• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4670 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۲۷ خرداد

گزارشي از سه هفته نمايشنامه‌خواني در ايوان شمس

اينجا چراغي روشن است

احسان زيورعالم

 

معاونت فرهنگي و اجتماعي شهرداري تهران به مدت دو هفته ايوان شمس را ميزبان چند اجراي نمايشنامه‌خواني آنلاين مي‌كند. نام برنامه «خوانش» است و در اين بازه دوهفته‌اي هنرمنداني چون هدايت هاشمي، آتيلا پسياني، محمد بحراني، ميثم عبدي و رسول كاهاني به خوانش متوني با زمينه‌هاي كمدي و اجتماعي پرداختند. اجراي اين نمايشنامه‌خواني‌ها از طريق سامانه تيوا در اختيار مخاطبان قرار گرفت تا براي نخستين‌بار در يك سامانه IPTV شاهد برنامه‌هاي زنده‌اي با موضوع تئاتر باشيم.
در شب‌هاي اجرا، جواد مولانيا، كارگردان و بازيگر تئاتر به عنوان نيروي هنري گروه‌هاي نمايشي را ياري مي‌رساند. برنامه‌هايي كه به نظر با حمايت شهرداري ادامه پيدا كنند. مولانيا كه ناظر صدا و كيفيت آثار براي پخش آنلاين است درباره وضعيت امروز تئاتر مي‌گويد: «به نظر من تئاتر يك كالبد در حال احتضار است. جسمي است كه افتاده و چيزي از آن نمانده است. آدمي تصادف كرده كه در خيابان روي زمين افتاده و بايد براي زنده بودنش چند ضربه به صورتش بزنيد. اين اتفاق از قبل رخ داده و حالا به سبب عدم‌مديريت و ثبات و بودجه‌هاي اختصاص داده شده و پخش و پلا شدن بودجه‌ها و فقدان شفافيت و حمايت نهادهاي حامي فرهنگ، تئاتر متحمل صدمات جبران‌ناپذيري شده است.»
او با افسوس مي‌گويد كه كرونا ثابت كرد تئاتر در كشور چيز مهمي نيست؛ در حالي كه در كشورهاي ديگر به هنرمندان خدماتي رسانده‌ است. او مركزگرايي تئاتر در تهران و پاسخگو نبودن مسوولان را دليل چنين رويدادي مي‌داند. او دوباره سراغ كالبد رو به موت مي‌رود و تاكيد مي‌كند در مواجهه با چنين وضعيتي ديگر مهم نيست نخ بخيه وطني باشد يا آلماني، اكنون در موقعيت اورژانس قرار داريم. او ادامه مي‌دهد: «بايد تئاتر را زنده نگه داريم. باتوجه به استقبال هنرمندان كه مي‌توان استاد يا چهره فرهنگي نهاد، همانند آن نخ هستند كه به اين كالبد زده مي‌شوند تا آن را احيا كنند. همه اينها دست به دست هم مي‌دهند تا حمايتي از تئاتر شود. اين حمايت موجب رونق و شادابي مي‌شود كه در اين شب‌ها حاضر مي‌شوند.» اين كارگردان تئاتر كه براي آثار «خوانش» با دوربين خودش تيزر مي‌سازد، معتقد است: «خود بچه‌هاي تئاتري شب‌ها اين كارها را تماشا مي‌كنند. كاري كه قبلا ديده‌اند. اين نشان مي‌دهد كه تئاتر هنوز زنده است. اين كالبد دوتا چك خورده است و مي‌بيني زنده است و خدا را شكر مي‌كني. حالا ديگر مهم نيست نخ بخيه چه بوده است. بايد حركت مداوم باشد تا يك مساله فرهنگي به ثبات برسد.»جواد مولانيا بر اين باور است كه نبود مداومت و اقتصاد تئاتر را به اين نقطه رسانده است؛ ولي بايد تئاتر به بالندگي برسد كه به خودش ياري برساند. او مي‌گويد: «شهرداري به ‌واسطه داشتن امكانات و فرصت‌ها مي‌تواند از تئاتر حمايت كند. مي‌تواند با صاحبان‌ نظر و ايده و  فكر همكاري كند. شهرداري بودجه خوبي براي فرهنگ دارد. با چنين حمايتي شهرداي تاثيرگذار مي‌شود.»  او تاكيد مي‌كند كه شهرداري در همه جاي دنيا حامي فرهنگ است. شهرداري حامي هنرمندان است و همين حمايت مي‌تواند كمك حال جوان‌ترها باشد. مي‌گويد: «قصد آن است كه يك شب استاد و سلبريتي نمايشنامه‌خواني كند و هفته بعد يك گروه آماتور. چه ايرادي دارد جوان‌ترها ديده شوند. مي‌تواند گروه‌هاي جوان را معرفي كند. تئاتر نياز به انگيزه، تشويق و ديده شدن دارد. آقاي پسياني ديگر نياز به ديده شدن ندارد، ولي وقتي در چنين فضايي نمايشنامه‌خواني مي‌كند و بعد گروه جواني از شهرستان در برنامه حاضر مي‌شود هم پسياني ديده مي‌شود و هم گروه جوان‌تر. در ضمن هر دو گروه هم مورد نقد قرار مي‌گيرند و هم اينكه مي‌فهمند ديگر براي بررسي شدن نياز به حضور در تهران نيست.» سعيد زارعي از بازيگران جوان شناخته‌ شده تئاتر كه اخيرا پايش به سريال‌هاي تلويزيوني باز شده است از بازيگران نمايش «زبان اصلي» رسول كاهاني است. او با ستودن تجربه خوانش آنلاين اين متن مي‌گويد: «هر اجرايي يك جهان متفاوتي دارد و ما چهار سال پيش زبان اصلي را اجرا كرديم. هر اجرا در هر سالن تجربه متفاوتي داشت. تجربه نمايشنامه‌خواني عجيب بود، چرا‌كه مخاطب حضوري نبود و آنلاين ما را مي‌ديد. نفس به نفس او را تجربه نمي‌كرديم.» او معتقد است نبايد نمايشنامه‌خواني جايگزين تئاتر شود، چراكه در تئاتر به هر روي وضعيت حضور فيزيكي مخاطب مطرح است. او مي‌افزايد: «از آنجايي كه بستر سخت‌افزاري آنلاين در ايران كامل نيست چنين برنامه‌هايي براي ادامه ناشدني به نظر مي‌رسند.»  ولي زارعي مي‌گويد كه حمايت شهرداري و نهادهايي از اين دست در شرايط امروز به هنرمندان جوان كمك مي‌كند. او اشاره مي‌كند كه «تعداد زيادي از هنرمندان جوان از اين مسير امرار معاش مي‌كنند و قطعا چنين برنامه‌هايي به گروه‌ها كمك مي‌كنند تا شرايط سخت كرونا را سپري كنيم و در آينده به همان سمت سابق تئاتر پيش برويم.»  اميد طاهري، نويسنده و نقش‌خوان نمايش «كمدي استشمامات» درباره كار اجرا شده و فضاي فعاليت در «خوانش» مي‌گويد: «گروه تئاتر اشتباهات براي خوانش كمدي استشمامات دعوت شد و ما در قالب اين بار اجرايش كرديم. به نظرم هر بهانه‌اي براي ورود و حضور نهادهاي دولتي و خصوصي در هنر و گسترش آن  و ايفاي نقش حمايتي حركتي مثبت به حساب مي‌آيد. به هر حال در شرايطي كه تئاتر در محاق رفته بود، نمايشنامه‌خواني آنلاين مي‌تواند حداقل ارتباطي با مخاطب ايجاد مي‌كند و شنيده‌ام كه در سايت‌ مربوطه و اينستاگرام بازديدكنندگان تعداد قابل‌قبولي داشته‌اند. درباره اجراي خودمان رصد كرديم كه مخاطب راضي بوده است.» او كه منتقد شناخته‌‌شده‌اي براي جامعه تئاتري است در باب آسيب‌شناسي اين رويداد مي‌گويد: «براي شروع يك حركت قاعدتا بايد جوانب مختلف آن را در نظر بگيريم. اين‌گونه كه من شنيدم قرار است اين برنامه ادامه داشته باشد  اما تا كي مشخص نيست. تمايل برگزاركننده به حضور گروه‌هاي مختلف است. تقريبا كيفيت برگزاري و ضبط اين نمايشنامه‌خواني‌ها با دوربين‌هاي متعدد و كيفيت تصويري مناسب و پخش آنلاين وجه مثبت اين برنامه به حساب مي‌آيد. به هر حال نمايشنامه‌خواني همواره وجود داشته و شكل آنلاينش هم در اين روزگار كرونا از طريق بسترهاي ديگر رخ داده است، اما تفاوت برنامه «خوانش» در كيفيت ضبط و پخش است و نتيجه قابل‌قبولي است.»
طاهري اما نسبت به شرايط IPTVها و رويكرد رسانه ملي به پخش آنلاين نمايشنامه‌خواني‌ها انتقاد دارد. او مي‌گويد: «انتظار مي‌رود تلويزيون‌هاي آنلاين و مجازي مستقل‌تر از رسانه ملي عمل كنند و با خط‌مشي راحت‌تري توسعه پيدا كنند تا با طيف گسترده‌تري از مخاطب روبه‌رو باشند؛ مخاطبي كه در سراسر دنيا با طيف عظيمي از شبكه‌هايي از اين دست روبه‌رو است. بايد از اين ظرفيت در داخل كشور استفاده شود و نياز به تلطيف قوانين سفت و سخت و گاهي اوقات غيرمنطقي است.» او با اشاره به اينكه هنرمندان قصد دارند محتواي هنري را با زبان بي‌تكلف‌تري با مخاطب به اشتراك بگذارند، نقبي به ماجراي فيلم‌تئاترها و حواشي‌اش مي‌زند و مي‌گويد: «بسياري از دوستان تئاتري در ايام كرونا قصد داشتند فيلم‌تئاترهاي خودشان را از طريق اينترنت عرضه كنند، اما در مقطعي با مشكل مجوز روبه‌رو شدند، در حالي كه نمايش‌ها پيش‌تر در اداره كل هنرهاي نمايشي مجوز گرفته بودند. به هر روي سازمان ديگري در دل وزارت ارشاد مانع اجراها شد و بعد هم مشخص شد بهانه آن است كه تمام شبكه‌هاي مجازي سيگنال خود را از سرور صداوسيما مي‌گيرند و صداوسيما خود را محق بر نظارت بر اين تلويزيون‌هاي اينترنتي مي‌دانند. ما به ناگهان ديديم كه قوانين دست‌وپاگير در حال نفوذ به بستري است كه هنرمندان به تازگي يافته بودند. در جريان همين برنامه بعد از دو اجرا آن‌گونه كه مي‌دانم نامه‌اي از واحد نظارت به دست برگزاركننده رسيده كه نظارت را بيشتر و قوانين را سخت‌گيرانه‌تر كنند. اين با اجراي ما مواجه شد و با وجود پوشش كاملا قابل‌قبول بازيگر  زن ما، متاسفانه حين ضبط هيچ تصوير بسته‌اي از اين بازيگر پخش نشد. اين رفتار موجب كدورت خاطر بچه‌هاي گروه اشتباهات شد كه من هم واكنشي به اين مساله داشتم. تصاوير پوشش بازيگر زن ما موجود است و مي‌توانيد به آنها رجوع و قضاوت كنيد. براي رسيدن به طيف گسترده‌تري از مردم كه امكان دسترسي آنان به انواع شبكه‌هاي مجازي در دنيا را دارند، نياز به تغيير ديدگاه است. يادمان باشد كه محتواي بيشتر اين شبكه‌ها مبتذل است و براي رسيدن به محتواي سالم‌تر و انديشه‌محورتر با چنين رويكردهايي اتفاق مثبتي رخ نخواهد داد.»طاهري اشاره مي‌كند كه همين موانع موجب جدا شدن هنرمندان در ادوار مختلف از رسانه ملي شده است و مي‌افزايد:  «در  زمان بحث سانسور فيلم‌تئاترها و تناقض ميان دستگاه‌هاي دروني وزارت ارشاد و توجيه مديران، يك معناي شري از دل آن بيرون مي‌زد كه مي‌تواند خطرناك باشد. نگاه مديريت سانسور را ثابت مي‌كند كه نگاه بالا به پايين است و  نگاهي در كنار مردم نيست، بلكه نگاهي طبقاتي است. ما معتقديم كه خودمان بهتر از هر كس ديگري كه شناختي از هنر ندارد، درك مي‌كنيم چه چيزي به مخاطب ارايه دهيم. سانسور صرفا يك بازدارنده و عامل رخوت و سكون است. حالا اينكه در چنين شرايطي سانسور را طبقاتي كنيم و بگوييم فلان محصول كه در فلان گستره ارايه مي‌شود و مي‌تواند سانسور كمتري داشته باشد و محصولي كه در بستر گسترده‌تري ارايه مي‌شود بايد سانسور بيشتر متحمل شود، امري طبقاتي است. چه دسته‌اي از مخاطبان از يك جامعه حق دارند چيزي را ببينند يا حق دارند چيزي نبينند؟ چه كسي به خود حق مي‌دهد چنين نگاهي به مردم يك جامعه داشته باشد؟ نگاهي كه نشان مي‌دهد مدير ناظر خود را همراه و كنار مردم نمي‌بيند. به نظر طيفي حق دارد خيلي چيزها را ببيند و طيفي ديگر حق ندارد چيزي ببيند. اين رويداد سانسور طبقاتي را در فضاي هنري آشكار كرد. در همين برنامه نمايشنامه‌خواني نيز اين مساله مشهود بود. در حالي كه قرار بود مجوز اداره كل هنرهاي نمايشي ملاك باشد، اما شرايط نهادي ديگر محدوساز شد.»
هر مديوم تازه‌اي مي‌تواند بستر تضارب آرا باشد. برخي با آن همراه مي‌شوند و برخي با آن مخالفت مي‌كنند. آنچه مهم است تمركز بر مديوم و رسيدن به راهكارهايي براي بهره‌برداري مثبت از آن است. امري كه در دهه‌هاي اخير به واسطه فضاي بازدارنده همواره با خطا روبه‌رو بوده است. حال بايد ديد شرايط كرونا و تغييراتي كه در جامعه ايجاد كرده است، ما را به كدامين سو مي‌كشاند و شهرداري براي زنده نگه داشتن تئاتر، باتوجه به تجربيات اخيرش چه راهكارهايي مي‌انديشد.


طاهري: به نظرم هر بهانه‌اي براي ورود و حضور نهادهاي دولتي و خصوصي در هنر و گسترش آن و ايفاي نقش حمايتي حركتي مثبت به حساب مي‌آيد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون