• ۱۴۰۳ شنبه ۸ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4758 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۱۲ مهر

ما هيچ، ما نگاه!*

نيوشا طبيبي

در فضاي مجازي فيلم تبليغ يك مغازه اغذيه‌فروشي دست به دست مي‌شود كه «ساندويچ‌هاي ويژه» درست مي‌كند و به دست مردم مي‌دهد. يك نان باگت كامل را شكم مي‌دراند، محتويات دو تاوه كامل را روي اين نان خالي مي‌كند و به همان قاعده هم سس مايونز و چيزهاي ديگري اضافه مي‌كند. اين لقمه را هر طور نگاه كنيد، براي خوردن و سير شدن نيست. به نظر مي‌رسد هدف بيشتر عقده‌گشايي است. گويي هر زمان جامعه ما دچار مشكلات معيشتي و گراني و فقر مي‌شود، عده‌اي با نمايش برتري، قصد دارند خود را منزه و منفك از فقر و گرفتاري بقيه مردم نشان دهند. آنچه در سريال دل نمايش داده شد هم شايد بخشي از همين اغراق و تنزه‌طلبي و فرار قشري از جامعه ما باشد. 
برگرديم به آن لقمه، نبايد آن فيلم‌ها و اين خوراك‌هاي غول‌آسا را دست‌كم گرفت. بي‌ترديد چيزي در دل جامعه دارد اتفاق مي‌افتد كه حتما جامعه‌شناسان و متخصصان روانشناسي اجتماعي، پاسخ‌هايي براي آنها دارند. اغراق و نمايش - يا به قول فرنگ‌رفته‌ها شوآف كردن - تبديل به بخشي از زندگي روزمره پاره‌اي از هموطنان شده. شوآف براي كه، براي چه؟ ديگر از ادعاي انقلابيگري، بي‌اعتنايي به دنيا و ارزش‌هاي جهان سرمايه‌داري جز شعارهايي توخالي چيزي باقي نمانده. ما گوي سبقت را از جوامع سرمايه‌داري هم ربوده‌ايم. 
دولت‌هاي ثروتمند عربي، براي نمايش ثروت تازه به دست آمده خود علاقه دارند كه بزرگ‌ترين‌ها را داشته باشند، هر چيز كه رنگ طلايي داشته باشد را سخت دوست دارند. سطوح صاف و براق و صيقلي به شوق‌شان مي‌آورد. غربي‌ها هم دندان آنها را شمرده‌اند، براي آنها جداگانه كالا توليد مي‌كنند. عظيم و بلند و طلايي! در و ديوار و مبل و صندلي را طلايي‌رنگ مي‌پسندند. بر آنها حرجي نيست، معماري و تزيينات سنتي چنداني ندارند. نه كاشي معرق دارند و نه خاتم و منبت‌هاي ظريف و قلمزني و قلمكار و ترمه و نقاشي سنتي و مانند اينها. پس همان مبل‌هاي لويي شانزدهم با رنگ طلايي و ديوارهاي براق مرمر و طلايي را به كار گرفته‌اند تا هم چشم‌شان از ثروت تازه به دست آمده سير شود و هم به بقيه نمايشي از آنچه دارند بدهند. اما ما ايرانيان كه صاحب هنرهاي ظريفه هستيم، در تزيينات و ظريف‌كاري و رنگ‌آميزي آفاق را درنورديده‌ايم چه؟ مسجد شيخ لطف‌الله را چند قرن پيش بنا كرده‌ايم كه شاهكار ظرافت و هنر و سليقه و رنگ‌آميزي و توازن و تعادل است. چرا به اين اغراق افسارگسيخته دچار شده‌ايم؟ براي نمونه نگاه كنيد به عكس‌هاي ورود رافائل گروسي، رييس آژانس بين‌المللي انرژي اتمي در پاويون دولت فرودگاه امام خميني. حيرت‌انگيز است! كاشي طلايي و سفيد طرح مرمر، از آن نوعي كه اماراتي‌ها در مال‌هاي دوبي استفاده مي‌كنند در و ديوار پاويون را پوشانده، مبلمان طلايي طرح استيل هم ضميمه‌اش شده تا نهايت بي‌سليقگي و بي‌اطلاعي مسوولان و مديران دولتي را از هنرهاي ملي و فرهنگ اصيل ايراني به نمايش بگذارد. يعني ما هم به دام همان ذوق‌زدگي و همان تازه به دوران رسيدگي افتاده‌ايم. با همه ادعاها و يقه دريدن‌ها، چه در سطح دولت و چه در رسانه‌هاي‌مان دچار ابتذال و اغراق در نمايش هستيم. 
كاش به جاي آنكه پول گزافي پاي كاشي ايتاليايي طرح مرمر با حاشيه‌هاي طلايي آن هم براي پاويون دولت بدهند، هزينه كمتري به هنرمند كاشيكار و منبت‌كار اصفهاني مي‌دادند، چهار اثر از استادان نقاشي قهوه‌خانه‌اي مي‌خريدند و ورودي رسمي كشور را به نحوي سامان مي‌دادند كه نمايشي از توان فرهنگي ايران باشد، نه رونوشتي مبتذل و زشت از نمونه‌اي بدتر و پست‌تر. 
مسابقه‌اي براي نمايش و به رخ كشيدن در جريان است. در اين مسابقه هر كس اغراق بيشتري در شوآف نشان بدهد، پيروز ميدان است. آن سو اما مردمي كه گاه در تهيه نان شب و كفش و لباس گرم و اجاره‌خانه در مضيقه و فشار شديد قرار دارند، حيرت‌زده آنها را نگاه مي‌كنند. براي آنكه تصوري از زندگي «آنها» داشته باشند، به تماشاي سريال دل و مانند آنها مي‌نشينند و مي‌بينند كه گويي مرفهين، دردي جز «چه كسي عاشق چه كسي شده ندارند!»؛ درمي‌يابند كه عده‌اي فقط به ظاهر در اين كشور زندگي مي‌كنند و در واقع براي خود كشور ديگري ترتيب ساخته‌اند و حساب‌شان را از هموطنان مستضعف و تهيدست - آنها كه جز خدا كسي را ندارند - جدا كرده‌اند. لقمه‌هاي غول‌آسا براي سير كردن شكم نيست، مرهمي است براي چشم‌هاي سيري‌ناپذير تازه به دوران رسيده‌ها، چشم تنگي كه اميد به قناعتش نيست.
*زنده‌ياد سهراب سپهري

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون