دادستان ايالت مينهسوتا در امريكا، آقاي كيث اليسون سرانجام پس از فشار افكار عمومي، اتهامات عمل ارتكابي توسط درك چاوين، افسر پليسي كه با فشار پا بر گلوي جورج فلويد منجر به خفگي و مرگ او شده بود را علاوه بر قتل از نوع شبهعمد از قتل عمدي درجه 3 به قتل عمدي درجه 2 تبديل كرد كه شامل مجازات بيشتري براي مرتكب آن است. درك چاوين كه پس از مرگ جورج فلويد از نيروي پليس اخراج شد ابتدا به ارتكاب دو نوع جرم تفهيم اتهام شد كه عبارت بودند از قتل شبهعمد و قتل عمد درجه 3. اما بعدا دادستان ايالت با توجه به ادله در صحنه جرم اتهام قتل عمد درجه 3 را به درجه 2 تبديل كرد. همچنين اعلام شد كه 3 افسر ديگر هم كه در صحنه حضور داشتند براي نخستين بار اتهام قتل از نوع «درجه سه» به آنها تفهيم ميشود.
در اين مقاله سيستم كيفري امريكا به ويژه قانون كيفري ايالت مينهسوتا در ارتباط با انواع قتلها و مجازاتهاي آنها را مورد بررسي قرار ميدهيم.
در امريكا قتلها به علت گستردگي نوع قتلها و مجازاتهاي متفاوت آنها، موضوع قتل در بخشي از حقوق جزا تحت عنوان حقوق مربوط به قتل يا The Law for Murder مورد بررسي و مطالعه قرار ميگيرد. قتل نفس كه به آن Homicide گفته ميشود از نظر تعريف حقوقي يعني كشتن فردي توسط ديگري يا ديگران به صورت غيرقانوني است. (كشتن ميتواند قانوني هم باشد مانند ماموري كه حكم دادگاه را براي اعدام اجرا ميكند كه به هر حال كارش قانوني است) كه اين كلمه در مقابل Suicide قرار ميگيرد كه كشتن فردي توسط خودش يا به عبارتي همان خودكشي است.
قتل نفس خودش بر دو نوع تقسيمبندي ميشود كه عبارتند از: Murder كه قتل عمدي است و Manslaughter كه همان قتل غيرعمدي است.
Murder يا همان قتل عمدي عبارت است از كشتن غيرقانوني انساني با داشتن سوءنيت مجرمانه.
قتل عمدي دليل اثباتي مهمي نياز دارد كه به آن Malice aforethought يا سوءنيت مجرمانه و به اصطلاح قصد مجرمانه ميگويند و حالت ذهني مرتكب را نشان ميدهد.
سوء نيت مجرمانه خودش بر دو نوع تقسيم ميشود. اول سوء نيت مجرمانه صريح است كه به آن Express malice ميگويند و دوم سوءنيت مجرمانه ضمني است كه به آن Implied malice ميگويند.
سوءنيت صريح به اين معني است كه متهم عامدا قصد ارتكاب جرم را داشته است و اوضاع و احوال و نحوه ارتكاب جرم صراحتا آن را نشان بدهد؛ به عبارتي مرتكب هم قصد در فعل(سوءنيت عام) و هم قصد در نتيجه(سوءنيت خاص) داشته است. مثلا فردي كه با اسلحه به ديگري شليك ميكند بايد هم قصد استفاده از اسلحه را داشته باشد (سوءنيت عام) و هم قصد كشتن كسي را كه به سمت او شليك ميكند (سوءنيت خاص).
اما سوء نيت مجرمانه ضمني را بايد از رفتارهاي نادرست متهم كشف كرد كه در واقع آن رفتارهاي نادرست نشاندهنده آن است كه او با سوء نيت آن رفتارها را انجام داده است. سوء نيت مجرمانه ضمني در رفتار يك متهم را ميتوان آنجا دريافت كه او بدون دقت و بدون احتياط و مراقبت لازم نسبت به سلامت ديگري اقدام به انجام كاري نوعا كشنده نسبت به مقتول كرده باشد كه آن عمل موجب قتل مقتول را فراهم آورده باشد.
سوءنيت مجرمانه چه صريح و چه ضمني همان چيزي است كه هر دادستاني بايد بتواند در اثبات قتل عمدي به دادگاه وجود آن را نشان بدهد. براي مثال در مورد كشته شدن آقاي فلويد دادستان مينهسوتا با استناد به زمان طولاني كه افسر پليس پاي خود را روي گردن مقتول گذاشته بود و چنين عملي در مدت زمان طولاني نوعا كشنده است، سوء نيت مجرمانه او را احراز كرده است.
دلايل اثبات سوءنيت مجرمانه نميتوانند ساده باشند و بايد آنقدر اين دلايل قوي باشند كه براي هيات منصفه در مورد مجرم بودن متهم جاي ترديد باقي نگذارد. در اصطلاح گفته ميشود كه اصل بر برائت است مگر اينكه دادستان فراتر از هر شك معقول Beyond all reasonable doubt مجرميت متهم و در واقع سوء نيت مجرمانه آن را ثابت كند. زيرا در امور كيفري هرگونه ترديد بايد به نفع متهم تفسير شود و در واقع اصل بر برائت متهم است مگر خلاف آن اثبات شود و اثبات اين خلاف هم توسط دادستان بايد با قاطعيت و فراتر از هر شك معقول اثبات شود.
Murder يا قتل عمدي خودش در نظام حقوقي امريكا داراي درجاتي است كه اين درجات هم نحوه و نوع ارتكاب جرم را مشخص ميكند (كه در مقام تطبيق در نظام حقوق كيفري ايران ميتوان انواع قتل عمدي در نظام حقوقي امريكا را با عمدي و در حكم عمدي قابل تطبيق دانست) و هم شدت مجازات نسبت به مرتكب را مشخص ميكند. اين را هم اضافه كنيم كه اولين قانون مدوني كه قتل را در امريكا به درجات مختلف تقسيم كرد در پنسيلوانيا و در سال 1794 بود. پس از آن در ويرجينيا در سال 1796 سپس در مريلند در سال 1809 و بعد از آن ساير ايالات امريكا قوانيني را در اين خصوص وضع كردند.
نكته ديگر قابل ذكر اينكه درجات قتل عمدي هم در ايالات مختلف امريكا يكسان نيستند. مثلا در ايالت مينهسوتا قتل عمدي تا 3 درجه به رسميت شناخته شده است در حالي كه مثلا در ايالت كاليفرنيا قتل عمدي تا 2 درجه به رسميت شناخته شده است. همچنين قتل عمدي در قانون كيفري فدرال امريكا موسوم به 18 U.S.C. § 1111 - U.S. Code فقط تا 2 درجه به رسميت شناخته شده است.
اين نكته هم شايان ذكر است كه صلاحيت كيفري دادگاههاي فدرال در مقابل دادگاههاي كيفري ايالتي زماني تحقق مييابد كه يا مكان وقوع جرم قتل در جايي باشد كه متعلق به دولت فدرال است يا اينكه مامور مرتكب مامور فدرال بوده باشد. بنابراين اگر براي مثال يك مامور فدرال در ايالت مينهسوتا مرتكب قتل عمدي بشود، او براساس قانون فدرال امريكا محاكمه ميشود و نه براساس قانون ايالتي مينه سوتا.
اكنون با ذكر اين مقدمه به بيان ويژگيهاي اختصاصي اين 3 نوع قتل در نظام حقوقي كيفري ايالت مينهسوتا ميپردازيم.
بخش دوم- ويژگيهاي اختصاصي 3 نوع قتل عمدي در نظام كيفري ايالت مينهسوتا در امريكا
1- قتل عمدي درجه اول
First degree Murder
قتل عمدي درجه اول مخصوص جنايات و قتلهايي است كه با طرح و نقشههاي قبلي و برنامهريزيهاي عمدي صورت ميگيرد و قتل در واقع حاصل آن برنامهريزيهاست. هر ايالتي در قانونگذاريهاي خودش ليستي از شرايط و وضعيتهايي را مشخص كرده است كه اگر قتل در آن شرايط و وضعيتها صورت بگيرد و به اصطلاح برآيند و حاصل آن طرحها و نقشهها باشد، عمدي درجه اول محسوب ميشود. براي مثال در ايالت مينهسوتا كه قتل عمدي تا 3 درجه پيشبيني شده است، قتل عمدي درجه اول مخصوص شرايطي است كه در آن عوامل و فاكتورهاي سختگيرانهاي وجود دارند. گاهي اوقات اين فاكتورها به هويت و شخصيت مقتول بازميگردند. براي مثال كشتن همسر پس از سوءاستفاده خانگي مستمر، يا كشتن يك قاضي، يا كشتن يك افسر پليس، يا كشتن يك شاهد براي جلوگيري از اداي شهادت، اغلب به دليل هويت شخص مقتول قتل عمدي درجه يك محسوب ميشوند. قتل عمدي درجه اول ممكن است براساس رفتار مرتكب نيز در نظر گرفته شود. براي مثال قتل با قصد قبلي يا قتل به هنگام تجاوز جنسي، قتل به هنگام ورود به مكان فردي به منظور سرقت، سرقت با اعمال زور، آدمربايي يا ارتكاب اعمال تروريستي كه اين اعمال غالبا به دليل شرايط ناشي از رفتار متهم قتل عمدي درجه اول شناخته ميشوند.
برابر ماده 609.185 قانون كيفري مينهسوتا قتل عمدي شامل شرايط زير هستند:
1- كسي كه موجب مرگ ديگري با قصد قبلي و قصدي است كه هدف آن قصد مرگ ديگري است. به اين نوع قتل، قتل با قصد قبلي Premeditated murder ميگويند كه تعريف آن در ماده 609.18 از مجموعه قوانين مينهسوتا ذكر شده است.
2- كسي كه موجب مرگ ديگري ميشود زماني كه در حال ارتكاب يا شروع به ارتكاب به جرم تجاوز جنسي مندرج درماده 609.342 بوده است. (جرم تجاوز جنسي مندرج در ماده مزبور زناي به عنف يا تجاوز جنسي است).
3- كسي كه موجب مرگ ديگري در حال ارتكاب راهزني يا سرقتهاي مشدده، آدمربايي، ايجاد حريق عمدي از نوع درجه يك و دو، رانندگي با تيراندازي مداخله در كار شاهد مانند از بين بردن شاهد براي جلوگيري از شهادتش در دادگاه، فرار از زندان يا جرايم مواد مخدر ميشود.
4- كسي كه موجب كشتن پليس، دادستان، قاضي يا ماموران ناظر بر امور زندانيان با هدف قتل آن شخص و در حالي كه شخص درگير وظايف رسمي خود است، ميشود.
5- كسي كه موجب مرگ كودك هنگام سوءاستفاده ازكودك بشود در شرايطي كه مرگ بر اثر بيتفاوتي شديد نسبت به جان آن كودك به وجود ميآيد.
6- كسي كه موجب مرگ ديگري حين ارتكاب سوءاستفاده خانوادگي و سوءاستفاده از اعضاي خانواده مانند همسران فعلي يا سابق، همسايگان يا شركاي جنسي بوده باشد و نحوه مرگ نشاندهنده بيتفاوتي زياد به زندگي انسان را نشان بدهد.
7- كسي كه باعث مرگ ديگري هنگام ارتكاب تروريسم، توطئه يا تلاش براي ارتكاب جرم و جنايت براي پيشبرد تروريسم، ترساندن يا ارعاب عموم مردم و مختل كردن مداخله دولت بشود.
ملاحظه ميشود كه مرگ درجه اول بهطور كلي شامل كشتن ديگري با قصد قبلي و در موارد ديگر شامل كشتن ديگري حين ارتكاب جرايم شديد ديگر است.
مجازات قتل نوع درجه اول حبس ابد است و لازم به ذكر است كه مجازات اعدام از سال 1911 در ايالت مينهسوتا لغو شده است.
2- قتل عمدي درجه دوم
Murder in the second degree
در ايالت مينهسوتا قتل عمدي درجه دوم مشمول ماده 609/19 از مجموعه قوانين مينهسوتاست. براساس اين ماده، قتلي كه در يكي از حالات زير واقع بشود، مشمول قتل درجه دوم است:
الف- قتل عمدي كه در شرايط زير واقع بشود:
1- كسي كه بدون قصد قبلي موجب مرگ ديگري بشود و به عبارتي Without premeditation باشد. در اينجا قصد قبلي وجود ندارد ولي در زمان ايجاد صدمه قصد مرگ وجود دارد. به اين نوع قتل Intentional murder ميگويند. به عبارتي قانونگذار فقط نبودن قصد قبلي در ارتكاب قتل را باعث تنزل درجه قتل دانسته است.
2- كسي كه موجب مرگ ديگري شود، زماني كه در حال ارتكاب يا شروع به ارتكاب به جرم تيراندازي در حال رانندگي بوده باشد (جرم تيراندازي مشمول ماده 609.66 است و مشمول مجازات تا 3 سال حبس است).
ب- قتل غيرعمدي Unintentional murder كه در شرايط زير واقع بشود:
1- كسي كه موجب مرگ ديگري بشود زماني كه در حال ارتكاب يا شروع به ارتكاب يك جرم كيفري بوده بدون اينكه قصد مرگ او را داشته است. البته ارتكاب جرايم جنسي از اين تعريف مستثنا هستند يعني اگر كسي در حال ارتكاب يك جرم تجاوز جنسي باشد حتي اگر قصد مرگ طرف مقابل را نداشته باشد ولي باعث مرگ بشود، قتل درجه اول است و نه درجه دوم.
2- كسي كه موجب مرگ ديگري بشود، زماني كه عمدا صدمهاي به ديگري وارد كند يا شروع به وارد كردن صدمه به ديگري كند و مرتكب وظيفه حمايت و حفاظت دارد و قرباني فردي است كه بايد تحت حمايت و حفاظت قرار بگيرد. منظور از حفاظت و حمايت هم هر دستور دادگاه است كه چه توسط دادگاههاي ايالت مينهسوتا، يا دادگاههاي ايالتهاي ديگر براي حفاظتهاي مربوط به انحلال ازدواج، يا حفاظت از جوانان صادر شده باشد. ملاحظه ميشود كه دو رديف قبلي در واقع بهرغم اينكه قتلهايي از نظر ماهيت غيرعمدي هستند وليكن قانونگذار به دليل شرايط ارتكاب جرم و نيز به دليل آنكه اشخاصي كه مقتول شدهاند بايد مورد حمايت خاص قانونگذار قرار بگيرند به عنوان قتل عمدي درجه اول مورد حكم قرار گرفتهاند.
مجازات قتل درجه دوم تا 40 سال حبس تعيين شده است.
3- قتل عمدي درجه سوم
Murder in the third degree
ايالت مينهسوتا از ايالتهايي است كه قتل عمدي درجه 3 را نيز به رسميت شناخته است. برابر ماده 609.195 از قوانين ايالت مينهسوتا، قتل درجه 3 در دو مورد قابل تشخيص است:
1- كسي كه بدون قصد موجب ايجاد صدمه بدني و ارتكاب عملي نسبت به ديگري بشود كه عرفا ارتكاب آن عمل و صدمه براي هر كس ديگري خطرناك محسوب ميشود و موجب مرگ شخص ديگري بشود.
2- كسي كه بدون قصد ارتكاب قتل بهطور مستقيم يا غيرمستقيم از طريق فروش، يا تحويل و تبادل و توزيع مادهاي كه جزو كالاهاي طبقهبنديشده كه فروش و توزيع آن در واقع غيرقانوني است، موجب مرگ ديگري بشود.
مجازات قتل عمدي درجه سوم تا 25 سال حبس تعيين شده است.
اگر بخواهيم نموداري به صورت خلاصه از اين 3 دسته قتل ارايه بدهيم، نمودار زير شكل مناسبتري از اين 3 نوع قتل را ارايه ميدهد:
قتل عمدي در نظام كيفري مينه سوتا
درجه 3 درجه 2 درجه 1
موجب مرگ ديگري بدون قصد ايجاد صدمه بدني و ارتكاب عملي نسبت به ديگري. اما عرفا ارتكاب آن عمل و صدمه براي هر كس ديگري خطرناك محسوب ميشود. قتل عمدي كه موجب مرگ ديگري بدون قصد قبلي Intentional murder without premeditation يعني در زمان قتل قصد وجود دارد وليكن قصد قبلي وجود نداشته، موجب مرگ ديگري با قصد قبلي.
Premeditation موجب مرگ ديگري بدون قصد ارتكاب قتل بهطور مستقيم يا غيرمستقيم از طريق فروش، يا تحويل و تبادل و توزيع مادهاي كه جزو كالاهاي طبقهبنديشده است كه فروش و توزيع آن در واقع غير قانوني است، موجب مرگ ديگري ميشود. قتل عمدي موجب مرگ ديگري در حال ارتكاب جرم تيراندازي در حال رانندگي.
Drive by shooting موجب مرگ ديگري در حال ارتكاب جرايم سنگين مانند راهزني، آدمربايي، ايجاد حريق عمدي و... .
قتل غيرعمدي در حال ارتكاب جرايم غيرجنسي و در زمان قتل قصد قتل ندارد Unintentional murder while committing non-sexual crimes موجب مرگ مقامات رسمي دولتي مانند پليس، دادستان، قاضي يا ماموران ناظر بر امور زندانيان با هدف قتل آن شخص و در حالي كه شخص درگير وظايف رسمي خود است، بشود.
قتل غيرعمدي كه موجب مرگ ديگري ميشود نسبت به كسي كه وظيفه حمايت و حفاظت از او وجود دارد موجب مرگ بچه در حين آزار و اذيت او بشود موجب مرگ ديگري در حين ارتكاب جرايم خانوادگي وسوءاستفاده از اعضاي خانواده مانند همسران فعلي يا سابق، همسايگان، يا شركاي جنسي خود بوده باشد و نحوه مرگ نشاندهنده بيتفاوتي زياد مرتكب باشد موجب مرگ ديگري هنگام ارتكاب جرايم تروريستي شود، مجازات تا 25 سال حبس، مجازات تا 40 سال حبس و مجازات حبس ابد.
بخش دوم - دفاعيات
اما نكتهاي كه اهميت دارد، دفاعياتي است كه ميتوان در موقع وجود اتهامات انواع قتل عمدي به ويژه قتل عمدي درجه يك مطرح كرد و وكلاي خبره در واقع با مطرح كردن اين دفاعيات در دادگاه سعي ميكنند كه شك و ترديد هيات منصفه را نسبت به ارتكاب قتل عمدي درجه يك يا دو برانگيزند و راي نهايي را به سمت نوع ديگري از قتل هدايت كنند. به همين جهت دادستانها تلاش ميكنند كه اتهام خود را با دقت و مطابقت با شرايط اقامه كنند كه از دريافت نتيجه آن تا حدود زيادي مطمئن باشند. به غير از دفاعيات عامي كه مشابه آن در نظامهاي حقوقي همه كشورها ديده ميشود مانند اشتباه در هويت قاتل (يعني متهم به قتل ميگويد كه او قاتل نيست و شخص ديگري مرتكب قتل شده است)، دفاع از خود، يا دفاع از ديگران (دفاع مشروع)، احتمال جنون متهم و امثالهم، دفاعيات ديگري هم وجود دارند كه به نظرم ميرسد احتمالا در اين پرونده خاص مطرح ميشوند و اينك به بررسي برخي از اين دفاعيات در قتل عمدي ميپردازيم:
1- قصور در اثبات عناصر لازم قتل عمدي درجه اول Failure to prove the elements
يعني دادستان نتواند يكي از عناصر لازم در وجود قتل عمدي را اثبات كند. مثلا دادستان نتواند سوءنيت عام و خاص متهم را اثبات كند، يا نتواند قصد قبلي متهم را در ارتكاب قتل اثبات كند و طبيعتا اگر دادستان نتواند وجود اين عناصر را اثبات كند متهم ممكن است به قتل عمدي درجه دو محكوم شود.
2- قتل تصادفي Accidental killing
يعني اينكه متهم بتواند نشان بدهد كه قتل صورتگرفته ناشي از تصادف بوده و متهم داراي سوءنيت مجرمانه نبوده است كه اگر اين دفاع مورد قبول قرار بگيرد، قتل اصولا از طبقهبندي عمدي خارج ميشود و در طبقهبندي ديگري موسوم به Involuntary manslaughter قرار ميگيرد كه قتل غيرعمدي است و البته معناي معادل آن در ادبيات حقوق كيفري قتل شبهعمد است.
3- انجام وظايف Exercise of duty
يعني اينكه متهم بگويد من در حال انجام وظيفه بودم و قتل به سبب انجام وظيفه صورت گرفته است و هيچگونه بياحتياطي، غفلت و بيمبالاتي صورت نگرفته است. اين موردي است كه احتمالا بيشترين چالش پيش روي وكلاي آقاي چاوين متهم به قتل عمدي فلويد خواهد بود و نقطه مهم تلاقي استدلالها احتمالا در همين نوع دفاع صورت خواهد گرفت.
قابل توضيح است كه ايالتهاي امريكا عموما براي حمايت از پليس در مواقعي كه مشغول انجام وظيفه هستند، قوانين خاصي وضع كردهاند كه نحوه كاربرد زور را در شرايط ويژه مشخص كردهاند كه به آن Reasonable force ميگويند. در ايالت مينهسوتا اين قوانين در ماده 609.66 قوانين كيفري اين ايالت تحت عنوان Authorized force مقرر شدهاند.
بند 5 اين قانون احتمالا از مواردي خواهد بود كه مورد استناد دادستاني قرار خواهد گرفت زيرا در اين بند به صراحت ذكر شده كه يكي از موارد توجيهپذير بودن كاربرد زور براي جلوگيري از فرار متهم است كه در مورد آقاي فلويد فراري رخ نداده بود و او در اختيار مامور پليس بود كه هرگونه امكان فراري از او سلب شده بود و بنابراين كاربرد زور توجيهپذير نبوده است.
بخش سوم - جنبههاي حقوقي قتل فلويد
قتل آقاي فلويد از نظر حقوقي و برابر قوانين كيفري مينهسوتا از دو جنبه احتمالا بيشتر در دادگاه مورد تحليل و چالش قرار خواهد گرفت:
1- تطبيق با نوع قتل
دادستان شهر مينهسوتا در وهله اول قتل ارتكابي را مطابق شرايط قتل از نوع درجه 3 اعلام كرد كه طبق آن هر كس موجب مرگ ديگري بدون قصد ايجاد صدمه بدني و بدون قصد ارتكاب عملي نسبت به ديگري بشود كه عرفا ارتكاب آن عمل و صدمه براي هر كس ديگري خطرناك محسوب ميشود، قتل از نوع درجه 3 محسوب ميشود.
اما فيلمهايي كه از صحنه ارتكاب جرم گرفته شده بودند عدم وجود قصد در ارتكاب قتل را كاملا زير سوال ميبردند. زمان حدود 9 دقيقهاي كه متهم پايش را روي گلوي مقتول قرار داده بود، نشان ميداد كه متهم داراي قصد در به كار بردن نوع خاصي از زور نسبت به مقتول داشته و آنهم در شرايطي كه مقتول كاملا تسليم و در زير پاي او قرارداشته است. بنابراين در حالي كه ابتدا دادستان شهر ميناپوليس، متهم را به قتل درجه 3 متهم كرد و به عبارتي قصد قتل را در او احراز نكرد اما در نهايت آقاي اليسون، دادستان ايالت مينهسوتا قدم پيش گذاشت و افسر پليس را به قتل از نوع درجه 2 متهم كرد و استناد دادستان ايالتي به آن قسمتي از قانون است كه كسي در زماني كه به صورت غيرعمدي موجب مرگ ديگري ميشود نسبت به آن ديگري (مقتول) وظيفه حمايت و حفاظت دارد. هرچند آقاي اليسون در مصاحبههاي خودش هم گفته است كه به هر دليلي كه نشان از عمدي بودن جرم داشته باشد، توجه و آن را هم بررسي خواهد كرد. بنابراين به نظر ميرسد، دادستان ايالت مينهسوتا هنوز در حال جمعآوري دلايل اثبات عمدي بودن قتل جورج فلويد است و ممكن است تحولات بعدي را هم در ارتباط با اين پرونده شاهد باشيم. در عين حال اتهام عليه آقاي چاوين دو نوع است. اول اتهام قتل درجه 2 و دوم اتهام قتل شبهعمدي به خاطر قصور در انجام وظيفه. اين دو اتهام به آن سبب باهم وضع شدهاند كه اگر هيات منصفه در نهايت اتهام اول را رد كردند، اتهام دوم همچنان برقرار باشد و به هر تقدير حداقل هيات منصفه به اتهام دوم خواهد رسيد وليكن نظر دادستان اول اولين جرم دانستن اولين اتهامي است كه نسبت به آقاي چاوين وارد كرده است.
2- وظيفه حمايت و حفاظت
وظيفه پليس حمايت و حفاظت از شهروندان است و حتي اگرشهروندي مرتكب جرم شده باشد، پليس در برخورد با او و بازداشت متهم يا مجرم بايد طوري عمل كند كه امنيت و سلامت متهم و ديگر شهروندان به خطر نيفتد. به همين دليل كاربرد زور توسط پليس بايد توجيهپذير باشد و در حد معقول و منطقي صورت بگيرد. همانگونه كه گفته شد، قانون كيفري ايالت مينهسوتا نيز يكي از موارد توجيهپذير بودن كاربرد زور توسط پليس را جلوگيري از فرار متهم ميداند كه در مورد آقاي فلويد اصولا فراري رخ نداده بود و او در چنگال پليس اسير بود. بنابراين عمل پليس در چارچوب حمايت و حفاظت از شهروندان نميتواند ارزيابي شود.
3- گامي به سوي بياحتياطي، غفلت و بيمبالاتي احتمالا وكلاي آقاي چاوين (افسر پليس) سعي خواهند كرد، قتل ارتكابي را صرفا ناشي از بياحتياطي، غفلت و بيمبالاتي نشان بدهند. از هماكنون نيز استدلالهايي را در اين خصوص مطرح كردهاند كه مختصرا به برخي اشاره ميكنم:
الف- آقاي فلويد دقايقي قبل از حمله پليس دچار حمله قلبي و ريوي بوده است.
ب- كاربرد استفاده از زور روي گردن توسط دپارتمان پليس ميناپوليس مورد تاييد قرار گرفته است.
ج- در دوربين افسران بازداشتكننده ضبط شده است كه فلويد از سندرم هذيان هيجاني رنج ميبرده كه در پروتكلهاي دپارتمان پليس ميناپوليس تهديد هم عليه افسران عملكننده محسوب ميشوند و هم عليه خود متهم.
د- تاكتيك محدود كردن متهم از نظر بدني تاكتيك مورد تاييد دپارتمان پليس در اين شرايط است.
البته اين نكات همه قابل چالش حقوقي هستند و احتمالا اين پرونده را از نظر تقابل آرا و نظرات راجع به اعمالي كه توسط پليس منجر به قتل فردي ميشوند و ميتوان آنها را همرا با سوءنيت در نظر گرفت، يا برعكس نميتوان آنها را توام با سوءنيت فرض كرد به يك پرونده مهم در تاريخ قضايي امريكا تبديل خواهد كرد.
وظيفه پليس حمايت و حفاظت از شهروندان است و حتي اگرشهروندي مرتكب جرم شده باشد، پليس در برخورد با او و بازداشت متهم يا مجرم بايد طوري عمل كند كه امنيت و سلامت متهم و ديگر شهروندان به خطر نيفتد. به همين دليل كاربرد زور توسط پليس بايد توجيهپذير باشد و در حد معقول و منطقي صورت بگيرد. همانگونه كه گفته شد، قانون كيفري ايالت مينهسوتا نيز يكي از موارد توجيهپذير بودن كاربرد زور توسط پليس را جلوگيري از فرار متهم ميداند كه در مورد آقاي فلويد اصولا فراري رخ نداده بود و او در چنگال پليس اسير بود.
اين پرونده را از نظر تقابل آرا و نظرات راجع به اعمالي كه توسط پليس منجر به قتل فردي ميشوند و ميتوان آنها را همرا با سوءنيت در نظر گرفت يا برعكس نميتوان آنها را توام با سوءنيت فرض كرد به يك پرونده مهم در تاريخ قضايي امريكا تبديل خواهد كرد.
فيلمهايي كه از صحنه ارتكاب جرم گرفته شده بودند عدم وجود قصد در ارتكاب قتل را كاملا زير سوال ميبردند. زمان حدود 9 دقيقهاي كه متهم پايش را روي گلوي مقتول قرار داده بود، نشان ميداد كه متهم داراي قصد در به كار بردن نوع خاصي از زور نسبت به مقتول داشته و آنهم در شرايطي كه مقتول كاملا تسليم و در زير پاي او قرارداشته است.