميكند و اين ميتواند تا حدودي اختياري باشد. معتقدم كه كلا 10، 15درصد ماهيت يك داستان دست نويسنده است و او ميتواند اين روابط را به اختيار و كنترل خود دربياورد ولي شايد بخش خيلي زيادي از كار خلاقه داستان در ناخودآگاه اتفاق ميافتد. من ناگزيرم اين حرف را تكرار كنم كه كار خلاقه يك جورهايي مثل خواب ديدن است. نويسنده در بيداري خواب ميبيند و حاصل خواب در بيداري داستان يا رماني است كه مينويسد. اينجا من اعتقاد زيادي به ناخودآگاه دارم. پس پشت يك كار خلاقه زياد هم دست نويسنده نيست. آن لايه رويي را نويسنده ميسازد و صنعت ميكند ولي خيلي از مسائل داستان تحت قيد و اختيار خودش نيست. زماني كه يك نويسنده داستان خودش را مينويسد و از آن فاصله ميگيرد، هنگام مطالعه دوباره آن حكم يك خواننده عادي را دارد. حتي گاهي يادش ميرود كه بعد از فلان اتفاق در داستان چه واقعهاي رخ ميدهد. مقصود من اين است كه گاهي نويسنده از شخصيتهاي تاريخي و معاصرش ميتواند الهام بگيرد. چه بسا كه شخصيت داستاني تركيبي از چند شخصيت واقعي همراه با كار خلاقهاي باشد كه او انجام ميدهد. نويسنده بيشتر از هر چيزي از واقعيتهاي اطرافش استفاده ميكند يا حتي از شخصيتهايي كه در تاريخ شناخته و خودش با آنها زندگي كرده يا مشغله ذهنياش بودهاند. منظور اين است كه اين شخصيتها يك پا در واقعيت و يك پا در تخيل دارند. جاهايي هست كه نويسنده از خودش براي نوشتن وام ميگيرد و خصوصيات و مشخصات خودش را تجريه ميكند. در واقع هر تكه از وجودش را با آن تجزيه و تحليل ميكند. اگر آدم نيكنفسي باشد آن نيكنفسي را در يكي از شخصيتهايش متجلي ميسازد و اگر رذالتي در وجودش باشد آن را به يكي از آدمهاي داستانش ميدهد. در واقع مسائل دروني خودش را با مصالح داستان بازسازي ميكند تا يك شخصيت خلق كند. پس نويسنده هر كاري بتواند انجام ميدهد تا داستانش را بنويسد و طبيعتا از وقايع تاريخي، آدمهاي دور و برش و... الهام ميگيرد. آنها را با هم تركيب ميكند و نهايتا هدفش ايجاد حقيقتي است كه ميتواند ماورايي باشد. ايجاد حقيقت داستاني مهمتر از حقيقت ماورايي است، يعني اتمسفر داستان را به نحوي بينديشم كه در عين اينكه هيچ شباهتي با واقعيت ندارد باعث ميشود خواننده روي آن تمركز كند.