گانتز در دست اعراب
قاسم محبعلي
بني گانتز با حمايت نمايندگان عرب پارلمان رژيم صهيونيستي موفق شده است كه اكثريت لازم براي نخستوزيري در سرزمينهاي اشغالي فلسطين را به دست بياورد. بلوك اعراب كه تحت عنوان فهرست مشترك در كنست رژيم اشغالگر حضور دارند، اگر چه گفتهاند كه در تركيب كابينه نمايندهاي نخواهند داشت، اما وعده دادهاند كه براي بركناري بنيامين نتانياهو از قدرت، به بنيگانتز به عنوان نخستوزير راي خواهند داد. در چنين شرايطي، دولتي كه توسط بني گانتز تشكيل شود، يك دولت اقليت خواهد بود كه براي ادامه قدرتش نياز به راي گروهي خاص يعني شهروندان عربتبار يا عرب-اسراييليها دارد. در نتيجه ميتوان گفت، ادامه حكومت گانتز بستگي به رفتاري خواهد داشت كه با فلسطينيان دارد. از اين جهت ميتوان گفت تغيير مهمي در جامعه سياسي اسراييل اتفاق افتاده است. بر خلاف دوران حاكميت نتانياهو كه تمامي رفتارهايش عليه فلسطينيان و به ضرر اعراب بود، دولتي كه تحت رهبري بني گانتز تشكيل شود، حتي اگر تمايل هم داشتهباشد نميتواند تصميماتي عمده اتخاذ كند كه به ضرر فلسطينيان باشد، چرا كه بلافاصله حمايت فهرست مشترك را از دست خواهد داد. بلوك عرب اسراييليها توانسته است در انتخابات اخير ۱۵ كرسي به دست بياورد كه دو كرسي بيشتر از انتخابات پيشين، در اين شرايط بلوك اين فهرست به سومين حزب قدرتمند در كنست رژيم اشغالگر تبديل شده است. در نتيجه ميتوان تصور كرد كه اين اتفاق و احتمال نخستوزيري بني گانتز تا حدودي به نفع اعراب و فلسطينيها تمام ميشود و دست كم ميتواند تا حدي خواستههاي حداقلي فلسطينيها را تامين كند. گرايش سياسي چپ ميانه حاميان بني گانتز، باعث ميشود كه دولت او دولت ميانهروتري به نسبت نتانياهو باشد و از اين جنبه هم ميتواند برخي از تنشهايي را كه در سرزمينهاي اشغالي وجود دارد، كاهش دهد. يكي از چيزهايي كه بايد در مورد آينده سياسي فلسطينيان در نظر گرفت اين است كه آيا بايد ديد كه آيا گانتز به اجراي طرح به اصطلاح صلح يا آنچه امريكاييها به عنوان «معامله قرن» از آن ياد ميكنند، پايبند است يا آماده مذاكره براي طرح ديگري است. علي رغم اينكه گرايش سياسي ائتلاف تحت رهبري بني گانتز نسبت به نتانياهو متفاوت است و به چپ ميانه تمايل دارد، اما نبايد فراموش كرد كه يكي از اصليترين بنيانهاي انتخاب او به عنوان نخستوزير مكلف، اظهار تمايل آويگدور ليبرمن و حزب راستگراي «اسراييل خانه ما» به نخستوزيري او بود.
در عين حال از ميان رهبران ائتلاف آبي- سفيد كه به گرايش چپ ميانه مشهور است، در واقع بخش عمدهاي از چهرههاي اصلي سوابق نظامي و جنگي دارند، از جمله شخص بني گانتز كه پيش از اين رييس ستاد مشترك ارتش اسراييل بود يا گابي اشكنازي و موشه يعلون. ماهيت رفتار و سياست اين افراد به فلسطين و فلسطينيان تفاوت خيلي جدي و بنيادين با نتانياهو و ليكود ندارد. شايد از بعضي جنبهها نسبت به فلسطينيان ديدگاههاي افراطيتري داشتهباشند. آنچه در رويدادهاي اخير اهميت دارد، نيازي است كه اين دولت جديد به اعراب پيدا كرده است. اين نياز و وابستگي به راي گروههاي سياسي عرب شايد باعث شود كه نتوانند هر زمان كه خواستند اراده و مطالبات بخش تندرو و افراطي يهودي را اجرايي كنند. شايد در آينده اگر فرصتي براي بني گانتز و حاميانش ايجاد شود كه بتوانند بخشي از كرسيهاي حامي حزب ليكود و نتانياهو را به سمت خود جذب كنند و بتوانند از طريق معاملهها و بده بستانهاي سياسي نياز خود را به راي ۱۵ كرسي فهرست مشترك از بين ببرند، شاهد باشيم كه دوباره سياستهاي تندروانه عليه فلسطينيان از سر گرفتهشود. با رويدادهايي كه در حال حاضر در سرزمينهاي اشغالي رخ ميدهد، ميتوان اميدوار بود كه بنيامين نتانياهو مانند سلفش ايهود اولمرت، به دليل اتهامهاي فساد و ارتشا از كار بركنار شود و از صحنه سياسي كنار رود. اقدامات نتانياهو در طول ۱۰ سال نخستوزيري متوالياش بسيار تند و افراطي بود، او نه تنها در راستا توسعهطلبي، اشغالگري، كشتار و سركوب فلسطينيان گامهاي تند و سنگيني برداشت بلكه عملكرد بسيار منفي و خطرناكي نيز در قبال ايران داشت. او شخصا يكي از افرادي بود كه نقش بسيار فعال و موثري در به شكست كشاندن توافق هستهاي برجام و راضي كردن دولت امريكا به خروج از آن بازي كرد. بخشي از سياست داخلي اسراييل به تحولات داخلي امريكا مربوط است. اگر دموكراتها در انتخابات آبانماه سال آينده پيروز شوند و روي كار بيايند، تصور نميكنم كه ديگر شانسي براي نتانياهو و جريان حامي او در اسراييل وجود داشتهباشد كه بتوانند بار ديگر قدرت را در اختيار بگيرند. اما بايد ديد در طول ماههاي آينده چه اتفاقاتي در واشنگتن و در سرزمينهاي اشغالي ميافتد و سرنوشت دولتي كه قرار است به رهبري بني گانتز در تلآويو تشكيل شود به كجا خواهد كشيد.