پس از حمله امريكا به مقرهاي حشدالشعبي در عراق براي بسياري اين سوال مطرح شد كه اگر امريكا با ترور سردار سليماني به دنبال كاهش تهديدات عليه خود بوده پس چرا كماكان به پايگاههاي آن حمله ميشود و در پاسخ نيروهاي مقاومت عراقي را مورد هدف قرار ميدهد كه هيچگونه مسووليتي در اين حملات نداشتهاند. محمد صالح صدقيان در گفتوگو با «اعتماد» معتقد است اگر مقاومت پس از ترور سردار سليماني قويتر نشده باشد، ضعيفتر هم نشده است. مشروح اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد.
امريكاييها تصور ميكردند پس از ترور سردار سليماني وضعيت امنيت آنها در اين كشور بهبود پيدا كند. آيا اين اتفاق رخ داده يا اينكه دچار اشتباه محاسباتي شدهاند؟
امريكاييها سادهانگارانه به موضوع نگاه نميكنند آنها ميدانند اگرچه قاسم سليماني را ترور كردند اما سيستمي كه پشت سر او قرار داشت كماكان پابرجاست. همچنين امريكاييها ميدانند كه با شهادت سردار سليماني همه چيز به پايان نرسيده است. اما شهادت سردار سليماني يك پيام از سوي امريكا بود براي محور مقاومت؛ مايك پمپئو وزير خارجه ايالات متحده حدود يك سال پيش در سفري كه به بغداد داشت رسما به نخستوزير و رييسجمهور عراق اعلام كرد كه ما قصد داريم دستهاي ايران را از عراق قطع كنيم. او رسما نيز اعلام كرد كه بايد از ايران دور شويد. اين يك پيام واضح و روشن از سوي امريكا بود. جان بولتون مشاور امنيت ملي سابق رييسجمهور امريكا نيز مشابه اين سخنان را بيان كرده بود. امريكا نيز در عمل نشان داد كه چنين استراتژي را دنبال ميكند. هنگامي كه طي ماههاي گذشته تظاهرات در لبنان و عراق آغاز شد، هدف اصلي ضربه زدن به سياستهاي ايران در منطقه بود. طي اين مدت نيز امريكاييها بارها اعلام كردند چالش اصلي ما با ايران نفوذ اين كشور در منطقه و برنامه موشكي آن است كه
هر دوي آن به نحوي مربوط به اسراييل و عربستان ميشود.اكنون نيز پس از به شهادت رساندن سردار سليماني همين رويه را دنبال ميكنند. در حملهاي كه اخيرا در جنگندههاي امريكايي به پايگاههاي حشدالشعبي در عراق انجام دادند دليل آن را حمله به پايگاه امريكاييها در عراق به نام التاجي اعلام كردند. تاكنون هيچكس مسووليت حمله به اين پايگاه را نپذيرفته و محور مقاومت و حشدالشعبي عراق نيز اعلام كردند دست به چنين اقدامي نزدهاند. پيش از ترور سردار سليماني نيز يك حمله به پايگاه k1 در كركوك صورت گرفت و به تلافي آن امريكاييها نيروهاي مقاومت در البوكمال را هدف قرار دادند و مشخص نشد عامل اصلي اين حمله كدام گروه بوده است. بعدتر نيز نيويوركتايمز در گزارشي عنوان كرد كه اين حمله توسط داعش صورت گرفته تا از اين طريق يك درگيري بين نيروهاي امريكايي و حشدالشعبي ايجاد كند. اكنون حمله به پايگاه التاجي را بهانه كردند تا به نيروهاي مقاومت عراقي حمله كنند در صورتي كه تاكنون هيچكس مسووليت اين حمله را بر عهده نگرفته است. تاكنون نيز حمله به تاجي مشكوك به نظر ميرسد. در بيانيهاي كه رييسجمهور عراق نيز منتشر كرد هيچكس در آن محكوم نشد و اين تنها امريكاييها هستند كه مدعي حمله از سوي نيروهاي مقاومت عراقي هستند. به اين بهانه حملههاي گسترده به نجف، كربلا و جرف الصخر انجام دادهاند. جرف الصخر از اهميت بالاي استراتژيك براي حشد برخوردار است. چراكه اين منطقه اولين جايي است كه داعش توانست در عراق وارد آن شود. از طريق آن نيز، هم ميتوان بر بغداد و هم اماكن زيارتي عراق كنترل داشت. اكنون كل اين منطقه در اختيار حشد قرار دارد و اقدام امريكا در هدف قرار دادن اين منطقه بسيار مشكوك است. البته اين اقدام امريكاييها يك شيوه قديمي است چراكه از اين طريق قصد دارند بر نيروهاي محور مقاومت در عراق كه نزديك به ايران هستند فشار وارد كنند.
آيا به نظر شما پس از ترور سردار سليماني در عراق جنگ نيابتي ميان ايران و امريكا در اين كشور گسترش پيدا كرده است؟
تاكنون هيچ چيز جديدي رخ نداده است. واقعيت آن است اقداماتي كه امريكاييها قصد داشتند به وسيله بعثيهاي عراق و پولهاي عربستان انجام دهند به نتيجه نرسيده است. اگر از ابتداي تظاهرات در عراق و لبنان نگاه كنيم وضعيت نيروهاي مقاومت بهبود يافته است و موضع آنها نيز كماكان قوي است.
ضربههايي كه طي دو شب گذشته از سوي امريكا به نيروهاي حشدالشعبي وارد شد دو پيام مشخص دارد. اول اينكه اين موضوع نشان ميدهد افرادي كه طي ماههاي گذشته براي تضعيف نيروهاي مقاومت در عراق اقداماتي را انجام دادند شكست خوردهاند. از همين رو امريكا از اين طريق تلاش كرد به نيروهاي خود در عراق اين پيغام را ارسال كند كماكان ما حضور داريم و به اقدامات خود ادامه ميدهيم. پيام دوم براي جمهوري اسلامي بود تا عنوان كند ما كماكان حضور داريم و من فكر ميكنم اگر امريكا با به شهادت رساندن قاسم سليماني و ابومهدي مهندس به اهداف خود رسيده بود دست به اين اقدامات نميزد. چراكه به نظر ميرسد پس از به شهادت رساندن آنها چيزي تغيير نكرده است.
نيروهاي مقاومت اكنون اگر قويتر نشده باشند ضعيفتر هم نشدهاند. هدف اصلي امريكاييها رو در رو كردن حشدالشعبي با مردم عراق است. آنها در اين كار نيز ناموفق بودند. آنها تلاش كردند تا حشد را تضعيف كنند كه اين كار نيز ميسر نشد. البته نميتوان خلئي را كه شهادت سردار سليماني و ابومهدي مهندس در عراق به وجود آورد را ناديده گرفت. مساله عدم راي اعتماد به توفيق علاوي را ميتوان به دليل همين خلأ دانست.
اخيرا آقاي صدر مصاحبهاي عنوان كرد كه از رفتوآمد مقامهاي نظامي ايران به عراق كاسته شده است آيا به نظر شما استراتژي ايران در پرونده عراق پس از ترور سردار سليماني تغيير كرده است؟
بعد از قاسم سليماني تغييري در اين زمينه نديدم. اما در داخل عراق بسياري گروهها از جمله كردها، سنيها و بخشي از شيعيان نسبت به حضور ايرانيها در عراق انتقاد ميكردند. ايران بارها اعلام كرد حضور سردار سليماني در راستاي كمك به عراق بوده و بارها اعلام كرد كه اگر نميخواهيد، خارج خواهيم شد. مقتدي صدر نيز در مصاحبه اخير خود اعلام كرد كه ايرانيها هيچگونه دخالتي در تعيين نامزد نهايي نخستوزيري انجام ندادند. ايران نيز بارها به عراقيها عنوان كرده كه اگر از ما كمك بخواهيد حضور پيدا ميكنيم. در ديداري كه با نوري مالكي نخستوزير اسبق عراق داشتم روايت كرد در ديداري كه با سردار سليماني داشته از او گلايه كرده چرا از عادل عبدالمهدي حمايت ميكنيد؟ سردار نيز در پاسخ گفت عادل عبدالمهدي گزينه ما نبود بلكه خود شما بوديد كه وي را پيشنهاد كرديد وقتي كه او را مطرح كرديد بنده نيز پذيرفتم و رفتم تا تمامي طرفها را براي نخستوزيري ايشان قانع كردم. عبدالمهدي گزينهاي بود كه هم از سوي نجف، مقتدا و ساير گروههاي سياسي مورد تاييد قرار گرفت و اصلا گزينه انتخابي ايران نبود. واقعيت امر اين است كه حاج قاسم دقيقا اين نقش را در عراق ايفا ميكرد و با افراد مختلف وارد رايزني ميشد تا همه گروهها را به يكديگر نزديك كند و بيشتر نقش هماهنگكننده ميان اين گروهها را ايفا ميكرد. اين خلأ زماني مشخص شد كه كابينه علاوي مورد تاييد قرار نگرفت چراكه كسي مانند سردار نبود تا ميان همه گروهها رايزني كند. سفر آقاي شمخاني به عراق نيز در اين چارچوب بود تا نشان دهد كه ايران ميتواند نقش سابق را در صورت درخواست عراقيها ايفا كند و همچنين اين پيام را به عراقيها رساند كه هرگاه احساس كرديد حضور ما به ضرر شماست ورود نخواهيم كرد. آنگونه كه خبر دارم در سفر آقاي شمخاني به عراقيها اين پيغام داده شد كه هر فردي را كه فكر ميكنيد ميتواند براي عراق مفيد باشد تعيين كنيد و ما از آن حمايت خواهيم كرد و در اين زمينه نيز كمكي بخواهيد همراهتان هستيم.
واقعيت آن است كه امريكا، بعثيها و عربستان به دنبال بر هم زدن اوضاع عراق هستند. به خصوص بعثيها و عربستانيها بسيار هماهنگ در اين زمينه مشغول به كار هستند. اينها نميخواهند عراق ثبات داشته باشد. حتي گزينههايي كه اين گروهها براي نخستوزيري مطرح ميكنند به حدي ضعيف هستند كه نميتوان نامي از آنها برد. اين گروه قصد دارند نخستوزير را مورد تمسخر قرار دهند و همين وضعيت بلاتكليفي ادامه پيدا كند.
به نظر شما مردم عراق چه زماني ميتوانند اين وضعيت جنگ نيابتي ميان ايران و امريكا را تحمل كنند و آيا ممكن است روزي بين اين دو كشور يكي را انتخاب كنند؟
البته موضوع جنگ نيابتي جاي تامل بيشتري دارد اما درخصوص مردم عراق بايد گفت كه آنها ۱۸ سال است كه درگير جنگ هستند. از همين رو ما يك ريش سفيد و شخصيت وطني عراقي را نديديم كه وارد كار شود تا بتواند مسائل مربوط به كشور را حل كند چرا كه عراق نياز به فردي دارد كه از سوي همه طرفها مورد پذيرش باشد. اين نقشي در عراق است كه يك خلأ در خصوص آن وجود دارد. پيشتر مرحوم محمد باقر حكيم ميتوانست اين نقش را ايفا كند. از همين رو چنين شخصيتي وجود ندارد. بهطور مثال اگر مقتدي صدر را مشاهده كنيم هرروز يك موضع اتخاذ ميكند و قابليت حل بحران ندارد. ساير افراد نيز در همين شرايط قرار دارند. كردها و سنيها نيز در همين شرايط قرار دارند. واقعيت آن است بهطور شخصي در مورد برهم صالح اين اعتقاد را داشتم ولي در عمل چنين چيزي از او نديدم. از قبل اعتقاد داشتم اگر يك سني، كرد يا شيعه وطني اگر توانايي نخستوزيري دارد بايد او را بر اين مسند قرار داد. اين خلأ جدي در عراق وجود دارد. حتي مرجعيت عراق نيز نه به صورت مستقيم وارد عمل ميشود نه بهطور كامل خود را كنار ميكشد چراكه حتي يك موضع قاطع از مرجعيت نجف نديدم. بعضيها اين رويكرد را قبول دارند ولي به شخصه عقيده دارم ما يك كانون براي اجماع ميخواهيم و چشمانداز روشني براي آينده در اين زمينه نميبينم.
آيا به نظر شما با توجه به اين شرايط امريكاييها عراق را ترك خواهند كرد؟
مساله خروج امريكا از عراق بايد با يك اجماع ملي همراه باشدو همه بايد آن را بپذيرند. اكنون اين فضا را در عراق شاهد نيستيم چراكه كردها و سنيها چنين خواستهاي ندارند. شيعيان نيز در اين زمينه يكپارچه نيستند. بايد در اين زمينه واقعبين بود و بايد همه را قانع كرد كه حضور امريكا در داخل عراق به ضرر آنهاست و اين موضوع تبديل به خواست عمومي شود. اگر بناست چنين اتفاقي در عراق رخ دهد بايد با كردها، سنيها و مرجعيت وارد گفتوگو شد.