نوشتهاي بر فيلم «بيگاه»
ساخته پويا اشتهاردي
«در گاهنامه رنجِ و شفا»
نيلوفر ثاني
به نظر ميرسد در روزهاي افول سينماي تجاري و اكرانهاي محدود به فيلمهاي درجه چندم كمدي با وجود اپيدمي كرونا، بخش اكران فيلمهاي هنر و تجربه روزهاي اوج و درخششي را طي ميكند كه براي علاقهمندان به اين گروه سينمايي، تجربه لحظاتي ناب، از هنر هفتم را رقم زده است.
با حضور چند فيلم خوب، فيلمي ديگر در اين بخش به تازگي اكران شده كه ميتواند در جاي خود يكي از بهترينهاي سالهاي اخير فيلمهاي هنر و تجربه باشد.
«بيگاه» به كارگرداني پويا اشتهاردي، فيلمي شايسته و قابل اعتنا در منطقه بلوچستان ميگذرد و همراه با قصهگويي قوي و سيال، بخشي از فرهنگ و زيست آن مردمان را به تصوير كشيده و به تماشاگر عرضه ميكند. از طبيعت شگفتانگيز و كمنظيرش، ساحل و درياي جنوب تا رويارويي با بافت مردمي و شهري، لحظات درخشاني را ساخته و حتي غافلگيركننده است.
فيلم با سكانسي جذاب از غرق شدن كودكي حين شنا در دريا آغاز ميشود كه سربازي او را نجات ميدهد. اين نقطه شروع و ربط پيوندهاي اوليه است.
هامين، جواني بلوچي است كه خدمت سربازي را ميگذراند و با لغو درخواست مرخصياش براي حضور در مراسم عروسي خواهرش در يك درگيري با فرمانده پادگان در برجكي كه پست ديدباني اوست، سقوط ميكند و كشته ميشود. اين حادثه در زنجيرهاي قرار ميگيرد كه سرگذشت او و خواهر كوچكترش ماهين مرور و واكاوي شود. سرگذشتي كه از ترك پدر و خودسوزي مادر در كودكي آنها تاثيرات عميقي پذيرفته است.
آنچه در ادامه بدنه فيلم را تشكيل ميدهد، سكانسهايي متوالي و يك در ميان اما معكوس است كه از زمان حال به توالي به زمان گذشته ميرود. در هر سكانس يك دوره زماني به گذشته دورتري رجعت ميكند كه اتفاقات مهمي همچون قطعات پازل را پيدا كرده و مجموعه تكميل ميشود.
هر كدام از اين قطعات، خط زماني را پيش ميبرند كه قالب فيلم در آن جاي گرفته و از شكستهاي زماني و رجعتها به نقطه شروع اوليه بازميگردد.
پرداخت و رويكرد بيگاه در طرح دغدغه خود، تعميمپذيري گستردهاي دارد. قصه تنها سرگذشت يك جوان در منطقه بلوچستان نيست؛ بلكه داستان زندگي تمام جواناني است كه سلطه و اقتدار سنتهاي خرافي و باورهاي بومي و مرسوم و بنيانهاي خانوادگي مردسالاري، مسير زندگيشان را تغيير ميدهد و حتي تا مرز نابودي و فروپاشي ميرساند و آنها راهي جز تن دادن به آن نظام سخت و ناعادلانه ندارند يا از آنجا كوچ كنند و بروند.
بيگاه با هوشمندي حاوي تاريخ و قدمتي به طول فرهنگي است كه با هممرزي كشورهاي همجوار تركيبي ساخته كه اين درهمآميختگي و امتزاج خود توليد ساختار فرهنگي و وضعيت ريشهاي ديگري كرده است. چنانكه براي درك هر كدام ناگزير بايد به ديگري نيز نظري افكند و توجه داشت كه اين منظر از نگاه نويسنده فيلمنامه دور نمانده و به خوبي به آن اشاره ميكند.
بيگاه تنها درصدد قصهگويي برنميآيد. اگرچه قصه هامين در مرور كودكي تا بزرگسالياش از فراز و نشيبهاي زيادي برخوردار است كه براي جذابيت يك اثر سينمايي كافي و بسنده است اما با پرداخت به فضاي بومي و فرهنگ غالب آن ناحيه، گوشهاي از مراسم و آيينهاي سنتي از جمله «پيرپتر» كه به جهت شفاي بيماران در ميان بلوچهاي ايران رواج دارد و همچون ديگر آيينهاي مشابه با عناصري چون موسيقي، سماع و سلسله مراتب معنوي درهم تنيده شده با مضاميني مستند و قومنگاري نيز به تصوير ميكشد و با تدويني قوي و درست در بافتار فيلم جاسازي ميكند.
متن خوب با پرداخت و كارگرداني حرفهاي پويا اشتهاردي كه از قابها و ميزانسهاي طبيعي و جذابي بهره برده و از تكنيك فيلمبرداري با هليشات و هليكم زيباترين تصاوير را ساخته است، ظرفيتهاي دقيقي را بروز داده كه توانسته طيف وسيعي از عوامل و زمينههاي رخداد حادثه تراژيك ابتداي فيلم را قابل فهم و درك كند. از ريشهيابيهاي جامعهشناختي بومي تا نظريههاي روانكاوي قابل رديابي و تفسير است تا جايي كه نوعي همذاتپنداري مخاطب با هامين نيز شكل ميگيرد.
بيگاه اگرچه فيلمي تجربي و اولين ساخته بلند كارگردان آن است اما از قوام و توانمندي زيادي برخوردار بوده كه با همراهي تيم حرفهاي در حضور بينالمللي پر تعداد خود نيز برنده جوايز و تقديرهاي بسياري شده است.
بيگاه با ظرفيتهاي متعدد فرميك و محتوايي به ويژه در سالگرد تاسيس بخش هنر و تجربه در حوزه سينما يكي از پيشنهادهاي خوب براي علاقهمندان به سينماي تجربي است.