ناتواني در تطبيقپذيري
عباس عبدي
براي اينكه بدانيم در ايران چه خبر است و سياست و اداره جامعه در چه مسيري حركت ميكند، دو مورد از رفتارهاي موجود را به عنوان شاهد مثال ميآورم تا درك بهتري از ماجرا پيدا شود. اولين نمونه، رويت هلال ماه است. البته اين مساله براي عموم مردم فقط در ماه رمضان برجسته ميشود. براي ديدن ماه در سطح رسمي، هنوز متكي به مشاهده چشمي هستند. در بهترين حالت چند تا دوربين هم كار ميگذارند، تا ماه را ببينند! البته بنده با مشاهده چشمي مردم مخالفتي ندارم كار خوب و حتي سرگرمكنندهاي هم هست، ولي در مقام حكومت اين كار پذيرفتني نيست.
هنگامي كه اعلام ميشود ماهواره به هوا پرتاب شده و در مدار چند صد كيلومتري قرار ميگيرد، به معناي آن است كه امكانات و نيز فهم محاسبات رياضي براي سنجش زواياي دقيق جهت قرار گرفتن در مدار و به اين محاسبات نيز اعتماد وجود دارد. همانطور كه موسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران اوقات شرعي روزانه را از طريق محاسبات نجومي پيشاپيش تعيين ميكند و براي افطار و سحر و نماز همه به اين دادهها مراجعه ميكنند.
حال چگونه ممكن است كه همين افراد و در قرن 21 نتوانند از طريق محاسبات رياضي موقعيت دقيق ماه و امكان ديده شدن آن در هر نقطه از جهان را با چشم عادي و نه حتي مسلح تعيين كنند؟ تنها يك علت براي اين كار وجود دارد؛ تبديل شدن يك عمل عادي به يك عمل مناسكي و ديني. ديدن ماه اصولا يك عمل ديني نيست، بلكه يك عمل عادي و قراردادي براي اعلام يك وضعيت مشخص است. حال اگر اين كار را بتوان دقيقتر و با اطمينان بيشتر از طريقي غير از رويت مستقيم انجام داد، هر عاقلي اين راه اخير را انتخاب خواهد كرد، مگر اينكه هدف ديگري در ميان باشد. اين تعارضهاي رفتاري در يك مساله عادي و تبديل كردن يك رفتار كاركردي و عادي به عمل مناسكي و تن ندادن به تغييرات و ناتواني در انطباقپذيري ريشه بخش مهمي از سياستهاي ناكارآمد در ايران است.
نمونه دوم نيز اهميت ماجرا را بيشتر روشن ميكند؛ فيلترينگ تلگرام. اگرچه از ابتدا گفته شد كه فارغ از هرگونه استدلالي، انجام اين كار از طريق يك بازپرس وجاهت قانوني ندارد و اين كار نيازمند سياستگذاري در سطح بالاست، ولي جز اين اشكال ساده، از همان زمان بارها و بارها تذكر داده شد كه اين كار موجب افزايش استفاده از فيلترشكن خواهد شد و اين كار نه تنها موجب خنثي شدن فيلترينگ ميشود، بلكه رواج استفاده از فيلترشكن عوارض شديدي دارد. در واقع اين كار مصداق آش نخورده و دهان سوخته خواهد شد.
متاسفانه تمام شواهد و قراين نشان داد كه آن اقدام مطلقا مفيد فايده نبوده است. نه كمكي به سامانههاي داخلي مثل سروش و ... كرد، هرچند وامهاي مجاني زيادي به آنان داده شد، حتي موجب بدنامي آنها هم شد و هيچ يك نتوانستند موفقيتي به دست آورند. بدتر اين بود كه از ميزان بازديدكنندگان تلگرام هم كاست. ابتدا كم كرد ولي دوباره به جاي اول بازگشت. از سوي ديگر روي هر گوشي تلفن همراه يك فيلترشكن نصب شد و بدترين سايتها و كانالهاي غيراخلاقي يا... در اختيار عموم قرار گرفت. اگر بخواهيم خيلي ساده توضيح دهيم، اين است كه اين تصميم صددرصد زيانبار و بدون هيچگونه دستاوردي بود. ضمن اينكه در برابر افكار عمومي قرار گرفتند و هيچ فايدهاي نداشت و پس از مدتي چنان شكست خورد كه همه نهادهاي رسمي هم كه به دستور از تلگرام بيرون رفته بودند، دوباره به تلگرام بازگشتند، زيرا كه اين كار زيان مطلق داشت و اكنون نيز يكي از نشريات رسمي منتسب به نهادهاي موافق اين اتفاق نقد مفصلي را درباره اين تصميم نوشته كه عوارض جديدتري از آن را شرح داده است. عوارضي كه پيشتر هم گفته ميشد، ولي اكنون آشكارتر شده است.
اكنون پرسش اين است كه چرا ساختار سياستگذاري ما قادر نيست در برخي موارد تصميم درست بگيرد يا اگر هم تصميم نادرست گرفت، چرا عقبنشيني نميكند؟ به نظر ميرسد، مناسكگرايي و نگاه سنتي به سياست كه گويي مرغ سياست يك پا دارد و اگر عقبنشيني كند، به منزله شكست است ريشه اين وضعيت است. يك ساختار قدرتمند، به همان ميزان كه ميتواند از تصميمات خود دفاع كند، قادر است از تصميمات نادرست نيز عقبنشيني كند؛ اين نقطه قوت آن خواهد بود و نه نقطه ضعفش.