مراقبت از روان كودكان در دوران شيوع
دور شو اي ويروس بدجنس!
زهرا چوپانكاره
روزهايي كه ديگر مشخص شد آن ويروس تازهاي كه از ووهان سرزده و ناگهان مثل بختك افتاد روي تن مردم چين، شوخي ندارد و قرنطينهها شروع شد و امري عادي مثل شستن درست دستها ناگهان شكلي آييني و حياتي به خودش گرفت، گروهي از نويسندگان چيني دست به كار نوشتن و تصويرگري كتابي شدند براي كودكان تا تصوير روشنتري از اين روزهاي تازه به آنها بدهند. تصويري كه قرار است، واقعيتها را به آنها بگويد و در كنارش البته تا جايي كه ميتواند ترسهاي بيشكل را كنار بزند. اين كتاب را چند روز پيشتر نشر طوطي با نام «دور شو اي ويروس بدجنس!» ترجمه كرد و با امكان دانلود رايگان در اختيار قرار داد تا در كنار همه اين خبرهاي ترسناكي كه در خبرها و شبكههاي اجتماعي دست به دست ميچرخد، مرجعي هم باشد كه با شكل و رنگ و جملههاي ساده واقعي در مورد اين ويروس برايشان توضيح دهد. حالا دو، سه هفتهاي هست كه موج نشستن در خانه و قرنطينه خودخواسته در ميان خانوادهها شروع شده و چارهاي نيست جز جديتر گرفتن آن. در اين موقعيت براي پيشگيري از اضطراب و ناآرامي كودكان چه ميشود كرد؟ اين سوالي است كه مادر و پدرهاي بسياري دارند به شيوه خودشان هر روز با آن مواجه ميشوند و برايش پاسخ پيدا ميكنند.
«دلش براي بقيه تنگ ميشود، چند روز پيش زنگ زده بود به دوست من گفته بود: خاله باور كنيد من كرونا ندارم، خونهمون تميزه بياين اينجا!» پسر سه سال و نيمه تصويرش از بودن و نبودن ويروس به تميزي خانه و دستها گره خورده و الان خيلي برايش راحت نيست كه ببيند وقتي خانه تميز است چرا كسي نميآيد. حسني يك پسر ديگر هم دارد 13 ساله كه حالا ديگر نوجواني است و تصويرش از وضعيت كاملا روشنتر است. خودش ترجيح ميدهد كه در خانه بماند و كلاسهاي مدرسه را از طريق گروه اينترنتيشان پيگيري كند و ديگر حتي تا مغازه هم نرود:«ميداند كه شرايط بد است و بايد در خانه بماند. پسر همسايهمان هم كه يك سال از او كوچكتر است و گاهي ميآيد، دم در كه با هم حرف بزنند به بهانه درس رد ميكند تا قرنطينه رعايت شود. به نظرم هر قدر براي دوستش سخت است و حوصلهاش سر ميرود براي پسرم اين طور نيست.» او ميگويد، بچهها انگار آيينه خانوادهها هستند، هر قدر خانواده شرايط تازه را بپذيرد و رعايت كند، پذيرش و رعايت آن براي بچهها هم راحتتر ميشود. در اين مدت كار حسني شده درست كردن غذاهايي كه بچهها بيشتر دوست دارند و سرگرم كردنشان با فيلم و كارتون آنلاين و بازي فكري و پلياستيشن. ضرباهنگ زندگي بيشتر به كام بچهها تنظيم شده است. هليا كلاس پنجم دبستان است. دو هفته است، بخش كوتاهي از روزش را كه قبلا در مدرسه ميگذشت حالا جلوي تلويزيون و پاي مدرسه از راه دور شبكه آموزش ميگذراند. خانم معلمشان زودتر از اين برنامهها پيش رفته بوده و حالا همراه تلويزيون درسها را مرور ميكند و بنا بر آنچه ميداند از درس معلمهاي تلويزيوني انتقاد هم ميكند. ديگر چه؟«با عروسكم بازي ميكنم، كاردستي درست ميكنم، از اينترنت كاردستيهاي جديد ياد ميگيرم.» هليا دوست دارد برود بيرون، ميگويد اينقدر به ديوار نگاه كرده كه به قول خودش دارد، ديوانه ميشود اما با همه اينها قصد بيرون رفتن هم ندارد:«نه اينكه بترسم اما فقط فكر ميكنم اگر آدم اين بيماري را نگيرد، بهتر است. توي خانه امن است، نه ويروس هست و نه چيزي براي همين بايد توي خانه بمانيم.» در ذهن هليا تا وقتي اين بيماري هست تنها موقعي ممكن است لازم شود، بيرون بروند كه همه خوراكهاي توي خانه تمام شده باشد.
بگذاريد حرف بزنند
با آنها حرف بزنيد
به اين وضعيت ميگويند بحران اما به قول كتايون رازجويان، فوق تخصص روانپزشكي اطفال اين بحران از جنس بحران پس از سيل و زلزله و اقدامات نظامي هم نيست. بحراني ناگهاني و ناشناخته پيش روي ما قرار گرفته است كه هيچكس برايش آمادگي نداشته:«در چنين شرايطي زمان ميبرد تا همه بتوانند خودشان را با وضعيت تطابق دهند. يعني حتي بچهها كه مدرسه نرفتن را دوست دارند هم بايد بپذيرند كه اگر مدرسه نميروند از خانه هم نميتوانند، خارج شوند. در اين شرايط واكنش والدين اهميت زيادي دارد، آنها هستند كه بايد بتوانند با ساختار جديد تطابق پيدا كنند، برنامهريزي و زمانبندي كنند و بدانند كه در اين شرايط چه اطلاعاتي را چگونه به بچهها بدهند.» به گفته رازجويان شرط اصلي براي اين تقسيم اطلاعات اين است كه پدر و مادرها خودشان هم بدانند كه در اين وضعيت نبايد بار خبرهاي اضافه و نادرست را به خودشان تحميل و واكنششان به اين خبرها را ناخودآگاه در محيط خانه منتقل كنند:«ترس در اين شرايط بسيار خوب است، ترسي كه به خانوادهها يادآوري كند نبايد از خانه بيرون بروند و بهداشت را رعايت كنند اما ترسي كه از حد بگذرد، تبديل ميشود به همين مواردي كه با كوچكترين علايمي راهي بيمارستانها ميشوند، درصد انتقال بيماري را بالا ميبرند و كادر درمان را هم ببيشتر به مخاطره مياندازند. اين دو نوع واكنش خانواده و تاثيرش روي بچهها خيلي مهم است.» اينجاست كه پاي تاثيرگذاري حفظ برنامه درسي به ميان ميآيد. آنچه از شبكه آموزش پخش ميشود با تمام محدوديتهايي كه دارد و كلاسهاي درس آنلاين و پيگيريهايي كه برخي از مدارس از دانشآموزان انجام ميدهند در شرايط ماندن در خانه تبديل ميشود به پلي به بيرون از اين شرايط ناگهاني:«درسهايي كه تلويزيون پخش ميكند و مدرسههايي كه از طريق سايتهايشان مشغول به كار هستند در اين شرايط روتين زندگي بچهها را حفظ ميكنند. اين بچه هر روز يك برنامه درسي دارد كه ميداند بايد وقتش را روي آن بگذارد، حس ميكند برنامه دارد، امتحان دارد يعني رها نشده و هنوز به يك جايي وصل است.» بعد از اين روزمرگيها نوبت به پدر و مادرها ميرسد كه برخلاف آن روزهايي كه زندگيشان بيشتر در خارج از خانه و پي كار و امور ديگر ميگذشت حالا در اين فرصت ببينند كه چطور ميتوانند دوباره خانوادهشان را پيدا كنند و با هم وقت بگذرانند:«با بچهها غذا درست كنيد، با هم ظرف بشوييد، به آنها اجازه دهيد مسوول برخي از كارهاي خانه شوند و مهمتر از همه اينكه با هم حرف بزنيد. بچهها ترسها و سوالاتي دارند كه بايد بيان و شنيده شوند. به حرفهاي آنها گوش بدهيد و نشان بدهيد حس آنها را هر چه كه هست، درك ميكنيد و بعد نشان دهيد كه راهكار داريد. آنها بايد بدانند شرايط و ترسهاي توي ذهنشان هر قدر هم كه سخت باشد، شما كنارشان هستيد و برايشان توضيح ميدهيد كه از همه اين مراحل در كنار هم ميگذريد.»
همه اينها شايد شروع يك دوره طولاني باشد، طولانيتر از آنچه در ذهن داريم. با وجود خبرهاي خوشي كه از كنترل شيوع در چين ميرسد، شرايط بسيار متفاوت واكنش به اين بيماري در كشور و البته گسترش آن در ساير كشورها نشان ميدهد كه همچنان بايد در دوره آمادهباش به سر ببريم. براي همين است كه اين روانشناس به خانوادهها توصيه ميكند:«امسال سال راحتي نخواهيم داشت. اتفاقات پشت سر هم ما را غافلگير كردند و حالا با اين وضعيت سعي كنيد، دورتر از حال حاضر را ببينيد و به آن فكر كنيد تا مثلا ادامهدار شدن شرايط غافلگيرتان نكند. در اين فرصت يك سري از آموزشهاي بهداشتي را جدي بگيريد. آموزش شستن دستها، نحوه سرفه و عطسه كردن و اينكه چه كنيم كه مريض نشويم يا اگر كسي بيمار شد چه بايد كرد را بايد با بچهها تمرين كنيد. خود خانوادهها هستند كه با ماندن در خانه بايد مسووليتپذير نشان دهند و بعد اين مسووليتپذيري را به فرزندانشان هم انتقال دهند. به آنها بياموزيد كه بايد صبوري كنند و البته اميد بدهيد كه با رعايت اين موارد بالاخره از اين شرايط بيرون خواهيم آمد.»
آنهايي كه موقعيت و شرايط كاري و اجتماعيشان اين بخت را برايشان داشته كه در خانه بمانند و بچههايشان را همراهي كنند اين روزها سخت مشغول كارند. تبديل آنچه در ميان در و ديوارهاي خانه هست به تجربهاي تازه غيرتكراري كه توان نگه داشتن بچهها را داشته باشد، كار چندان راحتي نيست. خانه تبديل شده به محكمترين پناهگاه و حالا تبديل كردن اين پناهگاه براي بچهها به جايي كه حكم زندان نداشته باشد، كاري است تماموقت، يك بازي تازه كه اغلب پدر و مادرها و بچهها تاكنون تجربهاش نكرده بودند.
آموزش شستن دستها، نحوه سرفه و عطسه كردن و اينكه چه كنيم كه مريض نشويم يا اگر كسي بيمار شد چه بايد كرد را بايد با بچهها تمرين كنيد. خود خانوادهها هستند كه با ماندن در خانه بايد مسووليتپذير نشان دهند و بعد اين مسووليتپذيري را به فرزندانشان هم انتقال دهند. به آنها بياموزيد كه بايد صبوري كنند و البته اميد بدهيد كه با رعايت اين موارد بالاخره از اين شرايط بيرون خواهيم آمد.