نويسنده مطرود
مرتضي ميرحسيني
سال 2003 در چنين روزي، هاوارد فاست نويسنده رمانهاي مهمي مثل اسپارتاكوس و آخرين مرز از دنيا رفت. او به نسلي از روشنفكران و نويسندگان غربي تعلق داشت كه در جستوجوي عدالت اجتماعي به كمونيسم گرويدند و بعد زماني كه جنايتهاي استالين و استبداد شوروي برملا شد از شرق بريدند و موضع خودشان را تعديل كردند. سال 1950 براي اهانت به كنگره مجرم شناخته و به سه ماه زندان محكوم شد و بعد از آزادي نيز با فشارها و محدوديتهاي زيادي از سوي دولت امريكا مواجه بود. سال 1953 به عنوان نويسندهاي كه پاي حرف درستي كه ميزند ايستاده است و «با قلمش از حقوق و آزادي انسانها دفاع ميكند» جايزه جهاني استالين را بُرد و به واسطه ابرقدرت شرق، رمانهايش در شمارگان ميليوني به زبانهاي مختلف ترجمه و منتشر شدند. اما اين دوره كوتاه بود و دوام نيافت. در يكي از شمارههاي اواخر بهار 1956 روزنامه ديلي وركر (ارگان حزب كمونيست امريكا)، با خشمي دركشدني نوشت اعدامهاي دوره استالين و خشونتهاي حكومتي كه وي در راس آن بود «اعمال وحشيانهاي است كه تا ابد در ذهن انسانهاي متمدن باقي خواهد ماند.» فاست فرزند يك كارگر نيويوركي بود و از مكتب زندگي درسهاي زيادي آموخت. راستي و درستي را در انسانها مياستود و شيفته آزادي و عدالت بود. باور داشت تنها چيزي كه به زندگي معنا ميدهد «شرف انسان است.» در رمان امريكايي مينويسد: «اغلب زماني بس دراز ميخواهد تا يك مرد همهچيز را به روشني دريابد، اما سرانجام وقتي آن را به روشني دريافت، اگر به اندازه كافي دل داشته باشد، ميتواند راهي دراز پيش بگيرد.» خودش نيز چنين كرد. به قول يورگن روله، هاوارد فاست بعد از بريدن از شوروي، تا روزي كه زنده بود از هر بيعدالتي و زشتي در هر جايي كه رخ ميداد انتقاد ميكرد. بيشتر آثار او، همچون مهاجران، امريكايي، شهروند تام پين و موسي به فارسي ترجمه شدهاند و همه آنها هنوز هم بعد از گذشت چند دهه از زمان اولين انتشار، بسيار جذاب و خواندنياند.