استعفاي ممتنع
فضاي گفتماني فعلي فعلا نتايجش مجلسي است كه درگير دنا پلاس و واكسيناسيون يا مساله قير است.
بايد فضا عوض شود كه ساختاري جديد امكان كشورداري يابد.
چه فرقي ميكند كه رييسجمهور چه كسي باشد. در سال ۷۵ هم ما تقريبا اين بنبست گفتماني را داشتيم كه با تصميم نظام؛ از رهبري تا مرحوم هاشمي تا تمام نهادها يا تشويق به تغيير گفتمان كردند يا تمكين حالتي جديد شدند كه خرداد ۷۶، پيام تغيير ساختار حكمراني را ارايه كرد.
ما دوم خردادي لازم داريم كه تهديدهاي خارجي و دنباله داخلياش را بشويد و ببرد، ولي با كدام سرمايه؟ اصلا كدام جريان يا شخصيت اين ظرفيت ملي را دارد؟ جريان راست كه مرده است. اصلاحطلبان كه از چشم افتادند به خاطر مواهب قدرت. احمدينژاد هم كارنامه روشن دارد. نظاميان هم كه دور اول احمدينژاد كشور را قبضه كردند و آن پول نفت نتوانست بسازد. ميرحسين كه خاطره مديريت سالم داشت خاطرهاي گشت.
ما ساخت داخلمان اينچنين شد كه دشمن خارجي اين همه طمع برداشت. همهاش هم به واسطه تاخير و خست و عدم شجاعت تصميم براي آشتي داخلي بود. انگار يكي شمر است و ديگري اهل بيت (ع) و آشتي ممكن نيست. اين يك پيشفرض مندرس و مورد علاقه دشمن خارجي است.
آنچه موجب شرايط فعلي است، تاخير در تغيير گفتمان ساختارساز و لجبازي و غرور و نخوت بود. فاسدهاي ظاهرالصلاح بسياري از مناصب را پر كردند و كشور به اينجا رسيد كه ميبينيد. حالا اگر تصور ميكنيم فردي تواناتر، از وسط ماجرا ميتواند سرمايه اجتماعي توليد كند معرفي كنيم.
جايگزين روحاني چه خطري را دفع ميكند؟ هيچ. مام ميهن به كما رفته است. مردم هم بيتفاوت. اين از نتايج وسواسها و بيمبالاتيهاي دوراني است كه ما پيشران اصلاح نبوديم و اصولا اصلاح را ته ذهنمان غيرممكن دانستيم.
بهترين راهكار در شرايط فعلي اصلاح گفتمان و اجازه ساختارريزي تا انتخابات آينده و امكان بروز يك همگرايي ملي شبيه دوم خرداد است.
گيرم پيشران آن اصلاحطلبان فعلي نباشند و حتي جناح مقابل آنها به شكلگيري آن براي امكان تغيير گفتمان و ساختار استقبال كنند.
آقاي روحاني بايد درخواست بروز گفتماني تازه و باز كردن شرايط را مهيا كند و مناسب اين كار است. هر چند در بهنگام بودن و عزم او ترديدهاي جدي باشد كه راس مسووليت در كشور ميتواند اين برنامه را با باز كردن فضا و امكان مانور او و ساير قوا باز كند.
استيفاي اين نقش از استعفا امكان بيشتري نيز دارد.