به بهانه گلايه گلر قديمي پرسپوليس از بيرانوند و عابدزاده
مشكل قليچ همان مشكل مارادوناست
اهورا جهانيان
وحيد قليچ، دروازهبان جذاب پرسپوليس در دهه 1360، با انتشار ويديويي در اينستاگرامش، نارضايتي خود را از موقعيت عابدزاده و بيرانوند به عنوان دروازهبانهاي برجسته تاريخ باشگاه پرسپوليس بيان كرده است.
قليچ در اين ويديو گفته است: «جايي ديدم كه نظرسنجي گذاشتند و خواستند از بين عابدزاده و بيرانوند يك نفر را مردم انتخاب كنند. اين چه كارهايي است. من خودم گلر پرسپوليس بودم و شناسنامه پرسپوليس هستم. 12 سال گلر پرسپوليس بودم و دربي بازي كردم. 180 بازي براي اين تيم انجام دادم.» گلر سرسخت قرمزها در دهه 60، از موقعيت مالياش نيز با بيان اين جملات زيبا و غمانگيز اظهار نارضايتي كرده است: «نه لكسوس سوارم و نه خانه و مغازه آنچناني دارم. اصلا حساب بانكي ندارم كه بخواهم پولي داشته باشم. يك موتور دارم و با آن رفت و آمد ميكنم كه هم خودم را ميبرد و هم آبرويم را. همه جاي آن هم جز بوقش صدا ميدهد. يك ستاره در اين آسمان ندارم اما به خودم افتخار ميكنم حالا شما ميگوييد عابدزاده بهتر است يا بيرانوند؟»
در اوايل دهه 1370، مجله طنز و كاريكاتور با وحيد قليچ گفتوگويي داشت و در آن مصاحبه خبرنگار طنز و كاريكاتور از قليچ پرسيد آيا صحت دارد كه رابطهات با عابدزاده شكرآب است؟ پاسخ قليچ هم مثبت بود اما از جواب دادن به اين سوال كه چرا رابطهاش با عابدزاده خوب نيست، طفره رفت. قليچ همچنين در پاسخ به اين سوال مجله طنز و كاريكاتور كه آيا ميشود ما جلسه آشتيكنان بين تو و عابدزاده بگذاريم، گفت: «فكر نميكنم فايدهاي داشته باشد.» خلاصه اينكه اگر نارضايتي قليچ از بيرانوند متاخر است، دلخوري او از عابدزاده ريشههايي در گذشتههاي دور دارد. قليچ اخيرا هم از اينكه بيرانوند حاضر نشده بود رسما اعلام كند پيراهنش را به وحيد قليچ داده و با اين امتناعش در واقع كمكي به فروش آن پيراهن نكرد، از رفتار گلر جوان و پرآوازه پرسپوليس انتقاد كرده بود. قليچ گفته بود آن پيراهن را براي كمك به يك بيمار ريوي ميخواهد بفروشد.
به نظر ميرسد نارضايتي وحيد قليچ از عابدزاده و بيرانوند، نه دقيقا ناشي از رفتار عابدزاده و بيرانوند بلكه ناشي از موقعيت اين دو دروازهبان مشهور پرسپوليس است. عابدزاده و بيرانوند با فوتبال به رفاه رسيدهاند ولي وحيد قليچ، چنانكه حرفهايش در ويديوي اينستاگرامي مذكور هم تاييد ميكند، از فوتبال طرف چنداني نبسته است. او كمپول به پرسپوليس آمد و كمپول از پرسپوليس رفت. اين روزها هم، به قول برخي جامعهشناسان، مردم بيش از هر چيز ديگري درآمدشان را جدي ميگيرند. از قديم هم كه مرحوم كارل ماركس احتمالا به درستي گفته است كه اقتصاد زيربناست. خلاصه اينكه، پرسپوليس زيربناي زندگي قليچ را رو به راه نكرد.
درخشش بيشتر عابدزاده و بيرانوند نسبت به قليچ و اينكه دروازهبانهاي برجسته تيم ملي ايران در دوران پس از انقلاب بودهاند، احتمالا در اينكه آنها قليچ را چنانكه بايد تحويل نگيرند، موثر بوده است؛ اما اگر قليچ مثل فرهاد مجيدي بود كه بازي ملي چنداني ندارد ولي ستاره پرفروغ استقلال در دوران پس از انقلاب بوده و از همين رهگذر به رفاه ويژهاي در زندگي شخصياش دست يافته، آيا باز غم و غصهاي داشت كه چرا بيرانوند و احيانا عابدزاده در هفتهها يا دهههاي اخير تحويلش نگرفتهاند؟
اگر فوتبال رفاه را به زندگي قليچ آورده بود، بيرانوند و عابدزاده موضوعيت چنداني براي پرسابقهترين دروازهبان پرسپوليس پيدا نميكردند. قليچ تقريبا از سال 1360 تا 1372 دروازهبان پرسپوليس بود. او با 12 سال سنگرباني، پرسابقهترين گلر قرمزهاست. بايد پرسيد چرا در دهه 60 علي پروين با پرسپوليس به رفاه رسيد ولي قليچ آه ندارد كه با ناله سودا كند؟ احتمالا چون پروين يا ناصر محمدخاني ستارههاي بزرگي بودند ولي قليچ هر چه بود، ستاره نبود. در فوتبال، مثل هر جاي ديگر اين زندگي كوفتي، شانس البته نقش مهمي دارد؛ ولي عدالتي هم كموبيش برقرار است؛ به اين معنا كه مثلا توماس مولر يا داويد ويا نميتوانند به اندازه مسي يا رونالدو درآمد داشته باشند. ولي به هر حال همه بازيكنان باشگاههاي بزرگ فوتبال اروپا، آنقدر درآمد دارند كه بعد از پايان دوران حضورشان در ميادين فوتبال، رفاه ماليشان تضمين باشد.
مشكل وحيد قليچ نه ناشي از سطح كيفي پايينترش نسبت به عابدزاده و بيرانوند، بلكه محصول تولد زودهنگامش نسبت به اين دو گلر پرسپوليس است. قليچ متولد 1336 است. وقتي انقلاب شد، او 21 ساله بود. پيش از انقلاب پول زيادي در فوتبال ايران جاري بود ولي در دهه 60 كشور دچار جنگ و مشكلات ديگري شد كه بساط آن ريختوپاش مالي در فوتبال ايران جمع شد. نگاه مسوولان هم به فوتبال تغيير كرده بود و مديران و دولتمردان، سرمايهداري را در فوتبال چندان خوش نداشتند. هم از اين رو بسياري از بهترين بازيكنان تاريخ فوتبال ايران در دهه 1360، سطح زندگيشان اصلا قابل مقايسه با بازيكنان متوسط دهههاي بعدي نيست. پرسپوليس در سال 1365 خواهان جذب مجيد نامجومطلق بود. مطلق آن موقع 20 ساله و گفته بود كه در ازاي يك موتوسيكلت به پرسپوليس ميآيد. ولي مقامات باشگاه پرسپوليس حاضر نشدند خواسته ناچيز مطلق را برآورده كنند. آنها در كتشان نميرفت كه براي يك بچه 20 ساله موتور بخرند. او بايد افتخار ميكرد به بازي كردن در پرسپوليس. خريدن موتوسيكلت براي نامجومطلق، مصداق هزينه كردن بيش از حد بود. خلاصه استقلال حاضر شد براي نامجومطلق موتوسيكلت را بخرد و مطلق به استقلال رفت. ولي او در استقلال هم به رفاه چنداني نرسيد. نامجومطلق شايد بهترين دريبلزن تاريخ فوتبال ايران باشد، حتي بهتر از علي كريمي. اما اگر از كريمي هم بهتر نباشد، قطعا جزو سه نفر اول است. كافي بود مطلق به جاي سال 65، در سال 75، 20 ساله ميبود. در اين صورت او با آن تكنيك اعلا و بازي زيبايش، به چنان رفاهي ميرسيد و چنان خوشهاي از بوستان فوتبال ايران برميچيد كه مپرس. پول در فوتبال ايران، پس از راهيابي ايران به جام جهاني بود كه بهشدت پمپاژ شد. يا كمي زودتر. به هر حال كساني كه اوج فوتبالشان قبل از نيمه دهه 1370 بوده، طرف چنداني از فوتبال ايران نبستهاند. نصيبشان بيشتر افتخار بوده نه رفاه. از اين حيث عابدزاده جزو استثنائات است ولي عابدزاده هم اگر
10 سال ديرتر به دنيا آمده بود، قطعا با فوتبال به رفاهي در حد رفاه علي دايي و علي كريمي ميرسيد. او الان وضعش خوب است چون ايران را به جام جهاني برد و در جام جهاني هم براي ايران بازي كرد. پروين هم كه سالها مربي پرسپوليس بود و حسابش از ديگران جداست.
مشكل قليچ، منحصر به او نيست. مارادونا هم حدود 15 سال قبل گفت اگر 20 سال ديرتر به دنيا ميآمدم، ميتوانستم كلي پول پارو كنم. او هم افسوس ميخورد چرا به جاي سال 1980، در سال 2000 پا به سن 20 سالگي نگذاشته است. با اين حال بايد انصاف داد كه حق قليچ بيشتر از اينها بوده. او در همان مصاحبه با مجله طنز و كاريكاتور گفته بود كه جدا از گلري پرسپوليس، راننده آژانس است. امثال وحيد قليچ سالها با عشق براي پرسپوليس بازي كردند ولي عشق براي آسودگي كافي نيست. تازه اين حكايت گلر مشهور و جذاب پرسپوليس در دهه 60 است. در همان دهه چه بسيار فوتباليستهايي كه در جام باشگاههاي تهران هر هفته براي اين يا آن تيم بازي ميكردند ولي الان ديگر كسي حتي نامشان را هم به خاطر نميآورد. وحيد قليچ را دستكم بسياري از دوستداران فوتبال ميشناسند و اگر در كوچه و خيابان ببينندش، به احترام او دستي بر سينه ميگذارند و كلامي خوشايند تحويلش ميدهند.