بحران، خرد ميطلبد
مسعود غفاري
وقتي در مورد مواجهه با خبرهاي رسمي و غيررسمي و آشفتگيهاي روحي حاصل از تناقضهاي موجود صحبت ميكنيم، با كمال تاسف نخستين موضوعي كه بايد به آن اشاره كرد، اين است كه بخشي از مردم اعتمادي به خبرهايي كه از كانالهاي رسمي به دستشان ميرسد، ندارند و در نتيجه در چنين فضايي، شايعه فرصت گسترش و حضور پيدا ميكند. روي ديگر ماجرا اين است كه شايد برخي اطلاعات اگر به صورت كاملا مشخص و واقعي به دست جامعه برسد پيامدهاي بدتري داشته باشد، اين البته مساله سياستگذاري را پيش ميكشد و براي همين است كه مديريت بحران بسيار سالم، شايسته و مبتني بر منطق لازم است تا در چنين شرايطي مشغول به كار باشد.
ستاد بحران بايد اتاق فكري داشته باشد كه براي نحوه اعلام آمار مبتلايان، بهبوديافتگان و درگذشتگان به شيوه روشنتر و صحيحتري تصميم بگيرد. شايد اين به معناي تشكيل دادن سايتي باشد كه بتوان مشخصات و ويژگيهاي سني مبتلايان و درگذشتگان را در آن يافت، شايد اينگونه با مشخص شدن هويتها مردم بتوانند قدم پيش بگذارند و موارد مشابه در خانوادهشان را معرفي كنند تا اعتمادي همگاني پديد آيد و ثبت موارد هم دقيق و روشن انجام شود. در حال حاضر از ديد من نوعي بههمريختگي و متاسفانه، شلختگي در كارها ديده ميشود.
در مقابل اين شرايط بايد از يك توصيه كلي بهداشت رواني براي مردم استفاده كرد، اين توصيهاي است كه همواره به مراجعانم دارم: هر گاه با مشكلي روبهرو شديد از اتفاقات كوچك روزمره مثل خرابي ماشين تا بحران بزرگي مثل شيوع كرونا يك اصل ساده وجود دارد؛ كمي درنگ كنيم و ببينيم با توجه به شرايط چه گزينههايي پيشرو داريم. گزينههايي كه براي حل مشكلات و مواجهه با مسائل وجود دارد همواره نسبي هستند، اما گزينه كمهزينهتر، منطقيتر، خردمندانهتر و علميتر را ميتوان يافت و آن را به اجرا درآورد. در شرايط فعلي هم اين مورد مصداق پيدا ميكند؛ در مواجهه با خبرها و واقعيتهاي شيوع اين بيماري بايد علميترين گزينه را بپذيريم. امروز آن گروه از پزشكان كارآمد و شايسته جامعه ما روي بهداشت فردي تاكيد بسيار دارند و كاري كه از دست ما برميآيد رعايت همين اصول است و اجتناب از حضور در مراكز پرجمعيت.
من سياستمدار نيستم و شايد اين نظر براي سياستمداران پذيرفتني نباشد، اما به عنوان متخصص روان پيشنهادم براي كساني كه در شرايط فعلي مشغول به خبررساني رسمي هستند، اين است كه تا ميتوانند خبرهاي درست را منعكس كنند. منِ مخاطب در اين شرايط اگر از يك منبع رسمي خبري دريافت كنم كه روز بعدش نادرستي آن مشخص ميشود، اعتبار آن منبع پيش من از دست خواهد رفت. اگر خبررساني نكنيم، بهتر از اين است كه خبرهاي نادرست بدهيم. همين حالا بحران را ميتوان در خيابانهايي كه ديگر شور و حال عيد ندارند، پيدا كرد. در اين شرايط بحراني (كه نمونهاش را دستكم من به خاطر ندارم) بايد عالمانهتر، خردمندانهتر و با انديشه دانشبنيان برخورد كنيم.