نسلكشي نازيها در يوگسلاوي
مرتضي ميرحسيني
اريك هابسبام ميگفت آمار قربانيان جنگ دوم جهاني محاسبهناپذير و حتي برآوردهاي تقريبي از آن نيز ناممكن است، زيرا در اين جنگ (برخلاف جنگ اول جهاني) غيرنظاميان مثل يونيفرمپوشها -و شايد حتي بدتر- كشتار ميشدند و «بدترين كشتارها در مناطق يا زماني رخ ميداد كه كسي نبود آمار مقتولان را بشمارد يا اهميتي به آنها دهد.» نميشود متفقين را كه يك طرف اين جدال خونين بودند تبرئه كرد و نقش و طمع آنان در سالهاي ميان دو جنگ را ناديده گرفت، اما واقعيت اين است كه در خود جنگ، آلمانيها جنايتكار و مجرم اصلي بودند و هرجا كه پا گذاشتند براي مردم «بردگي و مرگ» بردند. نازيها بيطرفي كشورها و سياست مستقل دولتها را نميپذيرفتند و جهان را به دو جبهه دوستان و دشمنان خودشان تقسيم كرده بودند. از نظر آنان هر كسي كه دوست (يا در واقع مطيع) نبود دشمن محسوب ميشد و تسليم و انقياد آن، به هر قيمتي كه باشد ضروري بود. كاري كه درباره يوگسلاوي كردند در چارچوب همين منطقشان تفسير ميشود. ماجرا از اين قرار بود كه يوگسلاوي كه در شروع جنگ سياست بيطرفي را پيش گرفته بود، زير فشار آلمان به جمع دولتهاي محور پيوست و پيمان «دوستي و اتحاد» با آلمان امضا كرد. امضاي اين معاهده به اعتراضات گسترده در يوگسلاوي منجر شد و زنجيرهاي از ناآراميها را در اين كشور ايجاد كرد. شاهزاده پتر با حمايت صربها قدرت را به دست گرفت و پيمان اتحاد با آلمان را باطل كرد. آلمانيها به تلافي، به يوگسلاوي يورش بردند و حكومت پتر را ساقط كردند (در بمباران هوايي بلگراد، حداقل 17 هزار نفر كشته شدند). پتر به انگليس گريخت و بهزعم خود حكومتي در تبعيد برپا كرد، اما در خود يوگسلاوي دولتي دستنشانده آلمان روي كار آمد و اداره امور اين كشور را به نيابت از اشغالگران به عهده گرفت. به جز آلمان كه عملا بر يوگسلاوي سيطره يافت، مجارستان و بلغارستان و ايتاليا هم هر كدام به گوشهاي از خاك اين كشور چنگ انداختند و چند ناحيه از آن را اشغال كردند. صربها در واكنش به اين تحقير و تجاوز، مقاومت گسترده و تودهاي را شروع كردند و در ابتدا با دست خالي و در ادامه با كمك و حمايت متفقين به مقابله با اشغالگران برخاستند. اما نازيها هم براي حفظ يوگسلاوي و ماندن در اين كشور هيچ خط قرمزي نداشتند و مقاومتهاي مردمي را با قتلعامهاي گسترده و نسلكشي پاسخ ميدادند. اوج اين كشتارها به روز 21 اكتبر 1941 برميگشت كه سربازان آلماني
2 هزار و 300 نفر را در كراگويواتس، 7 هزار نفر را در كراليفو و 6 هزار نفر را در ناحيه ماچوا تيرباران كردند و در اين جنايت ميان مرد و زن و كودك تفاوتي قائل نشدند. اما پيشبينيشان درباره تزلزل و تسليم مردم نادرست بود و اين جنايت، پشتوانه تودهاي نهضت مقاومت يوگسلاوي كه تيتو آن را رهبري ميكرد تقويت كرد. تيتو و پارتيزانهايش در ماههاي بعد از اين نسلكشي داوطلبان بيشتري را جذب كردند و عملياتهاي موفق بيشتري را به اجرا گذاشتند. از اواخر پاييز 1943 هم عملا دست برتر را از آن خود كردند و درگيري را از حالت تعقيب و گريز با سربازان آلماني، به تلاش براي آزادسازي شهرهاي بزرگ كشاندند.