شب جنون ِ جونزتاون
مرتضي ميرحسيني
فهرست ديوانگيهاي قرن بيستم فهرست بلند بالايي است و ماجراي خودكشي دستهجمعي اعضاي فرقه جيمز جونز كه به چنين روزي از سال 1978 برميگردد يكي از نمونههاي مشهور آن است. جيمز وارن جونز كشيشي كاريزماتيك و پرشور بود و با سخنرانيهاي احساسي ضد نژادپرستي به محبوبيت و شهرت رسيد. نيمههاي دهه 1960با جمعي از همين مريدان به شمال كاليفرنيا رفت و پس از دورهاي اقامت در يوكيا، سانفرانسيسكو را براي ماندن انتخاب كرد. آن زمان چند خبرنگار به شواهدي درباره جرايم و انحرافات او و تشكيلات فرقهاش دست پيدا كرده بودند و از اين رو از سوي برخي رسانهها- و با استناد به اين شواهد- به تخلفات مالي و آزار پيروانش و نيز بدرفتاري با كودكان متهم بود. انتقادها روز به روز جديتر و احتمال بررسي قضايي و قانوني كارهاي او بيشتر ميشد كه تصميم به ترك امريكا گرفت و گويان را براي اقامت برگزيد. شمار زيادي از پيروانش را هم با وعده زندگي در آرمانشهري اشتراكي با خود به آنجا برد و در ميان يكي از جنگلهاي انبوه آن سرزمين اقامتگاهي ساخت كه به نام خودش جونزتاون خوانده شد. اما زودتر از آنچه انتظار ميرفت معلوم شد كه همه وعدههايش دروغ بوده و بهشت زميني موعد او سرابي بيش نيست. به جز حلقه كوچكي از مردان مسلح چشم و گوش بسته كه دورش را گرفته بودند، ساير اعضاي فرقه را تمام روز به كارهاي سخت مجبور ميكرد و مثل برده از آنان كار ميكشيد. جلسات موعظههاي «اخلاقي» او شبها تا ديروقت برپا بود، اما كساني را كه زبان به اعتراض ميگشودند به سختي تنبيه ميكرد و هيچ مخالفت و حتي انتقادي را نميپذيرفت.گذرنامههاي پيروانش را از آنان گرفته و در جايي پنهان كرده بود و نامههايي را كه آنان براي دوستان و اقوامشان ميفرستادند سانسور ميكرد. به همه مشكوك بود و همه را به خبرچيني ضد يكديگر وادار ميكرد. ديوانگياش روز به روز بيشتر ميشد، اعتيادش به مواد مخدر هم شدت ميگرفت و مدام دولت امريكا را به توطئه ضد خودش متهم ميكرد. اما واقعيت اين بود تا مدتي كسي از ميان مقامات دولت و سياستمداران ايالات متحده به او و به آنهايي كه او در واقع در جونزتاون به گروگان گرفته بود اعتنايي نداشت و به ظلم و جنوني كه در دل جنگلهاي گويان جريان داشت اهميتي نميداد. تا اينكه اواسط سال 1978 جمعي از اعضاي سابق فرقه، مساله را به كنگره امريكا كشاندند و مقامات اين كشور را به تحقيق درباره فعاليتهاي تشكيلات جونز مجبور كردند. لئو رايان، نماينده كاليفرنيا همراه با گروهي خبرنگار و فعال اجتماعي به جونزتاون رفت و شرايط زندگي اعضاي فرقه در آن اقامتگاه را بررسي كرد. روز اول حضورش در جونزتاون اتفاق خاصي نيفتاد اما روز دوم، زماني كه آماده رفتن ميشد چند نفر دورش را گرفتند و التماس كردند كه او آنها را همراه خودش ببرد. رايان با درخواستشان موافقت كرد اما عدهاي از مريدان مسلح جونز به او حمله كردند و جلوي كارش را گرفتند. رايان از آن درگيري جان سالم به در برد اما در مسير بازگشت به فرودگاه در كمين گروه ديگري از اعضاي فرقه افتاد و همراه 4 نفر از همسفرانش كشته شد. جونز همه كساني كه در جونزتاون حضور داشتند در ميدان اصلي آنجا جمع كرد و در آخرين سخنرانياش از آنان خواست براي رسيدن به رستگاري با او همراه شوند. ابتدا بچهها را با آبميوه آلوده به زهر، مسموم كردند و كشتند و بعد نوبت به بزرگسالان رسيد. اقليتي به ميل خود خودكشي كردند و اكثريتي از آنان به زور اسلحه و تهديد مجبور به اين كار شدند. ديوانگي آن شب جونز بيشتر از 900 قرباني گرفت. صبح فردا كه مقامات گويان از راه رسيدند كار از كار گذشته و بزرگترين خودكشي دستهجمعي قرن بيستم به پايان رسيده بود.