گفتوگوي «اعتماد» با محسن پيرهادي، منتخب تهران در مجلس يازدهم:
حوادث آبان 98 و هواپيماي اوكرايني تاثير چنداني در كاهش مشاركت نداشت
هليا برزويي| كمتر از 40 روز به پايان كار مجلس دهم باقي مانده و اين يعني حدودا همين مدت نيز باقي مانده تا اصولگرايان پيروز در انتخابات مجلس يازدهم، كار خود را در «خانه ملت» رسما آغاز كنند. جناح راست در حالي به پيروزي رسيد كه از يكسو مشاركت در پايينترين ميزان نسبت به تمامي ادوار گذشته انتخابات بود و از ديگرسو ردصلاحيت گسترده اصلاحطلبان از سوي شوراي نگهبان، ميدان رقابت انتخابات مجلس را براي جناح راست به ميدان خالي از رقيب تبديل كرده بود. در اين اوضاع و احوال اما باز هم اصولگرايان بيرقيب نماندند چراكه آنها در ميان خود نيز كم اختلافنظر نداشتند و همين تفاوت ديدگاه و تضاد منافع ميان طيفهاي متكثر جناح راست، روزهاي منتهي به انتخابات مجلس را به مجالي براي رقابت اصولگرايان- اصولگرايان تبديل كرد و اين رقابت چنان بالا گرفت كه كمتر از يك هفته مانده به موعد برگزاري انتخابات، دستكم 17 فهرستِ انتخاباتي اصولگرا روبهروي يكديگر ايستاده بودند. آنها البته دقيقه 90 درها را به روي رسانهها و ناظران بسته و هرطور بود، بر يك فهرست 30 نفره در پايتخت به عنوان ليست واحد شوراي ائتلاف اصولگرايان مهر تاييد زدند. بماند كه اين تفاهم پشت درهاي بسته نيز منجر به فروكش كردن انتقادهاي درونجناحي نشد و آنها تنها موفق شدند بهطور موقت سرپوشي بر آتش اختلافات خود بگذارند؛ اختلافاتي كه حالا با پايان رقابت انتخاباتي و در آستانه رقابت بر سر كرسي رياست پارلمان و ديگر كرسيهاي كليدي مجلس، بار ديگر سر باز زده است. فارغ از اين اختلافات دروني جناح پيروز در انتخابات مجلس يازدهم اما آنچه بهزعم بسياري ناظران به چالش اصلي مجلس آينده تبديل خواهد شد، حضور چهرههاي تندرو، تفاوت نگرش مجلس تماما اصولگراي يازدهم با دولت اعتدالي و مهمتر از اينها، مصائب و مشكلاتي است كه از سالهاي گذشته تاكنون به دليل فشار ناشي از تحريمها و مسائل سياست و نحوه تعامل جمهوري اسلامي با جامعه جهاني، به نحوي صدر تا ذيل كشور را به خود مشغول كرده است؛ آنهم در حالي كه به جز اين مشكلات حوزه سياست خارجي همچون برجام، FATF و معضلاتي از اين دست، برخي مشكلات حوزههاي فرهنگي، اجتماعي و سياست داخلي نيز طي سالها بلاتكليف و حل نشده باقي مانده و حال نوبت آن است كه مجلس اصولگراي يازدهم با آن دست و پنجه نرم كند. نكتهاي كه اما موضوع را با پيچيدگيهاي دوچندان مواجه ميكند، اين است كه 4 سال پيش، وقتي «ليست اميد» با تكرار سيدمحمد خاتمي و مشاركت چشمگير شهروندان، پيروز قاطع انتخابات مجلس دهم نام گرفت، هنوز نه دونالد ترامپ از خروج ايالات متحده از برجام خبر داده بود، نه خبري از اعتراضات معيشتي ديماه 96 و آبانماه 98 بود، نه درپي انهدام هواپيماي اوكرايني و حواشي آن، اعتماد عمومي شهروندان به حاكميت اينچنين دچار اختلال شده بود و نه البته، نگراني از ابتلا به كرونا، اينچنين اقتصاد ايران و جهان را به چالش كشيده بود. امروز اما تمامي اين مصائب بر دوش كشور سنگيني ميكند و در اين حال و اوضاع، قرار است كساني در «خانه ملت»، وكالت شهروندان را برعهده بگيرند كه حتي در كلام و روي كاغذ هم چندان همسويي و قرابتي با مطالبات شهروندان ندارند و بعضا در برخي موارد صراحتا با بعضي از اين مطالبات ابراز مخالف ميكنند. معضلي كه اين پرسش را پيش ميكشد كه اين مجلس، آنهم با آن اختلافات دروني چطور ميخواهد از شهروندان نمايندگي و اعتماد از دست رفته را احيا كند؟! به همين منظور به سراغ محسن پيرهادي، سخنگوي شوراي ائتلاف اصولگرايان در دوران انتخابات و ازجمله از راهيافتگان ليست اين شورا به مجلس يازدهم رفتيم و با او به گفتوگو نشستيم كه در ادامه ميخوانيد.
آقاي پيرهادي، بگذاريد از مقطع انتخابات و اختلافات دروني جناح راست آغاز كنيم؛ اصولگرايان چگونه در روز آخر انتخابات به ليست واحد رسيدند؟
شوراي ائتلاف نيروهاي انقلاب از ابتدا هم پيگير بود كه با يك ليست وارد عرصه رقابت شود و تمام تلاشش را براي رسيدن به ليست واحد به كار بست. به همين دليل، از آخرين فرصتي كه در اختيار داشت نيز استفاده كرد و در نهايت هم به ليست واحد رسيد.
اما چرا اين توافق زودتر حاصل نشد و در روز پاياني به وحدت ليست رسيديد؟
طبيعي است كه بسياري از مذاكرات در لحظه آخر به نتيجه ميرسد. شوراي ائتلاف اصولگرايان هم تمام تلاش خود را انجام داد و از ماهها پيش از انتخابات با احزاب، تشكلها و گروههاي جبهه انقلاب و جبهه پايداري، جلساتي برگزار كرد كه خروجي آن، به اين ترتيب بود كه سرانجام روز آخر به نتيجه رسيديم.
با وجود تاكيد اصولگرايان بر دستيابي به وحدت جناح راست، پيش از انتخابات بيش از 10 فهرست به عنوان ليستهاي اصولگرايان منتشر شد؛ با وجود اين، آيا ميتوان از وحدت اصولگرايان به معناي واقعي كلمه صحبت كرد؟
اختلافسليقه در جريان اصولگرا امري طبيعي است؛ چنانكه در جريان اصلاحطلب هم اين اختلافات وجود دارد كه بسياري از آنها رسانهاي نميشود و پنهان ميماند. بنابراين طبيعي است كه براي به وحدت رسيدن، اختلافاتي وجود دارد. با اين حال جناح راست، تمام و كمال به يك ليست واحد رسيدند و وحدت خود را هم ادامه ميدهند. همچنان كه فهرست انتخاباتي كه اصولگرايان ارايه دادند، از سوي مردم راي بالايي آورد.
باتوجه به اختلافات غيرقابلكتمان طيفهاي گوناگون اصولگرايان، آيا فكر ميكنيد جناح راست قادر به تشكيل فراكسيون اكثريت و يكپارچه در مجلس يازدهم خواهد بود؟
در پاسخ بايد بگويم بله، ميتوانند! البته بحث فراكسيون ممكن است در مجلس يازدهم تغيير كند.
چه تغييراتي قرار است ايجاد شود؟
در حال حاضر اطلاعات دقيقي ندارم. بايد ديد در مجلس، بنابر علايق، سلايق و نوع محبوبيتي كه فراكسيونها خواهند داشت، چه اتفاقي ميافتد. ممكن است در مجلس آينده شرايط متفاوت شود. به اين دليل كه آنچه عموم نمايندگان مجلس آينده، بر آن تاكيد دارند بحث كارآمدي مجلس است كه بايد به نوعي مجلس را چه در زمينه قانونگذاري و چه در زمينه نظارت، به جايگاه اصلي خود بازگرداند. همچنين بايد اعتماد از دست رفته را به مردم بازگرداند. بنابراين ممكن است آن تقسيمبنديهاي جناحي و سياسي كه مطرح است، در اين دوره قدري متفاوت دنبال شود؛ چون مساله اصلي فعاليت و كارآمدي مجلس است و نگاههاي جناحي و سياسي كه در گذشته از مجلس سراغ داشتهايم، در دوره آينده كمتر ميشود.
درميان انتقادهاي درونگفتماني، اصولگرايان به نحوه تدوين فهرست انتخاباتي، بعضا با لحني تند و صريح وارد ميدان شدند كه شايد يكي از مهمترين نمونهها، رويكرد حميد رسايي باشد. چنانكه در توييتي ليست اصولگرايان را ليستي متشكل از «اسپانسرها، دامادها، حرفگوشكنها و بيخاصيتها» توصيف كرد. منظور آقاي رسايي از هركدام از اين تعابير چيست؟
اين سوال را بايد از خود آقاي رسايي بپرسيد. ما چهرههاي بسيار شاخصي را براي كانديداتوري داشتيم و درنهايت با مصاحبهها، نظرسنجيها و جلساتي كه انجام شد، به ليست نهايي رسيديم. بنابراين آنچه آقاي رسايي ادعا كردهاند را بايد از خودشان پرسيد. فرآيندي كه در اين دوره براي انتخاب كانديداها طي شد، در هيچ گروه سياسي تا به حال سراغ نداشتهايم.
با تمامي اين تفاسير، اصولگرايان پيروز انتخابات شدند. اما درحالي كه بنابر اعلام شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان، بالغ بر 93 درصد مجموع اصلاحطلباني كه در سراسر كشور براي انتخابات نامنويسي كرده بودند، ردصلاحيت شدند. به نظر شما ردصلاحيت گسترده اصلاحطلبان تا چه ميزان در پيروزي اصولگرايان موثر بوده است؟
فكر نميكنم اين آمار درست باشد. شايد منظور شما از ردصلاحيت اصلاحطلبان، ردصلاحيت چهرههاي تندروي اصلاحطلب باشد يا آنهايي كه پروندههاي اقتصادي و مالي دارند كه توسط شوراي نگهبان و هيات نظارت رد صلاحيت شدهاند. اين به معناي آن نيست كه رد شدن كانديداهاي اصلاحطلب به دلايل سياسي باشد. جريان اصلاحطلب بايد علت اين قضيه را درون خود پيدا كند، نه اينكه به روند بررسي صلاحيتها اشكال وارد كند. تمام افرادي كه در اين دوره از انتخابات رد صلاحيت شدند، در مجلس دهم عملكردي داشتهاند اما عملكردشان مورد رضايت مردم نبوده است. تعدادي از افرادي كه تاييد صلاحيت شدند، در انتخابات مجلس دهم، شايد بالغ بر يك ميليون راي آوردند اما در اين دوره رايشان به ۳۰ الي ۴۰ هزار نفر رسيد. بنابراين مشكل از ردصلاحيت نبوده است؛ بلكه مردم ديگر به آنها اقبالي نداشتند؛ همانطوركه نظرسنجيهايي كه توسط مجموعههاي دولتي انجام شد، نارضايتي مردم از عملكرد دولت، فراكسيون اميد و شوراي شهر را نشان ميدهد. بنابراين از پيش مشخص بود كه مردم از اصلاحطلبان ناراضي هستند و طبيعتا يك عده از مردم راي ندادند و عدهاي ديگر به جريان رقيب راي دادند. به عقيده من شكست اصلاحطلبان بيشتر به دليل عملكرد خودشان بوده است، نه بحثهاي سياسي. حتي اگر دستگاه نظارت تمام كانديداهاي اصلاحطلب را هم تاييد ميكرد با اقبال مردم مواجه نميشدند.
اگر علت پيروزي اصولگرايان همچنين كاهش مشاركت، صرفا ضعف مجلس و دولت است، چرا در ادوار گذشته شاهد اين اوضاع نبودهايم؟
ما تا به حال در كشور چنين وضعيتي را نداشتهايم. در اين 40 سال چنين مجلس، دولت و چنين شوراي شهري را نداشتهايم، به حدي كه شخص رييسجمهوري در پايينترين سطح محبوبيت در نظرسنجيهاي دولتي قرار بگيرد و درصد محبوبيتش تكرقمي شود. در اين ۴۰ سال، در هيچ دورهاي، حتي در دوره دوم كه معمولا رييسجمهورها محبوبيتشان كمتر ميشود، شاهد اين نبوديم كه محبوبيت رييسجمهور وقت به زير 10 درصد برسد. جريان اصلاحات در چند سال گذشته به نقطهاي رسيد كه اميد مردم از كارآمديشان به طور كل نااميد شد. آقاي روحاني زماني كه بر سر كار آمد، گفت در 100 روز برخي از مسائل اساسي كشور را حل ميكند اما وضع مردم روزبهروز بدتر شد. به هر حال اين مسائل بر اعتماد مردم تاثير ميگذارد. در حوزه مديريت شهري هم در ادوار گذشته مسائل كمي و كيفي در شهر تهران رو به رشد بود اما در اين 2 سال و اندي، در تهران رشد و توسعه رو به صعودي نميبينيد. اين مسائل را به عنوان رقيب سياسي نميگويم، بلكه مردم اين موارد را ميبينند. در نتيجه تمام اين مسائل دست به دست هم ميدهد تا يك جريان سياسي اعتبار خود را از دست بدهد. البته اين امر تنها مختص به اردوگاه اصلاحطلبان نيست؛ بلكه در اصولگرايان هم صدق ميكند. اگر آنها نتوانند به وعدههاي خود عمل كنند، همين اتفاق براي اصولگرايان هم ميافتد.
اصولگرايان درحالي پيروز انتخابات شدند كه كمترين ميزان مشاركت در ادوار انتخابات رقم خورد. تاثير كاهش ميزان مشاركت را در پيروزي اصوالگرايان چطور ارزيابي ميكنيد؟
نميتوانم بگويم كه كاهش مشاركت يك فاكتور اصلي است. در پايتخت نفر اول ليست اصولگرايان حدود يك ميليون راي به دست آورد و اين نشان ميدهد كه اتفاقا مردم مشاركت هم كردند و به جريان اصولگرا راي قابل توجهي دادند.
اما آمار نشان ميدهد در تهران، ميزان مشاركت مردم 26 درصد بوده است.
به هر حال باقي افراد ليست حدود ۷۰۰ تا ۸۰۰ هزار راي به دست آوردند كه اين ميزان كمي نيست و با دور گذشته انتخابات مجلس كه اصلاحطلبان پيروز شدند، حدود ۲۰۰ هزار اختلاف دارد. حرف من اين است كه جريان اصلاحطلب و رسانههايشان اين هدف را دنبال نكنند كه ناكارآمدي خود را بهوسيله عدم مشاركت توجيه كنند. اصلاحطلبان بايد خود را از اين سياستزدگي رها كنند و به سراغ مشكلات كشور بروند. اين نوع از حرفهاي سياسي و جناحي تنها تا مقطعي پاسخگو است. اصلاحات چون دچار اين مشكل شده بود، با دوقطبيسازي و حرفهاي تند سياسي پيروز انتخابات ميشد، اما براي پس از پيروزي، هيچ برنامهاي نداشت و دچار ناكارآمدي بود. در نهايت مردم اين نارضايتي را در صندوقهاي راي نشان دادند و نه بزرگي به اصلاحطلبان گفتند.
شما ميگوييد كه اختلاف ليست اميد با ليست اصولگرايان ميزان كمي بوده است اما نفر اول ليست اصولگرايان در مقايسه با نفر آخر ليست اميد اختلاف كمي داشتند.
اختلاف را نگاه كنيد، اختلاف كمي نيست و حدود ۲۰۰ هزار راي تفاوت دارند. به نظر من اصلاحطلبان بايد به دنبال رفع مشكلات خود باشند.
كشور در سال 98 چند اتفاق مهم را پشت سر گذاشت. حوادث آبانماه و سانحه انهدام هواپيماي اوكرايني به باور بسياري ناظران و كارشناسان، نقش جدي در كاهش مشاركت انتخابات داشته است؛ نظر شما در اين رابطه چيست؟
نظرسنجيهاي انجامشده نشان ميدهد كه اين موضوعات حدود 4 تا 5 درصد در ميزان مشاركت تاثير داشته است. دليل اين كاهش مشاركت بيشتر به آن مربوط ميشود كه مشكلات مردم حل نشده است؛ لذا ميزان مشاركت هم پايين آمده است. اينكه به خاطر اتفاقاتي كه در اين مدت در كشور رخ داد، بگوييم مشاركت پايين آمده، نادرست است. منظورم اين است هر جرياني كه نتواند به وعدههايي كه ميدهد، پاسخگو باشد، اين اتفاق برايش ميافتد.
4 سال پيش كه اصلاحطلبان با شعار «اميد» موفق به جلب آراي عمومي شدند، دستكم در كلام، از بسياري از مطالبات مردم صحبت ميكردند. در اين مدت اما به نظر ميرسد همان مطالبات نيز افزايش يافته و بخشي از شهروندان به تعبيري از شعارهاي اصلاحطلبان نيز عبور كردهاند. علاوه بر اين، در مدت اخير 2 رويداد اعتراضي مهم در ديماه 96 و آبانماه 98 را پشت سر گذاشتيم. به نظر شما، اصولگراياني كه حتي در كلام هم چندان با اين مطالبات تشديدشده شهروندان همدل و همراه نيستند، چگونه ميخواهند بهويژه در پايتخت و كلانشهرها از مردم نمايندگي كنند و پيگير مطالبات مردم باشند؟
چرا شما ميگوييد اصولگرايان همراه مطالبات مردم نيستند؟! به هر حال هر جرياني يك گفتماني را براي مردم دارد. اصولگرايان هم شعارهايي را مطرح كردهاند كه مردم به آنها راي دادند. گاهي اصلاحطلبان هم وعدههايي دادهاند كه نتوانستهاند به آنها عمل كنند. به همين دليل هم اين انتخابات را واگذار كردند. به هر حال اين طبيعي است، جرياني كه بر سر كار ميآيد بايد يكسري حرفها و شعارهايي را مطالبه كند كه جامعه آنها را قبول كند و سپس به دنبال تحقق اين شعارها باشد.
اما اين پرسش كه اصولگرايان چگونه قرار است مطالبات مدني و سياسي مردم را پيگيري كنند بيپاسخ ماند.
براي اين مطالبات يك مصداق بياوريد.
به عنوان مثال اصولگرايان در قبال موضوع FATF قرار است چه كاري را انجام دهند؟
قرار است پيگيري شود.
چه پيگيرياي قرار است انجام شود؟
اين موضوعات، مثل ورود زنان به ورزشگاه، تاكتيكهايي است كه جريان اصلاحات داشته و تا به امروز هم با همين روش، بر سر مردم كلاه گذاشته است. جناح چپ در هر دوره از انتخابات با اين ادبيات ميآمدند و اين مسائل را طرح ميكردند. همچنانكه در انتخابات رياستجمهوري 96 ميگفتند اگر به جريان رقيب راي دهيد، در خيابانها ديوار ميكشند. اما در اين دوره حناي اين جريان ديگر رنگي نداشت و دستشان براي مردم رو شد.
شما به عنوان چهرهاي رسانهاي، نگاهتان به مسائلي مثل آزادي مطبوعات و آزادي بيان چيست؟
قانون حد و مرز اين مسائل را روشن كرده است و ما ميتوانيم تنها اين مسائل را تقويت كنيم. اما آزادي ما، نبايد حقوق ديگران را ضايع كند. يعني ما بايد آزادي بيان و مطبوعات را دنبال كنيم اما تا جايي كه به شخصيت حقيقي و حقوقي افراد آزار نرساند. همچنين تا آنجا كه ميتوانيم بايد سعي كنيم آزادي بيان را در حوزه رسانه داشته باشيم تا باعث شود يكي از اركان نظارت بر مسوولان اعمال شود. تا حدي كه امكان داشته باشد، از آن حمايت ميكنيم تا رسانهها هم مسائل را به صورت شفاف بيان كنند اما از آن طرف هم ظلمي به كسي نشود.
به عنوان سوال پاياني، به نظر شما تكليف رياست مجلس يازدهم چه ميشود؟
رياست مجلس از درون مجلس مشخص ميشود و از الان نميتوان پيشبيني كرد اما چند شخصيت ملي داريم كه نگاه به سمت آنها است كه بعضي از آنها پررنگتر و بعضيهايشان كمرنگتر هستند. اما انتخاب آن بر عهده ۲۹۰ نماينده مجلس آينده است كه بايد با يكديگر گفتوگو و تعامل كنند و شخصيت مناسب را برگزينند. فكر ميكنم كه اين موضوع بايد در مجلس رسيدگي شود.