مديران ناآشنا به مهارتآموزي
محمدتقي سبزواري
شوراي عالي آموزش و پرورش و وزارتخانه آموزش و پرورش متولي آموزش رسمي و سياستگذار آموزش غير رسمي كشور هستند. يكي از اهداف اين وزارتخانه كه در سند تحول بنيادين آموزش و پرورش نيز بدان اشاره شده، مهارت آموزي است. بايد پذيرفت كه آموزش و پرورش نتوانسته به همين اهدافي كه در اسناد بالادستي، مياني و پاييندستي اشاره شده است، دست يابد. ايراد كار كجاست؟ آيا نگاه توسعهطلبانه به آموزش وجود ندارد؟! يا اين نگاه در قالب اهداف رفتاري ارايه نشده است؟! آيا مديران شايسته انتخاب نشدهاند؟ يا مديران، آميختهاي از جنس تربيت و مهارت نيستند؟! آيا بودجه كافي اختصاص داده نميشود؟! آيا ارزش و جايگاه مهارتها فهميده نشده است؟! آيا برنامهريزي آموزشي و برنامهريزي درسي مطابق با نيازهاي آموزشي تعريف نشده است؟! يا اينكه آموزگاران و معلمان توانمندي تربيت نشدهاند تا كمبود بودجه و نارساييهاي دستورالعملهاي آموزشي را جبران كنند؟! چرا و به چه علت يك مديركل تعليم و تربيت سعي ميكند فرزندان خود را به رشتههاي نظري هدايت كند؟! چرا كارشناسان تعليم و تربيت به جاي آموزش مهارتهاي فردي و حرفهاي، فرزندان خود را روانه كلاسهاي تست و كنكور ميكنند؟! وقتي مديران متخصص تعليم و تربيت به آموزش فرزندانشان چنين ديدي دارند، نبايد از عوام انتظار همراهي با اهدافي تبيين شده در سند تحول بنيادين را داشت؟! پاسخ اين سوالات هر چه باشد، نشاندهنده عدم باور متوليان از صدر تا ذيل به جايگاه مهارتآموزي است. امروزه در دنيا براي اجراي بهتر اصول، قوانين، شيوهها و دستورالعملها، مديراني انتخاب ميشوند كه به اهداف باور داشته باشند. شعار مهارتآموزي نقل محفل كليه مديران تعليم و تربيت كشورمان در رسانههاي تخصصي و عمومي است. آموزش و پرورش به عنوان متولي و هدايتگر اين سياست بنيادين بايد بسترهاي لازم براي شكوفايي اين هدف را مهيا كند. دستگاههاي نظارتي و مشورتي تابع آموزش و پرورش نقش مهمي در انتخاب مديران از جهات فني و علمي دارند. اين واحدها ميتوانند با تهيه پرسشنامههاي لازم، ميزان باور مديران آينده را به رسالتها از جمله مهارتآموزي كه قرار است ايفا شود، بسنجند. در صورت بيتفاوتي به اين معيار و سنجش روزانه شاهد آمارهاي غيرواقعي از سطح مدارس تا بالاترين مراكز تصميمگيري هستيم. تهي بودن كارگاههاي هنرستانها و آزمايشگاههاي مدارس از ابزار و وسايل كارگاهي و آزمايشگاهي معضل امروز مراكز آموزشي ماست. در چنين شرايطي هيچ اميدي به دست يافتن به اهداف سند تحول بنيادين وجود ندارد. اين كارگاهها و آزمايشگاهها بايد تجهيز شوند يا ادارات ستادي در تجهيز آن بكوشند. مديران منطقهاي و مدارس بايد با خلاقيت و بررسي نيازها و فرصتهاي منطقه در بهرهوري و استفاده از حداقل امكانات تلاش كنند. ناكارآمدي سياست مهارتآموزي در كشور ما بيش از آنكه بسته به بودجههاي ناكافي در اين زمينه باشد به عدم انتخاب مديران باورمند بستگي دارد. همانطور كه آموزش مهارتهاي فردي با متون بيروح درسي حاصل نميشود، آموزش مهارتهاي حرفهاي نيز نيازمند مطلق ابزار گرانقيمت آموزشي نيست. نزديك شدن آمار اداره كل فني و حرفهاي در مورد هنرجويان مشغول به تحصيل در هنرستانها، گرچه كافي نيست ولي اميدوارانه است و بايد مديران را به سمتي سوق داد كه حتي اگر مهارتآموزي در مدارس فني و حرفهاي جوابگو نباشد، از طرق ديگر، از جمله مشاركت اوليا و خانوادهها به اهداف مصرح در سند تحول بنيادين آموزش و پرورش دست يافت.