در روزها و- حالا بهتر است بنويسم- ماههاي گذشته اينجا و آنجا مدام شاهد ارايه پيشنهادهايي بودهايم در باب بهره گرفتن از فرصتي كه قرنطينه در اختيارمان قرار داده است. وقتهاي آزاد در خانه ماندن كه تو گويي اگرچه جبري است اما انگار حدي از توفيق را هم ميتوان از دل اين اجبار استخراج كرد. فيالمثل براي نوروز كرونايي امثال كتابها و فيلمهاي مختلفي پيشنهاد شد با اين استدلال كه رخوت و كسالت ناشي از در خانه ماندن با نشاط و طراوت كتاب خواندن عوض شود. حالا و در مطلع ماه رمضان هستيم و همان طور كه عيد كرونايي را از سر گذرانديم، خيليهايمان به اولين رمضان همراه با قرنطينه هم پا گذاشتهايم. طبعا حال و هواي اين روزها، آميزهاي از آيين رمضان به عنوان سنتي پايدار در ناخودآگاه جمعي ما با روزهايي است كه حتيالامكان نبايد از خانه بيرون برويم. گرچه اين در خانه ماندن همراه با رنگ و بوي سنت رمضان را ميتوان با محصولات فرهنگي مختلفي- از فيلم و سريال گرفته تا چيزهاي ديگر- پر كرد اما طبعا كتاب پيشنهادي است كه همواره ميتوانيم به مخاطبانمان بدهيم. آنچه در ادامه ميخوانيد چند شرح كوتاه است در معرفي كتابهايي كه ميتواند اين روزهايمان را با لذت خواندن و آموختن همراه كند. چه «ساعتي انديشيدن بهتر از 70 سال عبادت است.»
فيه ما فيه
گزيدهاي از يك اثر منثور مولوي
از كتابهايي كه در حال و هواي اين روزها بيشك از وقت گذاشتن براي آن خرسند خواهيم بود، گزيدهاي است كه محمدعلي موحد از كتاب معروف «فيه ما فيه» مولوي به دست داده است. اين كتاب كه «اسطرلاب حق» نام دارد و نشر ماهي آن را منتشر كرده با انتخاب و تصحيح موحد در قالب ۲۹۲ صفحه گردآوري شده است.
فيه ما فيه، كتاب نثري است از سخنان مولوي. اين كتاب در واقع يادداشتهايي است كه در طول 30 سال از سخنان مولانا در مجالس از سوي شاگردان و مريدان او گردآوري شده است. يادداشتهايي كه درونمايهاي عرفاني و اخلاقي دارد.
موحد در زمينه متون كهن آثار مختلفي دارد و در مقام مولاناپژوه كار روي آثار مولوي نيز در كارنامه او مشاهده ميشود. از آن جمله تصحيح او از مثنوي معنوي است كه اتفاقا همزمان با «اسطرلاب حق» در سال 96 منتشر شد. «فيه ما فيه» نثر ساده و رواني دارد و به درونمايهاي عرفاني و ديني ميپردازد.
از مولوي جداي از اين كتاب، دو اثر منثور ديگر نيز بر جاي مانده كه عبارتند از «مكتوبات» و «مجالس سبعه». از آن دو كتاب «مجالس سبعه» نيز مانند «فيه ما فيه» كتابي است كه شفاها از ميان اين 3 اثر منثور، مكتوبات تنها اثر مولوي به دست شاگردان و مريدان و هواخواهان او ثبت و مكتوب شد و «مكتوبات» تنها اثر منثوري است كه خود مولوي شخصا آن را قلمي كرد و همان طور كه از اسمش پيداست، ماهيتا اثري مكتوب است.
محمدعلي موحد در «اسطرلاب حق» از نسخه فروزانفر استفاده كرده و در پارهاي موارد به ترجمه تركي گلپينارلي رجوع كرده است. توضيحات او فراتر از ترجمه جملات عربي و لغتهاي غريب و ناشناخته است و تلاش شده تا پيوند مطالب را در خطوط كلي انديشه مولانا متذكر شود.
كتاب مقدمهاي دارد كه در آن آثار منثور مولانا يعني همان «مجالس سبعه، مكتوبات و فيهمافيه» بررسي شدهاند. در ادامه گزيده فيهمافيه با توضيحات و تعليقات محمدعلي موحد آمده است.
قصههاي قرآن
بينامتنيت قرآن و مثنوي
قصههاي قرآن از زندگي پيامبران و ماجراهايي كه با امتهاي خود داشتهاند از رخدادها و شخصيتهاي تاريخي و از موجودات فرازميني سخن ميگويد و ميكوشد، آنچه به دست ميدهد در پرتو نگاهي به مثنوي معنوي مولانا جلالالدين محمد بلخي باشد. اين كتاب گرچه كمتر به جزييات ميپردازد اما از حقايقي و رويدادهاي جاري در قصص قرآن، بهره ميبرد تا جنبههاي حكمي و دستورات و تجويزات قرآن را منعكس كند.
بنا به تحليل مرعشيپور در اين كتاب، قصه براي قرآن تنها وسيلهاي است براي بيان مفاهيم و مضامين و محتواهايي حكمتآميز و نه صورتي زيباييشناسانه كه خود بخشي از هدف بلكه بايد به درونمايه و آنچه قصه به عنوان محمل محتوا حامل آن است، نظر داشت.
نگاه مفسران به قصههاي قرآن يكسان نيست؛ برخي از آنها قصههاي قرآن را عين به عين مطابق رويدادها و وقايع تاريخي ميدانند و ديگراني هم هستند كه به وجه نمادين آن نظر دارند و معتقدند، محتواي قصههاي قرآن را مطابق با زبان شاعرانه و رويكرد نمادين آن بايد در لايههاي زيرين آنچه در سطح اوليه ميآيد، جستوجو كرد. مرعشسيپور به اين وجه هم در كتاب قصههاي قرآن نظر دارد. با اين تفاوت كه به طور تام و تمام نميتوان او را در زمره يكي از اين دو گروه قرار دارد بلكه او در زمره گروه سوم است. آنها كه- به اصطلاح- نگرشي بينابين دارند و بر اين باورند كه در قصههاي قرآن هم وجه نمادين در كار است و هم با روايت عينيات و وقايع تاريخي همان طور كه واقع شدهاند، روبهرو هستيم.
در «قصههاي قرآن» اثر محمدرضا مرعشيپور تفسيرهاي سورآبادي، كشفالاسرار ميبدي، ترجمه تفسير طبري، تورات و منابع معتبر ديگري مانند تاريخ بلعمي دستمايه تاليف قرار گرفته است. فحواي كلام مرعشيپور در بيان قرابت نگرش مولوي با آموزههاي قرآن اين است كه مولوي نيز در خلق مثنوي معنوي از امكان قصهگويي به عنوان وسيلهاي براي بيان معاني حكمتآميز خود استفاده كرده است.
مجالس عارفان
شور حق طلبي در سده چهارم
مجالس عارفان يكي از كهنترين و لطيفترين متون ادبيات پارسي است كه از يك سو ما را در شناخت بهتر ادبيات و فرهنگ ايران اسلامي ياري ميرساند و از سوي ديگر با دغدغهها و آموزههاي معرفتي و طريقتي بزرگاني همچون ابوسعيد ابوالخير و خواجه يوسف همداني آشنا ميكند كه پيش از اين آنها را بيشتر از زبان ديگران شناخته بوديم.
«مجالس عارفان» بخشي از گنجينه ادب و معرفت فارسي است كه قبل از اين چندان براي ما آشنا نبود و اين كتاب كه 22 مجلس از مجالس پر شور و عارفانه شيخ ابوسعيد ابوالخير، خواجه يوسف همداني و عارفي ناشناخته را در خود جاي داده است براي اولين بار منتشر ميشود.
در سنت عرفاني ما، آنجا كه عرفا سخني از پير مرشد خود شنيدهاند، مجالسي شكل گرفته كه از بطن آن آيات و روايات و اشعار و ترانههاي محلي به طريقي وراي قيل و قال استخراج شده است.
در كتاب «مجالس عارفان» با شرح مجالسي روبهرو هستيم كه معمولا با قرائت آيهاي از قرآن يا خواندن شعر يا پرسش حضار از صاحب مجلس آغاز ميشوند. اين كتاب شامل ۲۲ مجلس از 3 عارف است كه در طول قرنهاي چهارم، پنجم و ششم ميزيستهاند. 8 مجلس از اين مجالس مربوط به عارف و شاعر نامي ابوسعيد ابوالخير است، 8 مجلس مربوط به خواجه يوسف همداني و ۶ مجلس از عارفي ناشناخته.
زبان و سبك نوشتاري متن اگرچه به همان سدههاي چهارم و پنجم برميگردد اما طوري نيست كه درك و دريافت آن براي خواننده امروز ميسر نباشد.
جدا از متن مجالس كه بخش اصلي كار است، اكبر راشدينيا، محقق و مصحح كتاب نيز مقدمهاي نوشته كه در صفحات آغازين آمده است. مقدمهاي كه حاصل كاري پژوهشي است و جدا از ارتباط آن به كتاب، اهميت تحقيقاتي قابل اعتنايي دارد.
كتاب را انتشارات فرهنگ معاصر در طبقه كتابهاي با موضوع ادبيات خود منتشر كرده و عنوان فرعي آن «بيستودو مجلس نويافته از ابوسعيد ابوالخير، خواجه يوسف همداني و عارفي ناشناخته» است.
حكايتهاي عرفاني
آميزه ادب و عرفان و دانش
موضوع كتاب «حكايتهاي عرفاني» بيان حالات و مقامات و سرگذشت عارفان تاريخ تصوف ايران است. كتاب شرح ديدگاه عرفا درباره مساله توحيد است. كتاب به واسطه بضاعت ادبي مولفش، زباني متاثر از زيباييشناسي هاشمينژاد، شاعر و بياني اديبانه دارد. در ابتداي مقامات هر شخصيت، سرگذشت كوتاهي از زندگي او آمده است.
قاسم هاشمينژاد را به اعتبار اين كتاب و نيز يكي، دو اثر ديگري كه از او بر جاي مانده، نويسنده و پژوهشگر مهمي در حوزه متون عرفاني ميدانند. او پيشگفتارهاي اين آثار را با چنان تدقيق و با بهره از دانش خود در حوزه متون عرفاني نوشته و حاصل كار خود، اثري مستقل و پژوهشي قابل اتكاست. اثري كه در راستاي سبك و سنت مقدمهنويسي با لحاظ كردن دشواريهاي معمول كارهاي تحقيقاتي نوشته شده است.
او در «حكايتهاي عرفاني» پاي در كاوش مهمي ميگذارد. پژوهشي در باب سبك و شيوه و اهميت حكايتهاي عرفاني كه شيوه و سبك اين حكايتها را بررسي ميكند. دو پيشگفتار مفصل كتاب از متون مهمي هستند كه هم خوانندگان علاقهمند و هم اهالي تحقيق ميتوانند، بهرههاي فراواني از آن ببرند.
هاشمينژاد در اين كتاب ميكوشد، تحليلي به دست دهد در بيان اين باور خود كه اين موقعيتها بودهاند كه حكايتهاي عرفاني را شكل دادهاند. او از اهميت حكايت ميگويد و اينكه حكايت چطور ميتواند يك رويداد را صاحب موقعيت كند.
هاشمينژاد در اين كتاب به شرح مثالهايي از «مناقبالعارفين»، «تذكرهالاوليا» و «بستانالقلوب» ميپردازد و از اين طريق دريچههايي نو را با اتكا به دانش و مطالعات خود پيش روي خواننده ميگذارد.
«حكايتهاي عرفاني» را نشر حقيقت در 418 صفحه منتشر كرده و عنوان فرعي كتاب «201 گزيده روايي از دفتر معرفت پيشگان» است.
تذكرهالاوليا با مقدمه شفيعي كدكني
پايان انتظار 50 ساله
اين كتاب كه نام محمدرضا شفيعيكدكني را به عنوان مصحح و نويسنده مقدمه روي جلد دارد در قالب دو هزار صفحه از سوي نشر سخن متنتشر شده است. اين كتاب كه خلاصه پس از سالها منتشر شد از آن جهت اهميت دارد كه عطار و زيست و معاشراتش در ميان بزرگان فرهنگ ايران، زيستي ناشناخته است. بيراه نگفتهايم اگر تصريح كنيم كه از جزييات زندگي عطار اطلاعي در دست نيست. اين موضوع اهميت مقدمه شفيعيكدكني بر «تذكرهالاوليا» را دو چندان ميكند. در بخشهايي از مقدمه كتاب به قلم شفيعيكدكني درباره زادگاه و زندگي عطار ميخوانيم:«زادگاه عطار و مزار پدرش شيخ ابراهيم در كدكن قرار دارد كه كدكن مركز جلگه رخ است. ما نميدانيم عطار در فاصله كدكن تا نيشابور مركزي، كه شهر اصلي بوده است، در چه وضعيتي از اقامت و سفر بوده است. كي از جلگه رخ و ربْع شامات به شهر مركزي رفته است يا چگونه ميان اين دو نقطه در رفت و آمد بوده است. وقتي عطار در «منطقالطير» از «دو ما» سخن ميگويد بيگمان مقصودش كدكن است و وقتي از «نيشابور» سخن ميگويد يا «شهر» منظورش همان شهر مركزي نيشابور است.»شفيعي همچنين از ملاحظات تصحيح «تذكرهالاوليا» ميگويد و اينكه در تصحيح اين كتاب بايد از «روش ملكولي» استفاده كرد:«اين كتاب هر جملهاش حاصل انديشه و ذهن يكي از بزرگان زهد و تصوف است و هر كدام از اين جملهها خود جهاني است ويژه خويش. بايد در تصحيح اين جملهها از تمام اسناد و قراين بهره برد ضمن اينكه نسخههاي كهن «تذكرهالاوليا» در اين راه ميتوانند به ما بيشترين ياري را برسانند.» اين كتاب سالها انتظار علاقهمندان را برآورد و بالاخره در تابستان 98 منتشر شد. بسياري بر اين عقيدهاند كه تصحيح شفيعي از تذكرهالاوليا، بهترين تصحيح موجود از اين كتاب مهم تاريخ ادبيات فارسي است. كتابي در باب عرفان و تصوف كه فارسي روان و خوشخوان آن از پس قرنها هنوز براي علاقهمندان جذابيت دارد. اين كتاب را ميتوان يكي از بازماندههاي نثر روان فارسي قبل از حمله مغول دانست.
قصص قرآن مجيد
كتابي بر مبناي نسخ خطي موجود
اين كتاب را يحيي مهدوي نوشته و انتشارات خوارزمي منتشر كرده است. «قصص قرآن مجيد» برگرفته از تفسير كهن قرآن كريم به فارسي نوشته ابوبكر عتيق بن محمد هروي نيشابوري، معروف به سورآبادي يا سورياني است. نام تفسير سورآبادي در برخي نسخه هاي خطي موجود «تفسير التفاسير» آمده است. اين اثر بر مبناي نسخ خطي موجود، تفسيري بزرگ است كه ظاهرا به هفت سُبع تقسيم شده است. تفسير با حمد خدا و نعت رسول اكرم آغاز ميشود سپس مقدمهاي درباره تفسير ميآيد و سبب فارسي بودن آن و اينكه مفسر به روايت كداميك از راويان اعتماد كرده است، شرح داده سپس از سوره حمد تا انتهاي سوره ناس ترجمه و تفسير ميشود. او همچنين قصص مربوط به آيات را گاهي به مناسبت يك آيه يا شأن نزول آن و گاهي در ضمن ترجمه و تفسير آيات، آورده و پس از ترجمه برخي آيات، سوال و جوابي آورده است كه ناظر به مشكلي از آن آيه است. قصههاي اين اثر با عنوان قصص قرآن مجيد برگرفته از تفسير ابوبكر عتيق نيشابوري مشهور به سورآبادي به كوشش يحيي مهدوي براي نخستين بار در ۱۳۴۷ چاپ شده است.