درباره فيلم «بهشت حتما همين است» به كارگرداني اليا سليمان
سكوتِ نظارهگر
ابوالفضل رجبي
فيلم «بهشت حتما همين است» مهمترين مسالهاش فلسطينِ اشغالي است كه سعي دارد معناي تازهاي از مفهوم اشغالگري، عرضه كند. اليا سليمان، فيلمساز اهل ناصره فلسطين است كه در طول چند دهه فعاليت، مشخصا به فلسطين
به مثابه كشوري اشغال شده، پرداخته است. «بهشت حتما همين است» با سكانسي به غايت درخشان آغاز ميشود، جمعي از مسيحيانِ عرب با خواندن سرود مذهبي، به همراه پدر (كشيش) ميخواهند وارد كليسا شوند، پدر با خواندن آيهاي از انجيل كه به «گشودن دروازه ابدي» اشاره دارد تا پادشاه وارد شود، دستور ميدهد تا در را باز كنند. اما كساني كه پشت در هستند با تمسخر از اين كار امتناع ميكنند، پدر از حالات روحاني خود خارج ميشود و از در ديگر با خشونت با آنها برخورد ميكند و در را باز ميكند. اين سكانس افتتاحيه به شكلي طنز مساله برخورد با اشغالگران را نشان ميدهد و از طرفي طنين سرود مسيحي به زبان عربي و فضايي كه به واسطه اين آيين شكل ميگيرد، يكي از نابترين سكانسهايي است كه ميتوان درباره خاورميانه ساخت، چراكه هم به مساله اقليتها ميپردازد و هم اشغالگري را در قامت تازهاي نمايش ميدهد.
اليا سليمان، در سه مكان (فلسطين، فرانسه و امريكا) در رفت و آمد است و خودش به عنوان بازيگر اصلي -كه در نقش خودش به عنوان كارگردان شناخته شده فلسطيني حضور دارد- تنها چهار كلمه ديالوگ دارد و در تمام طول فيلم سكوت ميكند تا جايي كه به يك عنصر خنثي، بدل ميشود و آن چهار كلمه در پاسخ به پرسش راننده تاكسي از اينكه «اهل كجا هستي؟» است. او ميگويد ناصره، اهل فلسطين هستم. اما فلسطين در نگاه سليمان، با كليشهها فاصله زيادي دارد و فيلمي هم كه ميخواهد بسازد از همين نگاه متفاوت سرچشمه ميگيرد. او براي يافتن تهيهكنندهاي به فرانسه و امريكا سفر ميكند اما حامي مالياي پيدا نميكند و همه دست رد به سينهاش ميزنند. سليمان، در بازنمايي اين سه مكان، به شكل اغراقگونه و با طنز سياهي، خشونت، ابزورديسم، غارت و تصاحبگري را هدف گرفته تا به ميانجي آن، شكلِ اشغالگري كه جهانيان در رابطه با فلسطين پذيرفتهاند را زير سوال ببرد. در سكانسي هنگامي كه مشغول كار روي فيلمنامهاش در فرانسه است، گنجشكي خسته و تشنه وارد اتاقش ميشود و سليمان به او آب ميدهد. بعد از مدتي، گنجشك به جاي خود بر سر ميز راضي نميشود و ميخواهد بر سر صفحه كليد بنشيند تا جايي كه سليمان مجبور ميشود با اشاره دست او را بيرون كند. باز هم در سكانسي كه در همان ابتداي فيلم است همسايهاش در فلسطين، به داخل خانهاش ميآيد و از ليموهاي او ميچيند و مدعي است كه دزدي نكرده است. سليمان هيچ نميگويد و هيچ واكنشي ندارد حتي زماني كه ميبيند دو سرباز اسراييلي، دختر فلسطيني را چشم بسته با ماشين به ناكجا ميبرند، تنها واكنش سليمان افزايش سرعت ماشينش است تا اين صحنه را نبيند. سليمانِ نظارهگر ميخواهد از همه چيز رو بگيرد زيرا ناتوان از واكنش دادن است و اين سكوتِ نظارهگر در خود فيلم دفن ميشود بيآنكه بهشتي نشان ما دهد. «بهشت حتما همين است» فيلمي تكه تكه است و در نگاه كلي نميتوان سكانسهايش را به شكل يك كليت درك كرد و بيشترشان راه خود ميروند و كمتر به پيرنگ نظر دارند. اليا سليمان در ساخت يك كل نظم يافته، ضعيف عمل كرده است و در جاهايي آنقدر شلخته سكانسها كنار هم قرار ميگيرند كه فيلم را به چند فيلم كوتاه تبديل ميكند. البته بايد گفت برخي از اين سكانسها (فيلم كوتاه) بسيار درخشان و برآمده از درك زيباشناختي سليمان هستند، اما درنهايت با ضعف روايي روبهرو هستيم كه سردرگمي و تناقض در منطق فيلم را به همراه دارد.
اليا سليمان، در سه مكان (فلسطين، فرانسه و امريكا) در رفت و آمد است و خودش به عنوان بازيگر اصلي -كه در نقش خودش به عنوان كارگردان شناخته شده فلسطيني حضور دارد- تنها چهار كلمه ديالوگ دارد و در تمام طول فيلم سكوت ميكند تا جايي كه به يك عنصر خنثي، بدل ميشود و آن چهار كلمه در پاسخ به پرسش راننده تاكسي از اينكه «اهل كجا هستي؟» است. او ميگويد ناصره، اهل فلسطين هستم. اما فلسطين در نگاه سليمان، با كليشهها فاصله زيادي دارد و فيلمي هم كه ميخواهد بسازد از همين نگاه متفاوت سرچشمه ميگيرد.