به مناسبت برگزاري نمايشگاه «كاغذ حاصلخيز» در گالري باوان
هنر جدي محصول نقد جدي است
فاروق مظلومي
تمركز روي يك فعاليت ويژه در زبان انگليسي hub گفته ميشود و در عالم گالريداري Art Hub در كنار مفاهيم ديگر به محلي گفته ميشود كه روي هنرمندان نسل جديد متمركز شده و به معرفي آثار آنان ميپردازد. در اينجا جريان هنري مهمتر از خود هنر شده و بيشتر بستر زماني اثر مهم ميشود كه مثلا فلان هنرمند جوان در فلان سن در اين قسمت از هنر معاصر قرار دارد يا اينكه هنوز در حال تكرار و مشق كردن از تاريخ هنر است. گالري باوان حداقل در دو نمايشگاهي كه بنده هم از بازديدكنندگان بودم يك آرتهاب بوده است. اين گالري در نمايش مجموعه «كاغذ حاصلخيز» هم يك آرتهاب است كه از تاريخ 27 تيرماه تا 7 شهريور به نمايش آثار الهام پورخاني، ترلان تبار، هما حسينيان، مهديه كواكبپناه، ياسمين مشاري، آدنا ميرزاخانيان، نازگل نيري و شادي يثربي ميپردازد. نمايشگاههاي طولانيمدت آيين گذر از تابستان هستند كه در ايام قبل از كرونا هر گالري با برگزاري يك نمايشگاه تابستاني يك ماهه يا دو ماهه فصل سفر و ركود گالريداري را ميگذراند و حالا كرونا هم روي ركود تابستاني هوار شده است يا همان قوز بالاي قوز. به همين دليل فرصت دادن به هنرمنداني جوان كه اميد زيادي به فروش آثارشان هم نيست شگفتيبرانگيز و قابل قدرداني است. اميد به فروش آثار جوانان به اين دليل كم است كه اغلب مجموعهداران ما سرمايهگذاران كوتاهمدت و مالي در عرصه هنر هستند و به استراتژيهاي بلندمدت فرهنگي و مالي توجه نميكنند. استيتمنتي كه در سايت گالري باوان براي نمايشگاه «كاغذ حاصلحيز» موجود است به جوان بودن هنرمندان و بستر كاغذ در آثارشان اشاره ميكند. اين استيتمنت با نثري شيوا نوشته شده است و مثل اغلب استيتمنتها سعي دارد درهاي ارتباط را براي مخاطب به وسيله متن بگشايد. اما همان سوال هميشگي باقي ميماند آيا نياز اثر تصويري به متن براي مرتبط شدن با مخاطب، استقلال تصوير را زير سوال نميبرد؟ اگر تصوير را به عنوان يك زبان مستقل قبول داريم وقتي استيتمنت از طرف تصوير حرف ميزند لابد تصاوير بيزبان و لال هستند. در نگاهي ديگر فضاي عبوس گالريها و انتظار غالب مدح و ستايش موجب شده است كه هنرمندان بعد از هر نمايشگاه راضي و خشنود از عملكردشان به تكرار ذهنيتهاي خودشان بپردازند و حالا منتقدان و كارشناسان هنري بايد از مجال و عرصهاي كه گالري باوان براي عرضه هنر نسل جديد ايجاد كرده است كمال استفاده را ببرند و با توجه و تحليل اين آثار از هنرمندان جوان مراقبت كنند.
در بين هنرمندان نمايشگاه «كاغذ حاصلخيز» آثار حجمي شادي يثربي به دليل تفاوت در بستر فيزيكي و تاريخي و اثر آدنا ميرزاخانيان به دليل پويايي و دايناميك رنگ و كمپوزيسيون از آثار بارز بودند. البته فضاي ستون نگارخانه هم بضاعت پرداختن به همه هنرمندان اين نمايشگاه را ندارد. اما شناخت و جرات مدير گالري باوان، آوا ايوبي هم كه به هنرمند جسور، شادي يثربي اعتماد كرده و امكان عرضه آثار متفاوتش را داده قابل احترام است. «حجمتابلوهاي» يثربي از نظر تاريخي در بستر هنر روز قرار ميگيرد و از نظر فيزيكي در بستر هميشگي بوم اجرا نشدهاند و خودبستر هستند يعني ابعاد اثر، كادر هميشگي مستطيل نيست، بلكه خطوط محيطي اثر همان خطوط بيروني آن بوده و اگر كار هنري به شكل چندضلعي نامنظم است به همان شكل ارايه شده است و اين موضوع shaped Canvases را به ذهن مخاطب متبادر ميكند اگرچه اين آثار نقاشي نيستند. بومهاي شكلدار تابلوهايي هستند كه از پيكربندي عمومي مستطيل مسطح تبعيت نميكنند. ديگر مشخصه آثار يثربي نامگريزي آنهاست كه برچسب هيچ رسانهاي را نميپذيرند؛ با اينكه هنر مدرن به ناچار آنها را چندرسانهاي نامگذاري ميكند. تكههايي از كاغذ و چوب و مواد ديگر كه با نقش يا خطهايي در كنار همديگر بدون قاب از ديوار آويزان شدهاند.
قاب كه عامل تمايز اثر هنري با محيط است در اينجا با فقدانش ميتواند يك پيام پاپآرتي بدهد؛ «هر چيزي اثر هنري است». استفاده از اشياي دورريز به عنوان مواد هنري در آثار يثربي ذهن مخاطب را به هنر فقير - arte povera، poor art - ارجاع ميدهد هنري كه نامگذارش جرمانو چلانت - منتقد، مورخ و كيوريتور ايتاليايي - در سال 1367 ميلادي بوده است. انتساب آثار شادي يثربي به هنر پاپ و از طرفي به هنر فقير كه در واكنش به هنر پاپ بوده است، پارادوكسي ايجاد ميكند كه موجب پويايي اثر و مقاومت آن در برابر فهم مخاطب ميشود. اين موضوع باعث خرسندي مخاطب جدي هنر است، چراكه فهم اثر هنري تير خلاصي بر دايناميك آن است. نمايشگاه «كاغذ حاصلخيز» ميتواند حاصلخيزتر هم باشد اگر كيوريتور آن به برگزاري جلسه نقد و تعامل با رسانه اهتمام داشته باشد. حياط اين گالري براي برگزاري چنين جلساتي در دوران كرونا مناسب است.