ادامه از صفحه اول
ليست سياه، و اما بعد
اكنون اين احتمال وجود دارد كه امريكا اين تدابير 9 گانه را به دستور كار جديدي براي تحت فشار قرار دادن ايران تبديل كند و در جهت واداشتن موسسات مالي بينالمللي به اجراي آنها بكوشد. در قالب اين تدابير، نهادهاي مالي بينالمللي ملزم به دقت مضاعف در كار با ايران، بررسي مجدد روابط كارگزاري خود با بانكهاي كشور با هدف اصلاح يا توقف روابط، عدم اجازه به بانكهاي كشور براي ايجاد دفاتر نزد بانكهاي خارجي، محدود كردن تراكنشهاي مالي و روابط تجاري با كشور، منع نهادهاي مالي از كار با طرفهاي ثالث مستقر در كشور، تشديد حسابرسي و نظارت بر نهادهاي طرف كار با كشور و... خواهند شد. در مجموع، اعمال تدابير تقابلي موجب خواهد شد تا كليه بانكها، حتي بانكهاي كشورهاي دوست، در كار با بانكهاي كشور ترديد كرده يا هزينههاي زيادي را به بانكهاي ما تحميل كنند. واقعا روشن نيست كه چرا ما به اين مرحله رسيديم؟ دواير تخصصي مثل بانك مركزي، وزارت خارجه و وزارت اقتصاد بر ضرورت داشتن و بيخطر بودن رعايت استانداردهاي مدنظر FATF تاكيد داشتند. هيات دولت و مجلس دو كنوانسيون پالرمو و CFT را تصويب كرده بودند. شوراي نگهبان نيز حداقل مشكل عمدهاي با پالرمو نداشت. به گفته رييسجمهور نيز مقام رهبري مخالفتي با اين لوايح نداشتند. واقعا روشن نيست كه چرا اين لوايح 13 ماه در مجمع تشخص معطل ماندند و به راي گذاشته نشدند. از طرفي جاي اميدواري وجود دارد كه نظام مالي و قضايي ما بخش عمده راه را طي كرده و راه چنداني تا تكميل استانداردهاي مورد نظر FATF وجود نداشته باشد. تصويب كنوانسيونهاي پالرمو و CFT مهمترين توصيه در اين بيانيه است. موارد 5گانه ديگري در اين بيانه مطرح شده كه عمدتا جنبه فني و حقوقي و رويهاي دارند. از جمله در اين بخش مجددا در مورد جلوگيري از پولشويي و تامين مالي تروريسم بر مبناي قطعنامههاي شوراي امنيت تاكيد شده كه بر اساس آنها تنها سه گروه داعش، طالبان و القاعده مصداق تروريسماند. با اين تصميم FATF نادرستي گزارههاي بسياري در داخل روشن شد. واكنش برخي مقامات به اين تحول نيز كه برخلاف سخنان پيشين خود كوشيدند اين تحول را بيتاثير معرفي كنند يا تنها امريكا، اسراييل و عربستان را مقصر جلوه دهند، قابل تأمل است. هر چند آنها اين بار نيز به اين ترتيب لايه ديگري از تلاش براي پاك كردن صورت مساله واقعي، عدم شفافيت و... را به نمايش گذاشتند.
شجريان، صداي مردم
نظيرش را در قلمرو فرهنگ و هنر كشور نميبينيم. من استاد شجريان را نه فقط به عنوان يك خواننده بلكه به عنوان يك هنرمند ملي به جا ميآورم. هنرمندي كه به دل، زبان و فرهنگ مردم راه يافته و جايگاه ويژهاي در زندگي آنها پيدا كرده است. استاد شجريان در دورههاي مختلف كار هنري خود، هميشه كنار مردم بوده و هيچوقت اين جايگاه مردمي را با چيز ديگري معاوضه نكرده است. به همين دليل مردم هم هميشه نشان دادهاند كنار ايشان بودهاند و خواهند بود. شايد تنها سخني كه ميتواند گوياي حس يك ملت نسبت به اين هنرمند بزرگ و ارجمند باشد، بيتي از مولانا است. با ذكر اين بيت، بار ديگر سلامتي ايشان را از خداوند منان ميخواهم: اي خدا اين وصل را هجران مكن/ سرخوشان عشق را نالان مكن