دانشگاه فعال و نقاد ،اهرمي براي اعتلاي كشور
در ايران علاوه بر اينكه تاثيرپذيري از تغييرات جهان نقش فعاليتهاي سياسي در دانشگاهها را پررنگ كرده است دلايل عديده ديگري هم وجود دارد كه باعث شده سهم دانشگاه در تحولات و فعاليت سياسي از زمان شكلگيرياش تا به امروز نقش پررنگي داشته باشد. يكي از دلايلش ضعف نهادهاي حرفهاي سياست در كشورمان است و اينكه احزاب كمتر نقش حرفهاي خود را در تحولات ايفا كردهاند و بار اين كاركرد در چندين دهه گذشته همواره بر دوش دانشگاه بوده است. به بيان ديگر در كشورهايي مانند ايران كه داراي احزاب قوي نيستند، دانشگاه علاوه بر توليد و توزيع دانش همواره نبض دفاع از آزادي، عدالت و حقوق مردم بوده است و به همين دليل مورد اعتماد مردم قرار گرفته و به يك گروه مرجع براي جامعه تبديل شده است. به جرات ميتوان گفت در ايران هر چند دانشگاهها در فعاليتهاي سياسي دچار محدوديت شدهاند اما هرگز از فعاليتهاي سياسي خالي نشدند. حتي در دورههايي هم شاهد رونق اين فعاليتها بودهايم. دوران اصلاحات فعاليتهاي دانشجويي گستردگي فراواني پيدا كرد و دامنههايش از فعاليتهاي سياسي فراتر رفت. در اين دوران ما شاهد ظهور و پيشرفت كانونهاي علمي، هنري و اجتماعي بوديم كه بعدها منجر به تشكيل مجموعههاي ارزشمندي در امور خيريه شد. مثل جمعيت امام علي كه ابتدا يك كانون دانشجويي در داخل دانشگاه بود اما با فارغالتحصيل شدن بانيانش تبديل به يك نهاد غيردولتي موفق در امور خيريه شد. بهطور كلي بعد از انقلاب ما شاهد مجموعه فعاليتهاي متنوعي بوديم كه در دوره اصلاحات اوج گرفت، اما متاسفانه در دورههاي بعد از اصلاحات با نگاهي منفي نسبت به فعاليتهاي دانشجويي روبهرو بوديم و اين دست فعاليتها مورد بيمهري دولتمردان قرار گرفت و بالطبع فعاليتهاي سياسي دانشجويان هم با محدوديت و مشكل روبه رو شد. با وجود همين فراز و نشيبها اگرچه فعاليتهاي دانشجويي دچار آسيب و ضعف شدند اما هرگز فعاليتهاي جامعهپذير كردن دانشجويان بهطور كامل تعطيل نشد و هميشه شاهد بودهايم كه هرگاه دانشگاه دچار خمودگي و نااميدي شده اين خمودگي به فضاي عمومي هم تسري پيدا كرده است.
در هر صورت تا زماني كه احزاب سياسي در كشور ما ضعيف هستند و نميتوانند نقش خود را به درستي ايفا كنند، تبديل شدن فعاليتهاي سياسي به فعاليتهاي فوق برنامه دانشجويان و همچنين تبديل شدن دانشگاه به يك محيط سياسي و مكاني براي ظهور و بروز تحولات سياسي اجتنابناپذير خواهد بود و طبيعي است كه اين حضور نميتواند يك حضور نمايشي و نمادين باشد. در چنين شرايطي مديران و دولتمردان بايد به اين فكر باشند كه فضاي دانشگاه را به سمت و سويي ببرند كه اين فعاليتهايي كه به دليل ضعف احزاب سياسي بر دوش دانشگاه گذاشته شده تبديل به فرصتي براي بهبود فضاي سياسي كشور و تربيت نيروها و مديراني قوي شود. بايد دانشگاه را به محلي براي تعامل دانشجويان و متفكران و صاحبنظران تبديل كرد. بيشك دانشگاه كانون احزاب نيست اما به دليل ظرفيتهاي بالايي كه در آن وجود دارد، ميتواند نشاط سياسي و اجتماعي را به فضاي عمومي كشور تزريق كند و براي اينكه اين مهم محقق شود بايد فضاي دانشگاهها فضايي براي مطرح كردن پرسشهاي جدي در برابر سياستمداران و ابراز نقدهاي جديتر در برابر نهاد قدرت باشد. وقتي دانشگاه تبديل به كانوني براي رد و بدل شدن انديشههاي مختلف شود و بدون غلبه نگاه امنيتي و البته با رعايت چارچوبهاي قانوني، مركزي براي ابراز آزادانه عقيده باشد پس از آن بيشك فضاي نقد مشفقانه و منطقي را فراهم خواهد كرد؛ نقدي كه ميتواند در اعتلاي نظام سياسي ايران نقش بسيار مهم و سازندهاي را ايفا كند. فراموش نكنيم كرسيهاي آزادانديشي بدون ايجاد فضاهاي لازم براي نقد و پرسشگري هرگز فراهم نخواهد شد. در كشور ما هر گاه دانشگاه خموده بوده و به حاشيه رانده شده جامعه متحمل زيانهاي زيادي شده است و انديشمندان سياسي ما بايد بپذيرند كه دانشگاه به باروري و اعتلاي آنها كمك خواهد كرد. بنابراين بايد با سعه صدر و بهرهگيري از مكانيزمهاي متعارف درون دانشگاهي فضاي فعاليتهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي را فراهم كرد. قطعا دانشجويي كه در چنين فضايي تحصيل كند و از چنين كريدورهايي بگذرد ميتواند مدير موفقتري براي جامعه خود باشد.