مروري بر سياستورزي در فضاي مجازي
محمدعلي ابطحي
سياست، دوران گوناگوني در فضاي مجازي پشت سر گذاشته است. از دو دهه پيش كه در ايران اينترنت شروع به فراگيري كرد و با سرعتي سرسامآور در همه سطوح سني و فرهنگي فراگير شد، چالش اين فضا با سياست همواره وجود داشته است. حكومتها پيش از فضاي مجازي سرنخ همه ارتباطات را دست خود داشتند. اصلا قوام حكومتها بهخصوص كشورهاي چپ مثل اتحاد جماهير شوروي و اقمارش، روزنامههاي ميليوني بود كه مطالب سياسي آن از دفتر سياسي حزب نوشته ميشد و به عنوان دستورالعمل و بولتن داخلي حزب در همه جاي كشور پخش ميشد و هواداران حزب از رسانه ميفهميدند چگونه بينديشند يا عمل كنند. حتي در حوزه فرهنگ و كتاب و سانسور توانايي فراواني بود كه حكومتها اگر ميخواستند، ميتوانستند تنها كتابهاي مورد نظر خود را به خورد خوانندگان بدهند و سياست موردپسند خود را اعمال كنند. دليل همه اينها، آن بود كه مرز ورود اطلاعات و فرهنگ، زميني بود و مرزبانان ميتوانستند جلوي رفت و آمد و ورود و خروج اطلاعات را بهصورت فيزيكي در اختيار داشته باشند. انقلاب ارتباطات اما همه معادلات حكومتداري را به هم زد. حاكمان همچنان علاقهمند بودند كه مديريت اطلاعرساني و فرهنگ را دراختيار داشته باشند اما مسير ورود اطلاعات از مرزهاي فيزيكي بهسمت آسمان چرخيد و از روي ماهوارهها و بدون اجازه كسي خودش را به آحاد بشر رساند. در ايران هم چنين اتفاقي افتاد. ابتدا بهدليل عدم باور مسوولان و باز شدن ناگهاني فضا، سياست محورِ اصلي اين جنگ و گريز شد. ممنوعيت ماهواره و اينترنت در دستوركار قرار گرفت. به همين دليل فشار سياسي بر فضاي مجازي بيشتر شد. سن ورود اسمارتفونها (تلفنهاي همراه هوشمند و چندكاره) به حوزه افراد روزبهروز كمتر شد. در اين فضاي فراگير، مباحث گوناگون ورود كردند اما سياست، ابتدا پررنگتر بود. به عبارتي سالهاي اوليه فضاي مجازي، سياست محور اصلي اين فضا بود اما سياست در فضاي مجازي تابعي ازسياستورزي در فضاي حقيقي است. دهه 70 و دوران اصلاحات كه آغاز رشد، دنياي مجازي بود بهدليل آزاديهاي به وجود آمده سياست، تسخيركننده اصلي اين فضا بود. دوران بعد كه تغييرات اساسي در سياستگذاري كشور صورت گرفت، موج مخالفتها و نيز موافقتها با دولت به درون اين فضا راه يافت و مسائل از اعتدال خارج شد. بيشتررويارويي سياست در فضاي مجازي بود. دقيقا مثل فضاي حقيقي. هيچوقت سياست در فضاي مجازي بدون ارتباط با واقعيتهاي فضاي حقيقي نبوده است. به اين دليل كه مجازات سياستورزي حقيقي و مجازي تقريبا مثل هم بود. پس از سرخوردگيها و فضاي امنيتي دهه گذشته به همان نسبت سياست در فضاي مجازي هم كمرنگ شد. اين نه به نفع حكومت بود و نه به نفع فرهنگ و نه به نفع جامعه؛ چون موج خستهشده از سياست يا سرخورده از سياست، مسيرهاي مستقل فرهنگي را براي خود انتخاب كردند و غرق در فرهنگ و جامعهاي شدند كه هيچ سنخيتي با فرهنگ و دين و هويت ايراني و اسلامي نداشت. در حقيقت سد راه سياستورزي، كلِ جامعه جوان را بهسمت فرهنگِ بيهويتي كشاند كه بستر آن فضاي مجازي بود. بيهويتي فرهنگي و دوري از سياست نتيجه رفتار تصميمگيراني بود كه نگاه غالبشان امنيتي بود.
كنشگر سياسي اصلاحطلب