براي 11 مرداد، زادروز اديبالممالك فراهاني و داريوش آشوري
شمايل شاعر مشروطه و مترجم نيچه در يك قاب
بهنام ناصري
11 مرداد در مناسبتهاي تقويمي حوزه فرهنگ، زادروز دو نام آشناست. يكي شاعر، اديب و روزنامهنگار دوره مشروطه و ديگري نويسنده، انديشمند، زبانشناس و مترجمي كه سالياني است جلاي وطن كرده و در فرانسه زندگي ميكند. در اينجا مختصري درباره هر كدام از آن دو مينويسم.
محمدصادق ملقب به اديبالممالك فراهاني كه به «اميري» متخلص بود، در سال 1239 در خانوادهاي اهل ادب در گازران، روستايي از توابع فراهان به دنيا آمد. جد بزرگ او، قائم مقام ميرزاشفيع شيرازي، وزير فتحعلي شاه قاجار بود. با اين حال آنچه سبب ماندگاري نام او در تاريخ ميشود، نه برآمدن از تبار خانداني پشت در پشت صاحب منصب وزارت و صدارت در چند سلسله پادشاهي ايران، بلكه به خاطر اهميت كار فرهنگي او در مقام شاعر، اديب و روزنامهنگار بود. او از شاعران دورهگذار شعر فارسي از سنت به نوگرايي بود و هم البته روزنامهنويسي تاثيرگذار در عصر حساس مشروطه كه قلم كاركردي جديد يافته و آگاهي رساني به اقتضاي فضاي ديگرگون برآمده از انقلاب مشروطه رسالت نويسندگان و هنرمندان شده بود.
گرچه آوازه اديبالممالك در مقام شاعر بر ديگر ابعاد شخصيت فرهنگياش سايهافكن كرده و قد و سايه شاعرياش در نگاه عمومي بر كار روزنامهنويسي او چيره بود و تنها گروه خاصي در آن دوره از اهميت كارش در اين زمينه آگاه بودند اما بيشك بايد او را با متر و معيارهاي زمان خودش، يكي از پيشگامان كار روزنامهنگاري برشمرد. او بيشك از نخستين نويسندگان و روزنامهنگاراني بود كه مفاهيمي چون آزادي، ايستادگي در برابر استبداد، حق آزادي بيان عقيده و موضوعاتي از اين دست را در معناي مدرنشان دستمايه كار روزنامهنگاري كرد و از قلم خود همچون چند تن از همدورههايش، وسيلهاي ساخت براي دعوت عمومي به مقاومت در برابر فشار و تهديد دولت مستقر.
در كار شاعري هم اديبالممالك، شاعري متعلق به عصر خود بود. گرچه آغاز شاعري او مانند خيلي ديگر از شاعران آن عصر و هر عصر ديگري، با طبعآزمايي در قالبها و به شيوههاي معمول همراه بود اما تغيير حال و هواي ايران آن عصر در ابعاد سياسي و اجتماعي، شعر اديبالممالك را نيز از تاثيرات خود بركنار نگذاشت. مدح رجال نشسته بر كرسيهاي قدرت و در راس آنها درباريان و شاهان به سياق گذشتگان در ابتداي شاعري اديبالممالك نيز ديده ميشود اما اين تنها مربوط به دورهاي از شاعري او بود. به عبارتي با تغيير شرايط اجتماعي و سياسي كشور، اديبالممالك نيز مدح صرف رجال را وانهاد و شعرش درونمايههايي تازه و متناسب با خواست تغيير عمومي به خود گرفت. در واقع شاعري او را بايد به دو دوره قبل و بعد از شروع جنبش مشروطه تقسيم كرد.
اديبالممالك فراهاني در روز ۲ اسفند ۱۲۹۵ خورشيدي در شهر يزد سكته كرد و مدتي بعد در حالي كه به تهران بازگشته بود، از دنيا رفت و درشهرري به خاك سپرده شد.
ديگر نامآشناي متولد 11 مرداد، داريوش آشوري است كه امروز 82 سالگي خود را به پايان ميبرد. اين نويسنده و مترجم و البته انديشمند متولد تهران، آثار تاليفي و ترجمهاي مختلفي دارد؛ در حوزههايي چون علوم سياسي، فلسفه، زبانشناسي و ... .
آشوري پس از فارغالتحصيل شدن از دارالفنونتهران، در سال 1337 وارد دانشكده حقوق و علوم سياسي و اقتصادي دانشگاه تهران شد و اقتصاد خواند. پس از دريافت مدرك ليسانس، در دوره دكتراي اقتصاد در همان دانشكده پذيرفته شد ولي آن را نيمهكاره رها كرد. در همان سالها بود كه بر كار تأليف و ترجمه كتاب متمركز شد كه حاصلش تا به امروز چند ده كتاب است كه تعدادي از آنها هنوز منتشر نشده.
او در دوره دانشجويي جذب فعاليتهاي سياسي هم شد كه از فعاليتهاي او در اين زمينه در آن دوره ميتوان به عضويتش در هيات اجرايي «جامعه سوسياليستهاي نهضت ملي ايران» به رهبري خليل ملكي اشاره كرد. او كتاب «فرهنگ سياسي» را زماني كه دانشجو بود، منتشر كرد. كتابي كه پس از حدود 6 دهه، همچنان در ايران كاربرد دارد و بيش از 30 نوبت چاپ شده است.
پرداختن به همه سوابق كاري و فرهنگي آشوري كاري بس دشوار است چراكه دامنه وسيعي از كارها را در برميگيرد. با اين حال بايد به كارنامه تاليفات و ترجمههاي او اشاره كرد. «عرفان و رندي در شعر حافظ، فرهنگ علوم انساني، بازانديشي زبان فارسي، ما و مدرنيت، نگاهي به تاريخ، تمدن و فرهنگ چين، درآمدي به جامعهشناسي سياسي، دانشنامه سياسي و...» از تاليفات اوست. او همچنين ترجمههاي ارزشمندي دارد كه براي فارسيزبانان خصوصا علاقهمندان به حوزه انديشه آثار مهم و راهگشايي هستند. از آنها ميتوان به كتاب مهم «چنين گفت زرتشت» اثر فريدريش نيچه اشاره كرد كه آشوري سالها وقت صرف ترجمه آن كرد و به گواه تقريبا همه كساني كه خلوتي با اين كتاب داشتهاند، ترجمهاي است كه بايد آن را در حكم تاليفي مستقل در نظر آورد. آشوري در مقدمه «چنين گفت زرتشت» اين كتاب را در زمره آثاري در ميآورد كه «نه كتاب معلوماتند كه عقل آدمي را خوراك دهند نه ادبيات كه حس و عاطفه را برانگيزانند». او اين كتاب نيچه را از آثاري ميداند كه «جان آدمي را بيدار ميكنند و با او در سخن درميآيند».
آشوري علاوه بر اين «فراسوي نيك و بد و تبارشناسي اخلاق و غروب بتان» نيچه، ويليام شكسپير و آرمانشهر» تامس مور، «شهريار» نيكولو ماكياولي، «مكبث» كتابهاي ديگري را نيز ترجمه كرده است.
اين نوشته كوتاه را با سطرهاي آغازين «چنين گفت زرتشت» با ترجمه داريوش آشوري به پايان ميبرم:
«زرتشت 30 ساله بود كه زادبوم و درياچه زادبوم خويش را ترك گفت و به كوهستان رفت. اينجا با جان و تنهايي خويش سرخوش بود و 10 سال از آن نيازرد. اما، سرانجام، دلش دگر گشت و بامدادي با سپيده دم برخاست، برابر خورشيد گام نهاد و با او چنين گفت:
اي اختر بزرگ! ترا چه نيك بختي ميبود اگر نميداشتي آناني را كه روشنيشان ميبخشي!...»