• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۹ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4705 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۸ مرداد

فعالان اجتماعي بندرعباس با يك هشتگ تخريب‌هاي گسترده زيست‌محيطي و فرهنگي بندرعباس را به چالش مي‌كشند

بندرعباس من كجاست؟

نيلوفر رسولي

 حالا يك هفته مي‌شود كه آنچه در نهان يك شهر بود به يمن يك هشتگ عيان شده است. حالا نه فقط بندرعباسي‌ها بلكه شهروندان ديگر نيز با درج هشتگ «بندرعباس من كجاست؟» مطالبه‌گري مي‌كنند. «مرتضي نيك‌نهاد» عكاسي است اهل بندرعباس، عكاسي كه در قاب‌هاي خود انزواي بندرعباسي‌ها را در خانه‌هاي خود به تصوير مي‌كشد، حالا او نه در مقام يك عكاس بلكه به عنوان يك شهروند به همراه جمعي از فعالان اجتماعي بندرعباس به مدد هشتگ «بندرعباس من كجاست؟» تلاش دارند تا توجه افكار عمومي را متوجه شهري كنند كه ديگر چيزي از گذشته آن باقي نمانده است، شهري كه فاضلاب شهري‌اش مستقيم روانه دريا مي‌شود، ساحلش با بلوارهاي ساحلي متعدد تخريب مي‌شود، شهري كه بادگيرهايش را فراموش كرده است و در هواي شرجي و سوزان تابستان، اين ساختمان‌هاي بلندمرتبه هستند كه با نماي رومي و سنگي به تمام دانش بومي و هويت فرهنگي اين شهر دهن‌كجي مي‌كنند. اما چه شد كه اين هشتگ راهي فضاي مجازي شد و با همراهي كاربران توييتر، پرده از زخم‌هاي بندرعباس برداشت؟ داستان به تلاش شهرداري براي تخريب بازار قديمي ماهي‌فروشان بازمي‌گردد، بازار ماهي‌فروشان بندرعباس جزو اندك فضاهاي شهري بود كه هنوز نتوانسته بود از بولدوزرهاي شهرداري جان سالم به در ببرد؛ بولدوزرهايي كه سازندگي را در تخريب و از نوساختن و بزك‌كردن شهر مي‌دانند. شهرداري از ماهي‌فروشان خواسته بود تا با ترك اين بازار قديمي به بازار مسقف جديد نقل مكان كنند؛ بازاري كه در عرصه ساحل ساخته شده بود و هيچ بويي از آن بازار قديمي نداشت و با سازه‌هاي خود به جنگ دريا، ساحل و هويت رفته بود. اين اتفاق تير خلاصي بود تا بندرعباسي‌ها چشم به راه جوابيه‌هاي شهرداري ننشينند و خود آستين بالا بزنند و از شهري بنويسند كه به نام توسعه از دست رفته است و براي همان اندك‌باقي‌مانده‌هاي خود چاره‌اي بينديشند. نيك‌نهاد روزهاي بسياري را كنار خليج‌فارس براي عكاسي قدم زده است؛ دريايي كه از چند نقطه مورد هجوم فاضلاب شهري است. در كنار همين فاضلاب و بوي متعفن آن، كودكاني را ديده است كه با ترس و لرز به آب نزديك شده‌اند و مردد بوده‌اند كه با اين حجم از آلودگي مي‌توانند كنار ساحل بازي كنند يا نه، ساحلي كه خانواده‌هاي بندرعباسي از آن به عنوان ساحل «خليج هميشه فاضلاب» ياد مي‌كنند و واهمه دارند كه حتي يكي از انگشت‌هاي پاي‌شان را به آب بسپارند؛ آبي كه از فاضلاب خانه خودشان نيز آلوده‌تر است. اين عكاس مي‌گويد بندرعباسي كه بزرگ‌ترين اسكله واردات و صادرات ايران است با پالايشگاه‌ها و صنايع مختلف احاطه شده است، براي جبران اين ضايعه خطرناك بهانه‌اي به نام كمبود بودجه دارد، فاضلاب اهواز اسير چند قران پولي است كه به گفته مديران شهري در خزانه نيست اما در همين حال يك ميليارد تومان از سوي شهرداري خرج ساختن مجسمه تايپوگرافي بندرعباس مي‌شود؛ مجمسه‌اي كه برداشتي سطحي و مبتذل از شهرهاي ديگر دنياست، نه سنخيتي با بادگيرهاي گم‌شده بندرعباس دارد، نه ماهيگيراني كه بعد از ورود چيني‌ها و هيولاهاي ماهي‌خورشان با تورهاي بي‌بركت راهي خانه مي‌شوند. حالا خيرگي و چشم‌هايي مات سهم ماهيگيران و صيادان بندرعباسي است، خيرگي‌اي كه در عكس‌هاي اين عكاس بندرعباسي نيز قابل ردگيري است، خيرگي‌اي كه نه حاصل استيصال و نه‌ زاده اضطراب جهان است، اين خيرگي حاصل تكه‌تكه شدن شهري است كه روزي مردمانش آن را دوست داشتند. حالا كه اين هشتگ توانسته است، پيوندي ميان شهروندان بندرعباس براي روشن‌كردن مصايب بندرعباس فراهم كند، برخي فعالان اجتماعي بندرعباسي به «اعتماد» از مسائل بي‌پاسخ و بي‌انتهاي اين شهر مي‌گويند. شهري كه حالا چشم به راه شهروندانش است تا با مطالبه‌گري خود، زيست و هويت را به آن بازگردانند.

زنان بي‌شناسنامه

حاشيه‌نشين‌هاي بندرعباس در فاصله كمي از شهر زندگي مي‌كنند و تعداد آنها به حدود 300 نفر مي‌رسد. آنها عموما نسبت فاميلي دارند با اين حال هيچ‌كدام از حاشيه‌نشين‌هاي بندرعباس شناسنامه ندارند. نداشتن شناسنامه براي آنها معضلات فراواني را به وجود آورده است، در كنار اعتياد كه قريب به اتفاق آنها را گرفتار خود كرده است و كودكاني كه با چسب و بنزين قدم‌هاي نخست را در وادي اعتياد برمي‌دارند، دوره‌گردي، كارگري، جمع‌آوري زباله شغل تمام كودكان اين حاشيه‌نشين‌هاست. شناسنامه نداشتن اين شهروندان آنها را از كم‌ترين حقوق شهروندي بي‌بهره مي‌گذارد، وقتي شناسنامه نباشد، بيمارستان بيماري را پذيرش نمي‌كند، همان چندتومان رايانه به خانواده‌ها نمي‌رسد و حاصلش مي‌شود،كودك يك ساله‌اي كه با داشتن بيماري خاص در هيچ بيمارستاني پذيرش نمي‌شود و قبل از اينكه دو بهار از عمرش بگذرد، دو دستش را از مچ از دست مي‌دهد. اين خانواده‌ها در چادر زندگي مي‌كنند حتي كانكسي ندارند كه از تيغ داغ آفتاب و بارش باران به آن پناه ببرند در محله «كمربندي»، «چاهستاني‌ها» و «دوهزار» حتي يك دستشويي هم به چشم نمي‌خورد، دختران نوجوان براي قضاي حاجت به پشت تپه‌ها پناه مي‌برند؛ تپه‌هايي كه تاكنون بكارت دو دختر را از بين برده است. فقر، اعتياد و استيصال زندگي در چند صد متري مركز شهر به خودسوزي دختر ديگري منجر شد، روزي كه مراسم چهلم اين دختر در يكي از چادرها برگزار مي‌شد در چادر كناري، خواهر نوجوانش در حال زايمان بود، زنان اين چادرها در غياب شناسنامه حتي نمي‌توانند كودكان خود را در بيمارستان به دنيا بياورند. آنها در سكوت به دنيا مي‌آيند، در چادر به دامن اعتياد پناه مي‌برند و بعد صاحب فرزنداني مي‌شوند كه آنها هم به جور پدر و مادر، بي‌شناسنامه هستند و چاره‌اي جز ادامه همان شكلي كه به دشواري مي‌توان نام آن را زندگي گذاشت، ادامه مي‌دهند.

(سوزان احمدي، فعال اجتماعي

در حوزه حاشيه‌ نشيني)

 

چيني‌ها بركت دريا را بردند

كشتي‌هاي عظيم صيادي از سال ۸۸ تا به امروز از دو فروند به ۱۲۰ فروند رسيده‌اند. از آن ۱۲۰ فروند ۳۵ فروند در آب‌هاي جنوب لنگر انداخته‌اند. نحوه صدور مجوز براي صيد كشتي‌هاي چيني در حالي هنوز مبهم و غيرشفاف است كه در هرمزگان بيش از ۳۰۰ هزار خانواده از طريق صيادي ماهي امرار معاش مي‌كنند كه بسياري از آنها ۲۰ سال‌ است در به در دنبال اخذ مجوز صيادي هستند. در همين ميان اما هر روز به تعداد كشتي‌هاي چيني اضافه مي‌شود، چيني‌ها مي‌آيند، دريا را خالي مي‌كنند و مي‌روند. صيد آنها علاوه بر بيكار كردن نيروهاي بومي هرمزگان، آسيب‌هاي غيرقابل انكاري به زندگي آبزيان خصوصا گونه‌هاي در حال انقراض وارد كرده است. شيلات بارها حضور چيني‌ها را در آب‌هاي بندرعباس تكذيب كرده بود تا اينكه وزيركشاورزي ناچار به اعتراف آن شد. نگاهي به قراردادهاي اين شركت‌ها نشان مي‌دهد كه در راس كشتي‌هاي چيني كه مشغول خالي‌كردن ماهي‌هاي خليج‌فارس هستند، نام بازنشستگان ادارات شيلات به چشم مي‌خورد. اين درحالي است كه هيچ‌كدام از اين كشتي‌ها از نيروي كار بومي استفاده نمي‌كنند.كارگران آنها، چيني‌هايي هستند كه بدون داشتن مجوز كار در ايران شغل صدها صياد بندرعباس را گرفته‌اند.گزارش‌هاي ما نشان مي‌دهد كه تعدادي از اين صيادان از كار بيكار شده حالا مشغول قاچاق موادمخدر و قاچاق سوخت هستند، زندگي‌شان در خطر است، از ناچاري به كار غيرقانوني روي آورده‌اند و در اين راه جان خود را هم از دست داده‌اند.

(بهار اميرزاده، فعال اجتماعي)

 

باد شدن بادگيرهاي بندرعباس

بندرعباس پتانسيل‌هاي گردشگري و شهري بسيار عالي داشت اما كج‌سليقگي مديريت شهري آن را به شهري بي‌هويت و فاقد جذابيت‌هاي بصري تبديل كرده است. در شهري كه تعداد بناهاي تاريخي ثبت ملي در آن به تعداد انگشت‌هاي دست هم نمي‌رسد، اندك خانه‌هاي قديمي در حال تخريب شدن هستند و جاي خود را به برج‌هايي با نماهاي رومي يا مراكز خريد مي‌دهند. براي مثال خانه احمدي، ثبت ملي و با قدمت بيش از 100 سال در عين ناباوري توسط وارث تخريب شد و ميراث‌فرهنگي بندرعباس فقط تماشاگر اين ماجرا بود. مثال ديگر خانه شريفي است كه حالا ديگر از آن جز ويرانه‌اي باقي نمانده است و كسي نمي‌تواند در آن زندگي يا فعاليت كند. عمارت كلاه‌فرنگي بندرعباس كه روزي تجارت‌خانه بندرعباس بود حالا تبديل به مخروبه‌اي شده است كه دور آن را آجر كشيده‌اند. نمونه ديگر از اين تخريب‌ها، حمام گپ است؛ حمامي كه حالا در احاطه چند داربست و قوطي‌هاي فلزي به حال خود رها شده است. اما تخريب تنها بلاي جان ميراث ‌فرهنگي و تاريخ بندرعباس نيست، مرمت غيراصولي معبد هندوهاي بندرعباس نقاشي‌هاي تاريخي آن را نابود كرد. بندرعباس در كنار بندركنگ و بندرلار جزو بافت‌هاي شهري بود كه مملو از بادگيرهاي تاريخي بودند. طي اين سال‌ها بيش از ۹۵ درصد بادگيرهاي خانه‌هاي بندرعباس از بين رفته‌اند و جز سه يا چهار خانه، بادگير ديگري باقي ‌نمانده است. اين در حالي است كه در بندر كنگ، بندر لافت، قشم و حتي در هرمز، اين خانه‌ها و بادگيرها مرمت شده‌اند و حالا با كاربري موزه، كافه و اقامتگاه مورد بهره‌برداري قرار گرفته‌اند. بندرعباس حتي مي‌توانست از درياي خود براي جذب گردشگر استفاده كند اما متاسفانه با خشك‌كردن ساحل و كشيدن جاده ساحلي، همان ساحل ماسه‌اي كه روزي پر از صدف و خرچنگ بود حالا به خانه موش‌هاي شهري بدل شده است. تنها ساحل سورو از تخريب‌هاي شهري جان سالم به در برده بود كه حالا محل تردد اتومبيل‌ها شده و همين ساحل نيز به زودي از بين خواهد رفت. در كنار اين مسائل، بندرعباس حتي يك اقامتگاه بومگردي و ‌هاستل ندارد. مسافران بندرعباس يا مجبورند به هتل بروند، يا مسافرخانه يا خانه اجاره كنند. مجموع همين مسائل است كه گردشگران پرتعداد بندرعباس را روانه قشم و هرمز مي‌كند.

(سياوش يزدان‌پناه، فعال حوزه گردشگري)

 

فاضلابي به وسعت رود نيل

فاضلاب شهري بندرعباس تماما به دريا ريخته مي‌شود. ما آمار دقيقي نداريم كه ببينيم آيا اين فاضلاب شامل فاضلاب صنعتي، فاضلاب پالايشگاه‌ها، نيروگاه‌هاي برق،كارخانه سيمان و گچ خمير و ساير كارخانه‌ها مي‌شود يا خير. موضوع ورود فاضلاب به دريا علاوه بر جنبه‌هاي بهداشتي، مرگ و مير ماهي‌ها، سرطان و بيماري‌هاي پوستي حالا جنبه‌هاي امنيتي هم پيدا كرده است. مردم و رسانه‌ها آمار دقيقي از ميران آلودگي ندارند و اداره‌ها از دادن آمار دقيق منع شده‌اند. علاوه بر اين عدم ‌شفافيت آگاهانه، اثري از اقدام جدي براي رفع اين معضل نيز به چشم نمي‌خورد. نهادهاي نظارتي شهري مي‌توانند به اين مساله ورود كنند اما جز يك سلفي عضو شوراي شهر با فاضلاب، اقدام ديگري در پاسخ به اين مطالبه مردمي صورت نگرفته است. اين در حالي است كه نهادهاي نظارتي شهري به راحتي مي‌توانند از تمام كارخانه‌هايي كه توليد آلودگي و پسماندهاي خطرناك خود را وارد دريا مي‌كنند، عوارض دريافت كنند و با همان عوارض چاره‌اي براي فاضلاب بينديشند.

(شهرام قريشي، فعال اجتماعي)

 

راست را بپاييد

ساحل‌ بندرعباس به بهانه تنظيم ترافيك شهري نابود شده است. در عرصه ساحل بلواركشي به عنوان رفع معضلات ترافيك شهري صورت گرفت اما اين كار هيچ كمكي به بهبود ترافيك شهري نكرد. حال آنكه بندرعباس شهر كوچكي است اما در بيشتر ساعات روزانه شاهد ترافيك سنگين در بلوارهاي اصلي آن هستيم. اين درحالي است كه اقدامات شهرداري براي رفع اين معضل عملا به چالش‌هاي جديد شهري بدل شده است. براي مثال براي سبك كردن اين ترافيك در بلوار اصلي شهر، بخش‌هايي از بلوار يك‌طرفه شده‌اند و بار ترافيكي به كوچه‌هاي كناري منتقل شده است آن فرعي‌ها هم يك‌طرف هستند و با چنان نظمي به خيابان مي‌رسندكه در بخش‌هايي از خيابان، براي گذر از آن، به جاي چپ بايد مواظب سمت راست خود باشيد. اين نكته براي افرادي كه بندرعباس را نمي‌شناسند، مي‌تواند خطرات جاني داشته باشد. بندرعباس چند سالي مي‌شود كه معطل اتمام پروژه‌هاي شهري مثل زيرگذر و روگذر است، بلوار ساحلي و خود ساحل هم كه شده بلاي جان مردم. تخريب‌هاي فراوان شهرداري در ساحل، پيشروي به سمت آن و بلواركشي در حريم آن هيچ دردي از ترافيك خيابان‌ها كم نكرده است. از طرفي ديگر حمل‌ونقل عمومي شهري در بندرعباس وضعيت اسفناكي دارد. پرسيدن اينكه «اتوبوس كي مي‌رسد؟» در بندرعباس پاسخي جز خنده ندارد، تردد اتوبوس‌هاي شهري هيچ معيار و ضابطه‌اي ندارند. پيش از اين نيز قرار بود، خط بي‌آرتي در شهر كشيده شود. براي آن طرح هم قبل از جانمايي و نيازسنجي چندتايي اتوبوس خريده شد و طبق اتوبوس‌ها براي شهر بي‌آرتي كشيدند، مشكلات بندرعباس در حوزه حمل‌و‌نقل عمومي پاياني ندارد به همين دليل جاي تعجب ندارد كه چرا خيايان‌هاي اصلي اين شهر كوچك در ساعت 5 ظهر قفل مي‌شوند.

(امين نوابي، معلم و فعال اجتماعي) 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون