كتاب بازها
حسن لطفي
در اينكه برنامه كتاب باز برنامه خوبي با مخاطبان خاص است، شكي ندارم. اما هر وقت كه فرصت تماشاي آن را پيدا كردهام، دلم خواسته مخاطبانش آنقدر زياد شود تا فرداي هر برنامه فروش كتابهايي كه ميهمانهاش معرفي ميكنند چند برابر شود. دليلش هم حداقل در حرف براي خيليها مشخص است. جامعهاي كه كتاب بازها و كتابخوانهاش زياد باشند جامعه بهتري ميشود. اگر اهل بازيگري باشند مثل علي نصيريان ميشوند كه مجري برنامه كتابباز(سروش صحت كه از قضا بازيگر، نويسنده و كارگردان خوبي است) آنقدر شيفته حضورش شده بود كه نميتوانست ذوقزدگياش را پس مهارتش پنهان كند. حق هم داشت. هر چند براي بينندگان عادي و به دور از مطالعه اين رفتار او در مقابل سلبريتيها و سوپراستارها و آرتيستها پذيرفتنيتر است اما اگر كتابباز باشي خوب ميداني بازيگري مثل علي نصيريان كف روي آب نيست كه زودي بيايد و تندي برود. عمر بيش از نيم قرن حضور موفقش در دنياي تئاتر و سينما گواه اين ادعاست. ناگفته نماند كه او از همان اوان جواني حضور قابل توجهي داشته است. چند روزي قبل از برنامه كتابباز با حضور او، كتاب اكسير عشق را مرور ميكردم كه كارنامه بازيگري زندهياد محمدعلي كشاورز است. در صفحهاي از اين كتاب خبري از مجله تماشا(25 شهريور 1350) چاپ شده است. خبري كه از علي نصيريان به عنوان كارگردان معروف تئاتر ياد ميكند. اين خبر و حرفهاي چهره جاودانه تتاتر و سينماي ايران گواه يك چيز است. جاودانگي و ماندن در دنياي هنر يك سرش وصل به عالم كتاب است. قصدم صدور حكم قطعي نيست و بنا ندارم، بگويم همه كتابخوانها اگر اهل فيلم و تتاتر باشند به جايي ميرسند كه علي نصيريان رسيد اما شك ندارم رشد و موفقيت و ماندگاري علي نصيريان بيارتباط به لحظاتي كه در جستوجوي كتاب بود و سوءتفاهم آلبر كامو و كتابهاي خوب ديگري ديد و خريد و خواند نيست. منكر جملهاي نميشوم كه ميگويد پشت سر هر مرد موفقي زني است اما گمانم بد نيست باور كنيم كه پشت سر هر مرد و زن موفقي كتابهاي بسياري است كه صرفا براي زيبايي خريداري نشدهاند و خواندنشان در اولويت بوده است.