نگاهي به كتاب «هفت كافه بين راهي» اثر اردشير صالحپور
آدمها در هيئت اشيا و مكانها
لهراسب زنگنه
دكتر اردشير صالحپور پس از قلمي كردن آثاري چون «قلعه تُل»، «تفنگ نُه دال» و چند اثر پژوهشي- داستاني ديگر، اين بار تاريخ را به شكلي بديع بازتعريف كرده است. او تاريخ را از سيطره بالاييها و كاراكترهاي معمول رها كرده و ميان اشيا و مكانها آورده است، اينكه مولف، تاريخ را در اعماق و لايههاي زيرين مناسبات اجتماعي جستوجو ميكند، هم در تاريخ كلاسيك و هم در تاريخ معاصر سابقه داشته و دارد...آنچه كار بديع دكتر صالحپور را برجسته ميكند، شگرد نوشتن و نوآوري اوست؛ جان دادن به اشيا و اماكن تاريخي و همزاد شدن با آنهاست. در تاريخنويسي صالحپور، قلعهها و كاروانسراها و اشياي عتيقه به موزه نميروند. آنها روبهروي ما ايستادهاند و دردمندانه با ما سخن ميگويند. همچون روزگار آدمياني كه در آنجا زندگي كردند و بعد به تدريج با زندگي وداع كردهاند. بيان شورمندانه اين نوستالوژيها ضرباهنگي در ضمير آدمي ايجاد ميكند كه مخاطب رد داستان را گم ميكند: آيا اين مكانها هستند كه با ما سخن ميگويند يا آدمها؛ يگانگي و همزاد شدني غريب...
در آغاز مدرنيسم و تشكيل دولت- ملتها در اروپا و در قرن 17 تاريخنويسي همان حكايت پهلوانان و حاكمان و متون الهي بود كه پرچمدارش بوسوئه سنتي و الهي بود و از ديدگاه روايتهاي تورات و عهد عتيق به انسان و تاريخش نگاه ميكرد اما درپي تحولات فكري و تاريخي در بينش آدمي هم تحول به وجود آمد و تاريخنويسي از عرش به فرش آمد و به ميان تودهها راه يافت. تا پيش از اين هرگز تاريخ زندگي مردمان در شهرها و روستاها اهميتي نداشت و كسي به شكل معيشت و پوشاك و خوراك و عرف كوچه اهميتي نميداد. در قرن 17ويكو فيلسوف ايتاليايي به درك تازهاي از تاريخ رسيد و نشان داد تاريخ از سلسله قوانين پيروي ميكند كه سرپيچي از آنها ممكن نيست. ويكو مونتني و بعد بوكاچيو با رمان دكامرون راه را بر عرصهاي تازه گشودند كه تاريخ را با مكانها و معماري و مردمشناسي و فولكلور پيوند داد...آنچه دكتر صالحپور انجام داده در تداوم چنين رويكردي است؛ او مكانها و اشيا و آدمها را در زماني ممكن با يكديگر آشتي داده است. حكايت كتاب هفت كافه بين راهي، سنتي است كه در بناي آنها هم حاكمان دست داشتند و هم تجار سهيم بودند...هفت كافه بين راهي گسستي فرهنگي و معمارانه است از كاروانسرهاي روزگار پيشين و نمادي از فرديتي است كه بعد از مشروطه خواهي به وجود آمد و هم در سايه پروسه تشكيل نفت شهرها بود كه كريم شيرازي، كافه نمره 3 را ساخت، شيخ نجف و دامادش كافه پل بريده را ساختند، مهدي مكوندي كافه سي ميلي را بنا نهاد، كافه موسوم به مريم را بانويي به نام مريم با هزار سختي به پا كرد و در ميان كارگران دربهدري كه «سالي دو ماه» شده بودند، صفر شبگرد كافه سالي دوماه را ساخت. همان كاري كه سيد كشكول در مسير جاده ماهشهر كرد و كافه به نام خودش شهره شد...كافههايي كه وجه اشتراكشان موقعيت يگانهاي بود كه نسبت به كاميونها و رانندگان شركتي داشتند. در تاريخنويسي دكتر صالحپور برجستهسازيهاي سنتي و نگاه مدرنيستي با يكديگر درآميخته و فرم و نرم ادبي را بر وجه تاريخي آن تحميل ميكند تا از خطر ورود به ورطه تاريخنويسي صرف برهد و ادبيات را بر پيشاني تاريخ بچسباند مثل آن جمله عميق كه از آنتوان ويتنز در آغاز كتاب آمده است... مولف كتاب، در لايههاي متن، اشارههاي رندانهاي دارد كه تاريخ را از چپزدگي و فرهنگ پوپوليستي و شبهتودهاي نجات ميدهد. اشاره بجاي او به عناصر و مولفههاي مثبت كه تكنولوژي غربي و نفتي همراه خود به منطقه آورده است و اشاره به خدمات چشمپزشكي دكتر يانك انگليسي كه هم عدهاي از مردان بختياري را از تراخم و بيماري رهانيد و هم يكي از خوانين را مداوا كرد. هفت كافه بين راهي كه اينك در غبار حافظه زمان گم شدهاند و در دوران شكوه نفت شهرها در اوج رونق بودند، بر ويرانههاي كاروانسراهاي پيشين بنا شدند، حالا در عصر ديجيتال و معماري مجتمعهاي بزرگ تجاري و خدماتي در مسير جادهها به ويرانههايي بدل شدهاند و مشتريان قديميشان همه در دل خاك خفتهاند؛ همزادپنداري غريبي از استحصال آدمي و ويرانگي معمارياش...در طول زمان تومار آدميان و مكانها درهم
پيچيده ميشوند... در اين كتاب همه عناصر زمان و مكان و كاراكترها ميآيند، زندگي ميكنند، ميميرند و فراموش ميشوند و در يكديگر فرو ميريزند همچون فرو ريختن و فروپاشي كيان كارگر مبارز و خانوادهاش، در داستان كافه سي ميلي، كشته شدن بهار لجم اورك به دست نظاميان شاه در اوج اعتصابات كارگري، حكايتي غريب از ويراني مكاني است كه روزگاري به مشتريان رنگارنگ خود، سرويس ميداد...تقدير تراژيك كيان و لجم اورك تقدير امثال ريزعلي خواجوي و دريا قلي سوراني بود... در ابتداي شروع همه داستانهاي هفت كافه بينراهي، رشتهاي نامريي همه دانههاي تسبيح را به يكديگر وصل ميكند كه زيبا و نمادين است: زيرسيگاري مستطيل سفيد چيني گل سرخ... نعلبكي چيني گل سرخ نشان...سيني چيني گل سرخي...كاسههاي چيني سفيد گل سرخي... .