ادامه از صفحه اول
وعده صادق حزبالله
تلآويو به خوبي متوجه شده كه محور مقاومت در قسمتهاي بيشتري از مرزهاي اين رژيم با همسايگان فعال شده است و ميتواند آسيبهاي عميق و شديدي را به رژيم صهيونيستي وارد كند. بنابراين تلآويو از هر زمان ديگري بيشتر نيازمند اين است كه راهي بيابد تا حزبالله لبنان و محور مقاومت را تضعيف كند. ضمن اينكه ذات رژيم صهيونيستي تجاوزگر است و خوي وحشيانهاي دارد. گرچه اين رژيم در دهههاي ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰ شمسي تجاوزهاي بسيار زياد و گستردهاي به همسايگان به ويژه لبنان داشت اما به دليل ضعف روزافزون رژيم اشغالگر و توانمندي بيشتر محور مقاومت، اين تجاوزها به تهديدهاي موضعي و حملات پراكنده گاه و بيگاه بدل شده است. موضوع دوم اين است كه ديگر رژيم صهيونيستي به شدت از اينكه يك درگيري گسترده همانند آنچه در جنگهاي موسوم ۳۳ روزه و ۲۲ روزه لبنان و غزه رخ داد، اجتناب كند. اين رژيم اكنون توانمندي و ظرفيت ورود به چنين درگيريهايي را ندارد. ظاهرا تصور رژيم اشغالگر اين است كه با حركات ايذايي ميتواند، ابراز وجود كند و تاثيرات رواني در جبهه مقاومت بگذارد و به نوعي با فضاسازي و ايجاد جو رواني اينگونه وانمود كند كه آمادگي نظامي كافي دارد. موضوع سوم اين است كه رژيم صهيونيستي اكنون در داخل به شدت دچار اختلافات سياسي است. تلاش براي ايجاد يك درگيري خارجي در مرزها با لبنان معمولا از سوي نتانياهو با اين هدف صورت ميگيرد كه افكار عمومي را از مشكلات سياسي، قضايي و اقتصادي داخلي منحرف كند. نتانياهو معتقد است كه با اين تحركات نظامي ميتواند، توجه داخلي و توان رقباي خودش را صرف مسائل خارجي و از اتهامهاي فساد و مساله شكاف در دولت ائتلافياش منحرف كند. حزبالله همواره در انتقامهايش هشيارانه عمل ميكند. اگر سوابق مربوط به پاسخهاي حزبالله را به رژيم صهيونيستي در نظر بگيريم معمولا ضرباتي كه حزبالله لبنان به رژيم صهيونيستي زده بسيار دردناكتر از چيزي بوده كه صهيونيستها انتظار داشتند. بنابراين در چارچوب سياست اثبات شده وعده صادق حزبالله و به صورت غافلگيرانه، رژيم صهيونيستي را مورد هجوم قرار داده و خسارتهاي جاني به ويژه خسارتهاي حيثيتي به اين رژيم وارد كرده است. هر بار كه حزبالله وعده انتقامش را عملي كرده همگان به ضعفهاي اين رژيمي كه به تعبير سيدحسن نصرالله از خانه عنكبوت هم سستتر است، پي بردهاند. بنابراين ما بايد منتظر پاسخهاي هوشمندانه حزبالله نسبت به اين تحركات رژيم صهيونيستي باشيم. قاعدتا ضربات هوشمندانه در زمان و مكاني به رژيم صهيونيستي وارد ميشود كه از سوي اين رژيم انتظار نميرود و آسيبهاي شديد به حيثيت اين رژيم وارد خواهد كرد.
سرنوشت نامعلوم پادگان 06
شهرداري در اين باره چه بايد بكند؟ آيا بارگذاري به ميزان 120 درصد به كل زمين الزاما براي محدوده مشكل ترافيكي ايجاد ميكند؟ در حالي كه در طرح تفصيلي با بارگذاري سه برابر موافقت شده است. آيا به حرمت قانون، شهرداري وظيفهاي جز صدور پروانه دارد؟» روشن است كه شهرداري چارهاي جز تمكين نداشته است. نه در برابر ارتش كه در برابر آنها كه ميخواهند آن ساختمانهاي فاخر را بسازند.
ايشان ميفرمايند: «نظر شورا بر اين است كه شهرداري در فاصله 300 متري ايستگاههاي مترو براي تامين هزينه ساخت مترو، با اعطاي تراكم ويژه و بالاتر از ساير نقاط شهر، توسعه شهر را به ايستگاههاي مترو پيوند دهد و بدين طريق و مبتني بر اصول TOD (اختلاط كاربريها، پيادهمحوري، استفاده از دوچرخه و...) به توسعه تهران رنگ منطقيتري بدهد. براي اين رويكرد كجا بهتر از زمينهاي مشابه 06؟ و ادامه ميدهد: گروهي معتقدند 06 را به حال خود رها كنيم تا همچنان به عنوان ريه شهر عمل كند. اما مگر ميشود شهر و فضاهاي قابل استفادهاش را به حال خود رها كرد؟ در تهران در شرايط فعلي سالانه نزديك به 12 ميليون مترمربع پروانه صادر ميشود. مجوز ساخت 600 هزار متر در جايي كه در جوار بزرگراه و دو ايستگاه مترو قرار دارد و با تركيب كاربريها، كمترين جذب و توليد سفر را به وجود ميآورد، شرايط بسيار بهتري براي شهر به نسبت زمينهاي موجود در بافتهاي متراكمتر شهر دارد و براي ختم مطلب اضافه ميكند: اگر ميزان بارگذاري در 30 درصد باقيمانده از باغ، كمتر بشود كسي مخالف نيست، اما در يك توافق به هر دو سوي معامله و رعايت قانون بايد توجه داشت.»
اما سعي دكتر حقشناس، رييس كميسيون اجتماعي شورا بر آن است كه تعديلي در آن ساخت و ساز به نفع شهر صورت گيرد. ايشان ميگويند زماني كه پرونده واگذاري پادگان آموزشي ۰۶ در جريان بوده هيچ اطلاعرساني يا استعلامي از شوراي شهر انجام نشده و معتقدند وضعيت صفر- صفر براي پايتخت بهتر از 06 است. دكتر حقشناس به عنوان نماينده شهروندان تهراني همه جا اين پرسش را مطرح كردند كه مگر مجموعهداري و هتلداري و تجارت برخي ارگانها تجربه خوبي بود كه حالا ارتش هم به آن بپيوندد؟ آن هم ارتشي كه سالم مانده و انگي به آن نچسبيده؟! آن هم در باغي كه هنوز نام و نشان از يكي از همسران ناصرالدينشاه دارد. شاه باغ را به سلطنت خانم هديه ميكند، كاخي در آن ميسازد و نام اين قريه «سلطنتآباد» ميشود. دكتر حقشناس با اين معرفي نتيجه ميگيرد كه اين باغ از دوره ناصري محل يك عمارت قديمي سلطاني است با ويژگيهاي باغ ايراني و صراحتا ميگويد كه اينجا عملا از 130 سال پيش پارك يا باغ ايراني بوده و ما چيز جديدي احداث نميكنيم. وي گوشزد ميكند كه مالكيت 06 انتفاعي و شخصي نيست و شكل تصميمگيري در مورد پادگان 06 را با اين مقايسه ميكند كه مثلا دانشگاه تهران كه از زمان رضاشاه ساخته شده است را بگوييم ديگر نباشد و رييس دانشگاه بگويد قاعده 70-30 را رعايت كنيم و آن را بسازيم. البته خيليها از جمله حقير با آقاي دكتر حقشناس موافقيم كه درستش اين است كه طبق قانون نقل مكان پادگانها، اين ملك كارشناسي شده و بر اساس قيمت پايه، 35درصد پول ملك را شهرداري به خزانه دولت واريز كند و دولت اين پول را صرف ساخت پادگان جديد خارج از شهر كند. به علاوه، اين پارك بزرگ ميتواند در روز مبادا هزار استفاده داشته باشد، از جمله اسكان موقت صدها هزار نفر در صورت وقوع زلزله 7 ريشتري در تهران. هنوز بسياري از متخصصان و حاميان محيط زيست ميگويند كه در آن باغ انواع پرندگان، خزندگان و حتي روباه و شغال هست و محيط بكري محسوب ميشود و حيف است جاي آن برج، آن هم بدون پيوست زيست محيطي، فرهنگي، ترافيكي و اجتماعي ساخته شود. ما هنوز منتظر نتيجه اين گفتوگو هستيم. اميد كه به خير بگذرد!