نگاهي به پروژه هنري «بدون مركز» در گالري «اِو»
همه جاي ايران سراي هنر است
فاروق مظلومي
در زبان ما تركها اِو به معني خانه است و ديدن يك گالري با نام «اِو» براي ما نوستالژيك است. گالري اِو در پروژه «بدون مركز» با توجه كردن به هنرمندان شهرستاني از مركزمحوري در هنرهاي تجسمي دور شده و در بخشهايي از بيانيه خودش اين موضوع را تبيين ميكند.
«هنر ايران يا هنر پايتخت؟! در بيشتر گفتوگوهاي پيرامون هنر ايران، شواهد از آنچه در پايتخت ديده ميشود، مدنظر قرار ميگيرد. هنر پايتخت، شامل تمام درخواستهاي ما از هنر امروز ايران است؛ اقتصاد، مخاطب، كيفيت، مفهوم، هويت، معاصريت و... حال آنكه بخش چشمگيري از آنچه در پايتخت ميگذرد.
ناگفته پيداست كه توليدكنندگان هنر، همه جا يافت ميشوند. اين امر محدود به حدود جغرافيايي نبوده و نيست. شرايط امروز زيست ما نشان ميدهد، هرچه از مراكز تجمع انساني دور شويم، حضور چند عامل در روحيه، زيست، خلق و در نتيجه توليد در افراد بيشتر به چشم ميخورد: خلوت، سكوت، صداقت و بيپروايي. روش ما رصد و انتخاب است. درهاي اِو گشوده است. اِو مشتاق است به ديدن و شناختن.»
در گفتوگوي تلفني كه با خانم آيدا امامي، مدير گالري اِو داشتم همچنان به اهداف گالري تاكيد ميكردند. اگرچه فضاي مجازي ارتباطات را بيشتر كرده است اما همچنان ميبينيم نمايشگاههاي هنري - خصوصا انفرادي- و رسانهها اغلب در اختيار پايتختنشينها است. بعضي هنرمندان ساكن تهران هر ماه حداقل يك نمايشگاه گروهي دارند و هنوز چشمداشت سرمايهاي از هنر باعث ميشود اغلب گالريهاي باسابقه تهران از پذيرش هنرمندان ناشناخته اجتناب كنند. يعني عنايت مجموعهدارها به هنرمندان معروف جايي براي حضور هنرمندان مستقل باقي نميگذارد. افتتاحيههاي شلوغ يكي از معيارهاي انتخاب هنرمندان براي عرضه آثارشان در گالريها شده است. حال آنكه وضعيت اقتصادي حاكم همچنان هنرمندان خوبي را كه عرصهاي براي بروز نداشتهاند راهي شهرهايي ميكند كه هزينه زندگي كمتر از تهران است.
علاوه بر اين مشكلات، گروههايي كه بازار هنر و جامعه مجموعهدارها را در دست گرفتهاند براي هنرمندان جوان مستقل سدهاي نفوذناپذير دارند. هنر تجسمي پايتخت همچنان درگير پدرخواندهسالاري و تحكم بعضي گالريدارهاست.
فارغ از مشكلات صنفي عرصه هنرهاي تجسمي، انتخاب هنرمنداني كه گالري اِو آثارشان را به نمايش گذاشته متفاوت از جريان حاكم بر گالريهاست. بسياري از اين هنرمندان با ابزار كلاسيك مثل قلم و مركب و كاغذ كار كردهاند. رنگها مات و اغلب سياه و سفيد هستند و اغلب آثار ابعاد كوچك دارند. اين نشان ميدهد هنرمندان و گالري به آثار ايمان داشتهاند و نخواستهاند با بهرهگيري از اغراق در ابعاد يا فريبهاي معمول در رنگآميزي اثرشان را به مخاطب تحميل كنند. تا اينجا كيوريتينگ -مراقبت هنري- گالري اِو نمره قبولي دارد، چراكه بيشتر از آنكه دنبال شناختهشدهترينها يا بهترينها باشد دنبال مهمترينها بوده است. وقتي كسي لقب بهترين را ميگيرد يعني كارش به اتمام رسيده است اما هنرمندان مهم هرگز بهترين نيستند و تمام نميشوند. هنرمندان مهم مولد جريانهايي هستند كه هنرمندان ديگر با غرق شدن در آن جريان بهترين لقب ميگيرند. كازيمير مالويچ
(1935- 1879) از مهمترينهاي هنر آبستره و واسيلي كاندينسكي (1944-1866) و فرانتس مارك (1916- 1880) از بهترينهاي اين هنر بودند. وقتي مالويچ در سالهاي 1915 تا 1918 تابلوهاي با تكشكلهاي هندسي و تكرنگ مثل مربع سياه را خلق ميكرد. كاندينسكي و مارك كمي قبل و بعد از اين جريان از ترس مواجهه با مخاطباني كه دنبال فهم اثر هنري بودند هنوز در آثار انتزاعيشان اشكال شبيه انسان، حيوان يا بناهاي انسانساخت وارد ميكردند. هنرمندان گالري اِو مهم هستند چون حداقل در اين دوره كه ميتوان نامش را دوره اينستاگرامي گذاشت هنرمندهاي ديگر ايران و كشورهاي ديگر را تكرار نكردهاند. همين حالا «Ugly Art» يا زشتنگاري كه از جريانهاي مهم هنر قرن بيستم است با تكرار از روي اينستاگرام در افول به سر ميبرد.
با نگاهي اجمالي به بعضي از آثار عرضه شده در گالري «اِو» ميشود، گفت: اثر پرتره هامون بادپر جسور و متقن است. مصطفي توكلي فرمهاي انتزاعي خيلي خوب و قوي را اگرچه در آثار مفهومي قوي با روايت محكم سوررئال شركت داده است ولي ميشود بعضي از اين فرمها به تنهايي يك اثر كامل آبستره شوند. امين رستميزاده تسلطش را به متريال رنگ روغن نشان داده و اثرش فداي تقدم و تشخص ماده شده است. در آثار فرشيد حيدري كه اثري از اين هنرمند همراه متن ديده ميشود عمق و نفوذ كادر عمودي و رنگ سياه همنوا شدهاند و صلابت فرمها با انتخاب درست كادر قلدر و محكم عمودي، كامل شده است. در آثار امين زينيزاده فرمها كاملا در خدمت فضا هستند تا جايي كه هويت اصليشان زدوده ميشود.
اگر در تركيب يك اثر فرم انسان يادآور انسان نباشد اين كمپوزيسيون فعال و يكپارچه است. محمدعلي نيكورايي اگر عناصر روايي مثل شبهسفينه فضايي را از آثارش حذف ميكرد نمونههايي اصيل از فرمهاي انتزاعي را داشتيم و در اغلب كارها اين اتفاق افتاده است. سليمان ساسون در يكي از آثارش راوي خوب با ريتم بافت است و هر دو اثرش مخاطب را از نظر بصري اقناع ميكند. تفكيك فضا آن هم به درستي در اثر محمد سميعي عنصر اصلي كمپوزيسيون است. ندا جارچي ايجاد بحران با يك عنصر را در يك گوشه از اثر آزموده است و تقابل وضع افقي فرمهايش با كادر عمودي بحران و درام را تشديد كرده است.
ليلي فيصلي فرم و فضا و رنگ را خوب ميشناسد ولي نهايتا اين فرمها را كه با دفرماسيون و اضمحلال بيشتر ميتوانستند آثاري دايناميك باشند به مفاهيم و موضوعات اجتماعي تبديل كرده و آنهارا در حد يك روايت قابل فهم و تعريف تقليل ميدهد و اين همان خروج از حوزه تصوير و ارتباط بصري و ورود به ابژه متن و روايت است و عرفان كشاورز در يكي از آثارش كه خطمحور است در فضايي كوچك و خلاصه با چند خط فعاليتي بزرگ ايجاد ميكند. اين اثر كه يك پرچين و خانه را نمايش ميدهد از آثاري است كه قدرت تركيب و فرم باعث ميشود بعد از ديدن اوليه اثر بازنمايي واقعيت
-خانه و پرچين- از ذهن مخاطب زدوده شود.