متن سخنراني سارا شريعتي در جلسه نقد و بررسي كتاب «جامعهشناسي ديني» اثر دكتر توسلي٭
تداوم ميراث توسلي در جامعهشناسي دين ايران
سارا شريعتي
نقد كتاب دكتر توسلي در حضور ايشان براي من تجربه جديدي است. ميخواهم بحث خود را از جهت تملك و نقد ميراث ايشان در جامعهشناسي دين و در جهت تكميل و تداوم پروژه تحقيقات جامعهشناختي دين در ايران طرح كنم كه ايشان از پيشگامان آن هستند.
اولين ديدار من با دكتر توسلي در پاريس بود. ايشان به مناسبت دوسالانه بينالمللي جامعهشناسي دين به فرانسه سفر كرده بودند و اين ديدار براي من كه طي سالهاي زندگيام در پاريس از محيط علمي ايران كاملا دور بودم، تعيينكننده بود. با ايشان در لوكزامبورگ قرار گذاشتم. كتاب جامعهشناسي اديان ژان پل ويلم كه به تازگي انتشار يافته بود را تقديم كردم و ايشان هم كه اولين يا از اولين اساتيد جامعهشناسي دين در ايران بودند ساعتها در مورد جامعهشناسي ايران، چهرهها و مباحث همچنين جايگاه مطالعات جامعهشناختي دين در ايران صحبت كردند. بعدها دريافتم كه نام دكتر توسلي با بسياري از اولينهاي جامعهشناسي ايران پيوند خورده است؛ از اولين رتبه اوليهاي دانشگاه، اولين رييس انجمن جامعهشناسي ايران، اولين كتاب در جامعهشناسي دين و... در بازگشتم به ايران اطلاع يافتم كه تنها در دانشگاه تهران و در دانشگاه آزاد كه دكتر توسلي تدريس ميكردند، درس جامعهشناسي دين ارايه ميشود. در آن زمان جامعهشناسي و به طور مشخص جامعهشناسي دين با نام دكتر توسلي پيوند خورده بود و هر جا كه به سراغ جامعهشناسي دين ميرفتيم با اين نام روبهرو ميشديم. شركت در اين جلسه در ايران و سخن گفتن در مورد جامعهشناسي دين در حضور ايشان، نقطه عطفي در اين مسير است، نقطه عطفي جهت تملك ميراث با نقد آن و نشانگر حضور و تداوم پروژه ايشان در جامعهشناسي دين ايران.
اين جلسه سومين جلسهاي است كه به نقد و بررسي كتاب جامعهشناسي ديني اثر دكتر توسلي اختصاص يافته و اين خود نشاندهنده اهميت اين كتاب است. اين كتاب اولين متن درسي است كه در سال 1380 با نام جامعهشناسي ديني در ايران انتشار مييابد. دكتر توسلي به كتاب عنايت به عنوان اولين كتاب با موضوع جامعهشناسي دين اشاره كردند كه من نميشناختم. تاريخ جامعهشناسي در ايران، تاريخي 80 ساله است اما اولين كتاب آموزشي جامعهشناسي دين مربوط به 15 سال پيش است و در سال 1380 انتشار مييابد. به نظر ميرسد جامعهشناسي دين جزو آخرين گرايشاتي است كه وارد تصوير كلي جامعهشناسي در ايران شده و اين نكته خود قابلتوجه و مطالعه است: چرا جامعهشناسي دين تا اين حد دير به كاروان جامعهشناسي در ايران پيوست؟
ترجمه مهمترين متون كلاسيك جامعهشناسي به فارسي اغلب با تاخير همراه بوده و با حدود كم و بيش يك قرن پس از نگارش و انتشارشان به فارسي برگردانده شدهاند. صور بنياني دوركيم در سال 1382 توسط صالح آزاده و در سال 1383 توسط باقر پرهام منتشر شده است. اخلاق پروتستانتيسم كه قديميتر هست توسط انصاري در سال 1371 و توسط رشيديان و كاشاني هم درسال 1373 انتشار يافته و دين زيمل نيز در سال 1388 منتشر شده است. ترجمه جامعه و اقتصاد ماكس وبر كه دكتر منوچهري، دكتر ترابينژاد و دكتر عمادزاده ترجمه كردهاند باز شامل بخش مربوط به دين كتاب نميشود و اصولا ميتوان گفت كه در آثار كلاسيكها بخشي كه مربوط به دين است نيز ديرتر به فارسي ترجمه و معرفي شدهاند. دكتر توسلي اين تاخير را به حاكميت تئوريهاي سكولار در قبل از انقلاب و مقاومتهايي كه نسبت به خود جامعهشناسي دين بعد از انقلاب وجود داشته است مربوط ميدانند. به نظر ميرسد ورود جامعهشناسي دين به ايران كه به سالهاي پاياني 70 و 80 مربوط است نيازمند شرايط مستعدي از نظر سياسي بود؛ شرايطي كه در دوره اصلاحات به وجود آمد و زمينه را براي طرح بحثهاي جديد مهيا كرد.
همين بحث را نيز ميتوان در مورد سير تاليفات دكتر توسلي نيز پرسيد: دين به عنوان موضوع پژوهش به عنوان يك پروبلماتيك از چه دورهاي وارد مسير زندگي و فكري دكتر توسلي ميشود و از چه دورهاي موضوع پژوهش قرار ميگيرد؟ طبيعتا مقصودم پرسش از اعتقادات ديني ايشان نيست. پرسش از زماني است كه مطالعات جامعهشناختي دين ممكن ميشود و اين شرايط مستعد به جامعهشناس اجازه ميدهد دين را به عنوان يك موضوع پژوهشي انتخاب كند. امري كه در دورههاي ديگر چندان بديهي به نظر نميرسد. پاسخ به اين سوال از منظر موقعيت دين در جامعه ايراني و ورود آن به جامعهشناسي ايران اهميت دارد. ايشان در مقدمه كتاب جامعهشناسي دين اشاره كردهاند كه از آن رو كه اسلام خصوصا جامعه يا جوامع اسلامي را مقدس و متعالي ميدانند، پرداختن به دين به عنوان موضوع پژوهش، مساله ايجاد ميكند و مينويسند:«من دارم خطر ميكنم، ما دستمان نسبت به اين مسائل خيلي باز نيست.» 10 سال بعد در دوره ما، باز ميبينيم هشدار دكتر توسلي در مقدمه كتاب، مناسبت مييابد و جامعهشناسان دين در ايران از مسائل و حساسيتهايي سخن ميگويند كه در اين حوزه وجود دارد، محدوديتزاست و مانع تحقيقات ميشود.
كتاب دكتر توسلي، اولين كتابي است كه با عنوان جامعهشناسي ديني در ايران به چاپ ميرسد. امروز پس از گذشت 15 سال از اين كتاب چند تن از اساتيد دانشگاه در اين حوزه تاليفاتي را منتشر كردهاند به عنوان نمونه دكتر شجاعيزند مجموعهاي را شروع كردهاند كه شماره يك آن تحت عنوان جامعهشناسي دين منتشر شده و شايد شماره دو نيز انتشار يافته باشد، دكتر محدثي كتابي تحت عنوان جامعهشناسي دين به روايت ديگر به چاپ رساندهاند، دكتر سراجزاده نيز كتاب چالشهاي دين مدرنيته را منتشر كردهاند... اما جامعهشناسي دين هنوز جزو فقيرترين شاخههاي جامعهشناختي در حوزه آثار تاليفي از جانب جامعهشناسان ايراني است. اين خود نكته مهم و قابل توجه ديگري است.
يكي از اولين نكات مطرح در اين كتاب، عنوان آن يعني «جامعهشناسي ديني» است كه در هر سه جلسه نقد، مورد بحث قرار گرفته است. دقيقا همانطور كه دكتر توسلي اشاره كردند اين حساسيت به دليل زمينه ملتهب فكري ايران است كه در آن مدام از نويسنده خواسته ميشود، تعيين كند عنوان اين كتاب، جامعهشناسي ديني است يا جامعهشناسي دين؟ رويكرد نويسنده خنثي و با فاصله علمي لازم است يا رويكرد مدافعانه و معتقدانه دارد؟ دين موضوع پرمناقشهاي است. در بحث دين، ناگزير رويكردها ارزشي و بحثهاي اخلاقي طرح ميشود و به سختي ميتوان يك بحث علمي خنثي و با فاصله را طرح كرد و بدان پرداخت. اين حساسيت نسبت به دين در همه زمينهها وجود دارد اما در زمينه ايراني به دليل موقعيت سياسي دين، برجستهتر است. در فرانسه اين رشته از عنوان «جامعهشناسي ديني» به «جامعهشناسي دين»، «جامعهشناسي اديان» و امروزه به «جامعهشناسي امر ديني» تغيير نام داده است و در هر دوره با ملاحظاتي، نام اين رشته تغيير كرده است؛ ملاحظاتي كه در دهه گذشته در ايران چندان مطرح نبود و از اين رو دكتر توسلي نام كتاب را دقيقا با ترجمه تحتاللفظي جامعهشناسي دين معادل sociologie religieuse آوردهاند.
-در بخش نخست اين كتاب، دكتر توسلي به مباحث عمومي جامعهشناسي دين پرداختهاند و بخش دوم كه موضوع بحث امروز ماست به جامعهشناسي اسلام اختصاص دارد و جزو اولين متنهاي دانشگاهي در حوزه جامعهشناسي اسلام است. موقعيت اسلام در جامعهشناسي دين چيست؟ اين خود داستان مفصل ديگري است. برخي معتقدند كه اساسا جامعهشناسي دين مربوط به زمينه مسيحي است، جامعهشناسي دين درواقع همان جامعهشناسي مسيحيت است و اسلام و تشيع نميتوانند موضوع جامعهشناسي دين قرار بگيرند. از نظر ايشان اصولا جامعهشناسي دين متاثر از سكولاريزاسيون است و تئوريهاي سكولاريزاسيون در دنياي اسلام مناسبتي ندارند. از اين رو آنچه در كل كتاب دكتر توسلي مناقشهبرانگيزتر است، نوآوري ايشان در بخش اسلام است و در اينكه بتوانيم زمينه اسلامي را موضوع مطالعه جامعهشناختي قرار بدهيم و اين كار از جانب يك جامعهشناس ايراني معتقد به اسلام يا حتي صرفا ساكن يك كشور اسلامي كاملا نوآورانه است. پيش از اين و حتي در حال حاضر اصليترين منابع مطالعات كشورهاي اسلامي، منابع خارجي است و از جانب كساني توليد ميشود كه نه ساكن اين مناطقند و نه حتي گاه موضوع اصلي كارشان به اين حوزه تعلق دارد با اين حال تحقيقات دورهاي و محدودشان به منابع اصلي پژوهشهاي ما بدل ميشود. اين موقعيت فرودستانه و گاه تحقيرآميزي است كه اطلاعات جامعهاي كه در آن زندگي ميكنم را از جايي ديگر بگيريم و از اين روست كه محوريت قرار دادن زمينه ايراني و اسلامي و توليد پژوهشها در اين حوزه ميتواند اين آثار را نه به عنوان تنها منبع بلكه دستكم به يكي از منابع تحقيقاتي اين زمينه بدل كند.
كتاب جامعهشناسي دين دكتر توسلي اولين كتاب دانشگاهي است كه به جامعهشناسي اسلام و تا حدودي تشيع ميپردازد. ما در جامعهاي زندگي ميكنيم كه تشيع در آن رسميت و تسلط دارد و اين موقعيت ميتواند جامعه ايراني را از ديگر كشورهاي مسلمان متمايز كند از اين رو جامعهشناسي عمومي ايران نميتواند خود را بينياز از جامعهشناسي دين، اسلام و تشيع بداند. هر مطالعه اجتماعي به دليل نقش مركزي و محوري دين، ناگزير به پرونده اسلام و تشيع برخواهد خورد. به اين ضرورت اغلب در خارج از دانشگاه پاسخ داده شده است. برخي آثار شريعتي درخصوص تشيع همچون جامعهشناسي امت و امامت، تشيع علوي و صفوي، انتظار مذهب اعتراض و جهتگيري طبقاتي در اسلام از نمونههاي پيشگام مطالعات جامعهشناختي تشيعاند كه در خارج از دانشگاه طرح و تدريس شدهاند و دكتر توسلي در كتاب 10 مقاله در جامعهشناسي ديني با تاملي در انديشه شريعتي به اين ميراث جامعهشناختي در حوزه دين مفصل پرداختهاند. در كتاب جامعهشناسي دين دكتر توسلي به تاريخ سياسي تشيع در ايران بعد از صفويه پرداخته ميشود و در بخش «مسلمانان در جهان» پروندههاي مشخصي را مورد مطالعه قرار ميدهد. اينها از مهمترين امتيازهاي اثر دكتر توسلي است كه به اين حوزههاي جديد و سخت ورود پيدا ميكند و مباحث نو و ارجاعات جديدي را به مباحث عمومي جامعهشناسي دين ميافزايد به عنوان نمونه طرح مباحثي چون بنيادگرايي، دين عامه يا تقريب در متني كه مربوط به 15 سال پيش است بسيار بديع و نوآورانه است.
در بخش سوم كتاب، دكتر توسلي اسلام را در نسبت با دو دموكراسي و سرمايهداري مورد مطالعه قرار دادهاند. دو موضوعي كه از اوايل قرن بيستم تاكنون همچنان از موضوعات ارجح مطالعه مسلمانان است. نخست قدرت سياسي. اصولا آنچه «بيداري اسلامي» در قرن بيستم مينامند با الغاي آخرين خلافت در اسلام و انديشيدن بديلهاي آن شكل گرفت. دومين پرسش از سرمايهداري است. دكتر توسلي در اين بحث به كتاب «اسلام و سرمايهداري» ماكسيم رودنسون اشاره ميكند كه متن مهمي است اما محل ارجاع نيست و كمتر خوانده ميشود. در بين كلاسيكها نيز متنهايي هست كه فراموش شدهاند يا بدان بيتوجهيم به عنوان نمونه ميتوان به كتاب هآلبواكس در مورد جامعهشناسي طبقات اشاره كرد كه امروز در دانشگاههاي ما مرجع نيست. انگار اين متنها به جامعهشناسي ايران ورود پيدا كرده و معرفي شدهاند اما بعد از يك دوره فراموش شدهاند. چه عواملي باعث شده است كه متن يك متفكر مطرح شود، برجسته شود و بعد كنار گذاشته شود؟ سهم مدهاي فكري و عوامل زمينهاي چون فرهنگ اسلامي در پذيرش و طرد يك متن چيست؟ در اين بخش گاه ميان يك متن علمي با خصلت توصيفي و متن روشنفكري با خصلت هنجاري خود خلط ميشود و طبيعت دوگانه دانشمند و مومن را آشكار ميكند.
جذابيت ديگر اين بخش، مساله شرقشناسي به معناي مطالعاتي است كه محققان غربي در مورد كشورهاي شرقي انجام دادهاند. يكي از نقدهايي كه ژاك برك كه مورخ و جامعهشناس كشورهاي اسلامي است به دوركيم، موس و بسياري از جامعهشناسان فرانسوي مطرح ميكند اين است، ميگويد در حالي كه فرانسه يك قدرت استعماري است و جامعه فرانسه با مسلمانان سر و كار دارند، جامعهشناسان ما ترجيح ميدهند در مورد قبايل استراليايي و حتي اسكيموها مطلب بنويسند اما مسلمان را موضوع مطالعه خود قرار نميدهند. از طرف ديگر آنهايي هم كه در مورد مسلمانان بحث ميكنند نه به عنوان جامعهشناس بلكه به عنوان اسلامشناس يا شرقشناس شناخته ميشوند. به عبارت ديگر اسلامشناسي و شرقشناسي خود را خارج از علوم انساني تعريف ميكنند و به نوعي در آنچه «استثناي اسلامي» مينامند، مشاركت ميكنند. انگار پژوهشگران جوامع اسلامي به حوزه جامعهشناسي تعلق نداشتهاند بلكه به عنوان شرقشناسي به اين حوزه ورود پيدا ميكنند. شرق و اسلامي كه استثنائا مشمول مطالعات جامعهشناسي عمومي نميشود. دكتر توسلي در اين كتاب براي اولين بار بحثهاي شرقشناسي را در ربط با جامعهشناسي طرح و نقد كردند. طرح و نقد سنت شرقشناسي و اسلامشناسي در علوم انساني كاري است كه هنوز انجام نشده است. از اين رو لازم است متنهاي شرقشناسان در مورد كشورهاي اسلامي را به عنوان متون جامعهشناسي بخوانيم و مورد نقد و ارزيابي قرار دهيم. به عنوان نمونه مكاتبات گوبينو و توكويل در مورد اسلام و ايران بسيار قابلتوجه است.
در عين حال، كتاب با غيبتهايي نيز روبهروست. به عنوان نمونه سنت ماركسيستي در جامعهشناسي دين ايشان به سختي راه پيدا ميكند. در حالي كه ميدانيم در آغاز جامعهشناسي دين به عنوان يك رشته، دو سنت مسلط بوده و بدون پرداختن به اين دو سنت بنيانگذار نميتوان به تاريخ اين رشته پرداخت: يكي سنت كاتوليكي و كليسايي يا سنت دين رسمي مسيحي است و ديگري سنت ماركسيستي است. اولين همايشهاي جامعهشناسي دين را كشيشها و كمونيستها -كشيشها براي اثبات و كمونيستها براي انكار- برگزار كردند. در نتيجه در تكوين جامعهشناسي دين يك سنت قوي مطالعات كشيشي و مطالعات ماركسيستي وجود دارد كه قابل طرح و توجه است.
در طرح مباحث نيز ميتوان به وجود غيبتهايي اشاره كرد. از طرفي به مباحث جديد بسياري پرداخته شده است به عنوان نمونه، دين و خانواده، دين و قوميت، دين و مليت، دين و سياست، دين و دولت و... اما به دين و فرهنگ كه از مهمترين پروندههاي جامعهشناسي دين امروز است، اشارهاي نشده است. امروزه يكي از مهمترين نظريات در توضيح ظهور بنيادگرايي همچنين افراطگرايي ديني، گسست ميان دين و فرهنگ است. طبق اين نظريه، فرهنگ هميشه زمينهاي بوده كه دين در آن به «تعادل» ميرسد، با آن داد و ستد ميكند، مذاكره ميكند و در اين تعامل انعطاف مييابد. در بنيادگرايي، ما با دين بدون فرهنگ روبهروييم. ديني كه در آن گزارههاي اعتقادي از متن فرهنگي جدا ميشود، با فرهنگ برخورد ميكند و به خشونت منجر ميشود.
و اما در جمعبندي نهايي اين بحث ميخواهم به غايبان مطالعات اجتماعي دين در اين كتاب و در جامعهشناسي دين ايران اشاره كنم. موضوعات غايبي كه در زمينه ما توجه و احضار آنان ميتواند از طرفي جامعهشناسي دين ايران را از دو گانه فروكاستن به يك جامعهنگاري اعمال و مناسك ديني و از طرف ديگر تمركز بر نهاد رسمي و تاريخي دين و تبديل شدن به روحانيتپژوهي رها كند. دو حوزهاي كه به نظر ميرسد از مهمترين حوزههاي پژوهش جامعهشناسي دين در ايرانند: سنجش ميزان دينداري و مطالعه تحولات تاريخي و سازماني روحانيت.
- دين رسمي و غيررسمي: ضرورت مطالعه نهاد تاريخي دين، دين رسمي، راست كيشي (ارتدوكسي) در ربط با دينداريهاي غيررسمي، انشعابي، دگرانديشانه و فرقهاي(هترودوكسي) ما در دوره دگرديسي دين، تجزيه و بازتركيب امر ديني هستيم. دوره دينداريهاي سيال، مركب و خارج از نهاد. دينداريهايي كه از نظر برخي جامعهشناسان به عنوان محصولات ديني مدرنيته شناسايي ميشوند. در اين حال ضروري است به ديگر اشكال دين در مدرنيته نيز بپردازيم. چنانچه در آغاز تكوين اين رشته در اروپا نيز جامعهشناسي دين به جامعهشناسي مسيحيت، كليسا و كاتوليسم رسمي اختصاص داشت اما بعدها فرقهها، جنبشهاي نوين ديني و دين خارج از نهاد دين نيز موضوع پژوهشهاي علمي قرار گرفتند.
- مطالعات اجتماعي دين و بيديني: مطالعات دين در عين حال مطالعات دين و بيديني است، اگر بتوانيم از اين اصطلاح استفاده كنيم. جامعهشناسي دين در ربط مستقيم با جامعهشناسي سكولاريزاسيون است. مطالعه اسلام در ايران نميتواند خود را از مطالعه تحولاتي كه در نهاد رسمي دين كه روحانيت شيعي است بينياز بداند. بنابراين نهاد رسمي دين يكي از مهمترين بخشهاي جامعهشناسي دين در ايران است. اين درست اما در عين حال مطالعه بيديني، الحاد و لاادريگري نيز خود بخشي از مطالعات دين است. مطالعه جامعهشناختي آنهايي كه باور دارند و خود را ديندار معرفي ميكنند و آنهايي كه خود را غيرباورمند معرفي ميكنند و از بيديني، فروپاشي ايمان و سست شدن تعلقات صحبت ميكنند. دين و بيديني يك زوج مطالعاتي در جامعهشناسي دين است و مطالعه سير تحولات آن، تبديل يكي به ديگري و امتزاج اين دو تحت تاثير شرايط و موقعيتها از مهمترين پروندههاي جامعهشناسي دين است.
- معنويتهاي جديد: جنبشهاي جديد ديني نيز يكي ديگر از غايبان اين كتاب است. امروزه در جامعه ما معنويتگرايي، جريان مطرحي است. در نمونه اين جنبشهاي جديد ديني، معنويتگرايي با حوزههايي چون مديريت و روانشناسي و درمان در هم ميآميزد و زمينهساز جريانات و اجتماعاتي جديد ميشود. جرياناتي كه در ايران نيز ظهور پيدا كردند و گاه به عنوان شبه دين، كيشهاي نوظهور يا عرفانهاي جديد از آنها ياد شد و البته دوران اوج و افولي نيز داشتند اما همچنان از جريانات قابل توجه و مطالعهاند.
- اقليتهاي ديني: مطالعه جامعهشناختي اقليتهاي ديني نيز از ديگر پروندههاي مهم و غايب جامعهشناسي دين است. يكي از پروندههايي كه به شكل پارادوكسيكالي در موضوعات جامعهشناسي دين ايران غايب يا بسيار كمرنگ است. ميگويم پارادوكسيكال به اين دليل كه تشيع كه دين رسمي در ايران است، خود به عنوان يك اقليت مذهبي در اكثر كشورهاي اسلامي قلمداد ميشود درنتيجه طبيعتا بايد به اين مساله اقليتهاي مذهبي حساسيت ويژهاي داشته باشد. تشيع كه خود در اقليت است چگونه در ايران كه در موقعيت اكثريت قرار ميگيرد به اقليتهاي ديگر ميانديشد يا نميانديشد؟ اين سوال مهمي است. به همين ترتيب ميتوان از اسلام نيز در موقعيت اكثريت و در موقعيت اقليت ديني پرسش كرد همچنين سياستهاي اقليتساز، همگرايانه و واگرايانه را مورد پژوهش قرار داد.
- و درنهايت اشكل جديدي چون حوزه اسلام اروپايي از نظر اهميتي كه اروپا همچنين مسلمانان اروپايي در حوزه مطالعات اسلام دارند، از غايبان اين دست مطالعات در زمينه اسلامي است.
هر نقدي در تداوم يك پروژه سهيم است. احضار اين غايبان در غنيسازي ميراثي كه دكتر توسلي براي نسل بعد بهجا گذاشتهاند، موثر است. ميراث را تملك ميكنيم و با به كار انداختنش، بدان حيات دوبارهاي ميبخشيم. آقاي دكتر از آنچه براي ما بهجا گذاشتيد، سپاسگزاريم.
٭ ارايه شده در انجمن جامعهشناسي ايران و در حضور دكتر توسلي: 21 آذر ماه 1395
فراق دوست
«دردا كه درين زمانه پر غم و درد
غبنا كه در اين دايره غمپرورد
هر روز فراقِ دوستي بايد ديد
هر لحظه وداع همدمي بايد كرد»
(ابوسعيد ابوالخير)
استاد پيشكسوت جامعهشناسي، از نخستين اساتيد و مولفان اين حوزه، اولين رييس انجمن جامعهشناسي ايران، يكي از چهرههاي نهضت ملي و همراهان مهندس بازرگان و يار علي شريعتي امروز با زندگي وداع گفت. فقدان دكتر توسلي را به خانواده آن عزيز، همسر و فرزندان ايشان و جامعه علمي ايران تسليت ميگوييم.
خانواده شريعتي
دانشمند سياستمدار
دكتر غلامعباس توسلي را به عنوان استاد پيشكسوت دانشگاه ميشناسيم. زندگي او با تاريخ جامعهشناسي ايران درآميخته است و نامش با بسياري از اولينهاي اين رشته پيوند خورده است، جامعهشناسي ايران وامدار اوست و تا مدتها او، شناختهشدهترين جامعهشناس ايراني در خارج از كشور بود. دكتر غلامعباس توسلي در ميدان سياست نيز چهرهاي آشناست. چهرهاي كه به جنبش مبارزاتي، ملي و آزاديخواهانه مردم تعلق داشت و در همه لحظههاي سخت و تلخ اين تاريخ، حاضر و همراه بود. زندگي او روايتي ديگر از حديث نامكرر «دانشمند و سياستمدار» است. سياستمداري همراه با جنبش ملي ايران و دانشمندي كه هيچگاه از ابتلا سياست در امان نبود.