بحران عدم درك بحران
فاطمه كواشي
بسياري از ما تاكنون در باب مفهوم يا مفاهيم واژه «بحران» و بررسي اين پديده در حوزه علوم مختلف تامل سازندهاي نداشتهايم و شايد از ميان انبوه كتابهاي انتشاريافته درباره موضوعات مرتبط با بحران و انواع آن ـ از بحران آب و كتاب گرفته تا بحران گردشگري و سرمايهداري و هويت و محيطزيست و رسانه و ارزشها و غيره ـ كمتر كتابي را به نيت افزايش معلومات خويش در اين زمينه برگزيده و مطالعه كردهايم (دانشجويان و تحصيلكردگان رشتههاي دانشگاهي كه مطالعه كتبي در اين حوزه برايشان الزامآور بوده است، از اين قاعده تا حدودي مستثنا هستند.) و احتمالا بحث پيرامون چيستي بحران، نحوه برخورد با آن مطابق با اصول و مباني مديريت بحران و مباحثي نظير اينها در گفتوگوهاي جمعي و دورهميهاي دوستانه و خانوادگي ما جايگاه قابلتوجهي نداشته است اما با وجود اينها، كداميك از ما ميتوانيم مدعي شويم كه در طول ساعات و روزهاي سپريشده عمرمان هرگز اين واژه را نشنيدهايم يا خود يا اطرافيانمان هرگز در معرض حوادثي قرار نگرفتهايم كه بشود از آن تعبير به «بحران» كرد! پرسش كاملا جدي و چالشبرانگيز اين است كه چگونه برخي از افراد با وجود بارها تجربه شرايط بحراني و داشتن پيشينههاي ذهني از اين شرايط ناايمن، در اين روزهاي پرتلاطمِ جامعه كه همه به نوعي با ويروس فراگير كرونا و استرسهاي ناشي از بيماري درگير شدهاند، از «درك بحران كرونا و شيوع آن» عاجز ماندهاند و سرخوش و بيتعهد، با ارتكاب رفتارهاي نامعقولي در اوضاع موجود، چون سفر به مناطق مختلف، سلامت «خود» و «ديگري» را با تهديد جدي مواجه ساختند؟ اقدامي كه عواقب و نتايج بسيار تاسفباري را رقم زد. افزايش آمار مبتلايان به ويروس كوويد 19 در برخي استانهاي امنتر كشور و كمبود برخي ملزومات بهداشتي در آن مناطق گواه عدم درك كافي بحران از سوي بعضي و ناتواني در اتخاذ درستترين تصميمها در مواجهه با آن است.
اما واقعا چرا؟! چرا درك واقعبينانهاي از شيوع جهانگير ويروس كرونا و پيامدهاي گسترده آن به عنوان بحراني بزرگ و تاثيرگذار بر بسياري از جنبههاي زندگي فردي و جمعي شهروندان صورت نگرفت؟ چرا نتوانستيم يا نخواستيم بحران پيشآمده را با تمام وجوه و ابعادي كه داشت به موقع بپذيريم و براي برخورد منطقي و مناسب با آن تامل و تلاش درخوري داشته باشيم؟ و چگونه است كه به رغم گذشت روزها از ورود ويروس كرونا به كشور و اطلاعرساني به مردم درخصوص تشخيص نخستين نمونههاي مثبت ابتلا به ويروس و ارايه آمار رو به افزايش مبتلايان، هنوز هم هستند كساني كه آسودهخاطر و بيهيچ دغدغه يا هراسي زمينهساز گسترش بيماري ميشوند؟! عدم درك بحران و طرز برخورد صحيح با آن تنها به عزم جزم برخي براي سفر كردن محدود نميشود. چهبسا افرادي در سنين و نقشهاي اجتماعي مختلف، حتي كساني كه گوش شنواتري داشته و به توصيههاي حافظ سلامت احترام گذاشته و در خانه ماندهاند نيز، بهدليل مجهز نبودن به دانش كافي و اطمينانبخش در برخورد با بحران دچار سردرگمي شده و آرامش لازم براي مقابله با ويروس كرونا و محافظت از خود و خانواده را ازدست دادهاند؛ درحاليكه، آگاهي نهادينهشده از چيستي بحران ميتوانست و ميتواند تهديد بزرگ اين ايام را به فرصتي طلايي براي خانوادهها تبديل و كانون خانوادهها را با حضور پررنگتر همه اعضا در كنار هم گرمتر كند و سلامت روان را براي آنان به ارمغان بياورد. هاروكي موراكامي، نويسنده ژاپني، در بخشي از كتاب خود با عنوان كافكا در كرانه مينويسد: «از توفان كه درآمدي، ديگر همان آدمي نخواهي بود كه به توفان پا نهاده بودي». ما نيز از توفان كرونا گذر ميكنيم، با كولهباري از خاطرات و تجربيات تلخ و شيرين، اما بيشك، اين آخرين بحران پيش روي بشر نخواهد بود. شايسته است در دوران پساز بحران، با بازنگري در نظام آموزشي كشور سرفصلهاي ويژه و هدفمندي بهمنظور شناخت درست، درك، پذيرش و مديريت بحران و نحوه برخورد با آن درنظر بگيريم و براي مواجهه با رويدادهاي آينده بسازيم و ساخته شويم و فراموش نكنيم آن حكايت هميشگي را كه: «ناگهان چه زود دير ميشود».